“… یکی از فعالیت‌های مهم شاخۀ سیاسی کودتا[ی نوژه] که تا حد زیادی هم موفقیت‌آمیز بود، تلاش برای جلب همکاری تعدادی از روحانیون بود. آنان با شناخت کامل از جامعۀ ایران و آگاهی از نقش مذهب و مشروعیتی که کودتا گردان می‌توانند از آن بدست آورند، به جلب نظر بعضی روحانیون که مخالف کلی انقلاب بودند پرداختند.

رهبران کودتا از همان ابتدا جایگزینی یک رهبر مذهبی به جای حضرت امام را مد نظر داشتند و بهترین گزینه را برای این منظور شریعتمداری تشخیص دادند. در واقع دو عامل سبب این انتخاب شده بود:

یکی ناآرامی‌هایی که حزب خلق مسلمان تبریز در حمایت از ایشان به راه انداخته بود و کودتاگران امیدوار بودند با جلب نظر شریعتمداری، حمایت این حزب و اقشاری از مردم استان‌های آذربایجان شرقی و غربی را که مقلد ایشان بودند را به دست آورند. عامل دوم، این که بختیار از قبل با شریعتمداری آشنایی داشت و زمانی که در تدارک پذیرش سمت نخست‌وزیری بود، از حمایت شریعتمداری به عنوان مرجع تقلید اطمینان حاصل کرده بود.(1)


بدین ترتیب شریعتمداری بهترین انتخاب در میان روحانیون برای همکاری و تأیید کودتا بود. علاوه بر وی، روحانیون دیگری مانند سیدحسن قمی و سیدرضا زنجانی مستقیم و یا غیرمستقیم در ارتباط با شبکۀ کودتا قرار داشتند.(2)


… در بین تمامی مراکز تعیین شده، اشغال رادیو و تلویزیون هدف محوری و گام مکمل بمباران جماران برای تضمین پیروزی کودتا[ی نوژه] بود. پس از استقرار گروه سیاسی در ساختمان صدا و سیما با پخش برنامه‌های از پیش تعیین‌شده در جهت سلب ارادۀ مردم و تخریب روحیۀ آنان تلاش می‌شد. باید به طور مداوم خبر بمباران جماران و شهادت حضرت امام پخش می‌گردید و در حاشیۀ آن با مارشی نظامی و رعب‌انگیز، اخبار بازداشت و ترور مسئولین جمهوری اسلامی، سقوط مراکز نظام یکی پس از دیگری، اعلام همبستگی شخصیت‌ها و گروه‌ها و مراکز نظامی و… با کودتاگران خوانده می‌شد.

در کنار همۀ این‌ها باید به طور مکرر پیام آیت‌الله شریعتمداری مبنی بر غلط بودن فتاوای حضرت امام خمینی(ره) و تأیید کودتا به عنوان «اقتضای مصالح دین و ملت» و دعوت مردم به آرامش و پرهیز از خشونت و… پخش می‌شد…”




[انقلاب اسلامی و شش کودتای شکست‌خورده، حسین کاوشی، نشر مجمع فرهنگی شهید آیت‌الله بهشتی، صص66 و 77-78]




پی‌نوشت‌ها:

1- ایران و امریکا: بررسی سیاست‌های امریکا در ایران، حسن واعظی، سروش، ص111

2- کودتای نوژه، مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص103