“تمام آقایان [علما و مراجع] در دوران اوجگیری انقلاب اعلامیه میدادند و تلگراف میزدند. مثلاً آقای حکیم از نجف و سایر آقایان از شهرستانها در امر انقلاب دخالت میکردند، اما امام از تمام آنها جلوتر بود. امام دنبالهرو قضایا نبود، بلکه پیشرو قضایا بود.
نوع بیان امام در اعلامیهها و تلگرافهایش با سایرین تفاوت داشت. گروهی از آقایان، زمانی که پای مرگ و کشتار به میان میآمد، از حرکت بازمیایستادند و میترسیدند. مرحوم آقای شیخهاشم آملی که خیلی هم شوخطبع بودند، میفرمودند: «همۀ ما اعلامیه میدادیم، اما همین که کشت و کشتار میشد، قضایا را به گردن امام خمینی میانداختیم.» و بعد ادامه دادند: «حقیقت این است که امام قیام کرد و ما هم تنها از دور طبل میزدیم.»
منظور این است که در جریان انقلاب، افراد بسیاری بودند، اما وقتی کار، سخت و دشوار میشد، بیشتر این افراد در بین راه توقف میکردند و امام را همراهی نمیکردند.
آقای شریعتمداری هم دو مسألۀ عمده داشت: یکی اینکه بیرونی ایشان وضع خوبی نداشت و دیگر اینکه گروهی مسألهدار مثل مقدم مراغهای، حسن نزیه و افراد جبهۀ ملی در اطراف آقای شریعتمداری بودند ولی اینکه چرا ایشان به اینها اطمینان کرده بود، نمیدانم.
طرح آقای شریعتمداری به این صورت بود که رفتن شاه ممکن نیست و کشتار زیادی میشود. شُبهه میکرد که هر چه کشتار باشد، بهتر است و عقیده داشت که راه اصلی باید منحصر به این باشد که دستور بدهیم تمام آقایان متدین در انتخابات شرکت کنند و زمانی که مجلس تشکیل شد، اکثریت نمایندگان مجلس متعلق به ما خواهد بود. شاه هم سر جایش بماند، اما این مجلس، شاه را محدود میکند، فکر میکرد که میتوانیم امور را اینگونه پیش ببریم.
از آقای شریعتمداری شنیدم که میگفت: «اگر شاه برود چه کار میخواهیم بکنیم؟ یک نفر باید باشد تا این مملکت را اداره بکند.»
آقای شریعتمداری و همفکرانش مثل آقای حاج آقا مرتضی حائری که شکی در دیانت ایشان نیست، تصور نمیکردند که یک حکومت اسلامی تشکیل بشود و بتواند مملکت را اداره بکند. فکر میکردند که کشور اداره نمیشود و مثلاً آبروی روحانیت میرود.
طرح مسألۀ رفتن شاه و تشکیل حکومت اسلامی، خواست خود امام بود و دیگران چنین طرز تفکری نداشتند. نکتۀ مهم این است که تفاوت فاحش در فعالیتهای انقلابی بین امام و سایر مراجع ناشی از نگرشهای فقهی آقایان نبود. احکام فقهی ما متغیّر نیست. مثلاً این مسأله مورد اتفاق است که ریختن خون جایز نیست مگر در جایی که اساس اسلام در خطر باشد. منتها مراجع در درک این مسأله با هم متفاوت بودند.
درک امام این بود که: «اساس اسلام در خطر است.» وقتی این گونه درک نمود، دیگر همه چیز حلال میشود. آقایان دیگر به این اندازه از درک نرسیده بودند. منظور این است که اختلاف مراجع بر سر تشخیص موضوع بود. مثلاً آقای حائری که بسیار متدین بود نظرشان با نظر امام تفاوت داشت. ایشان معتقد بود که اگر مانند امام حرکت کنیم، اجرای احکام اسلام تعطیل و یا کمرنگ میشود. آقای خوانساری هم در ابتدا در فعالیتهای انقلاب بود، اما بعد با آقای شریعتمداری همعقیده شد و معتقد بود که باید از راههای قانونی مبارزه کرد.”
[خاطرات آیتالله احمدی میانجی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص276-278]
از هماین کتاب:
(+) علامه طباطبایی دوران اقامت خود در تبریز را خسران نامیده بود
(+) بحثی دربارۀ ولایت فقیه
(+) خاطرات آیتالله علی احمدی میانجی
9 جولای ، 2013 در ساعت 20:27
[…] (+) امام در مبارزه متمایز از سایر مراجع بودند […]
28 سپتامبر ، 2013 در ساعت 17:30
[…] (+) امام در مبارزه متمایز از سایر مراجع بودند […]
10 ژوئن ، 2017 در ساعت 20:53
[…] (+) امام در مبارزه متمایز از سایر مراجع بودند […]