حجتالاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسیپور:
“روزی با یکی از برادران برای انجام کاری به پاریس رفته بودم. ساعت هفت بعد از ظهر بود که وی رادیوی اتومبیل را روشن کرد تا خلاصۀ اخبار را بشنود. این برادر که زبان فرانسه را خوب میدانست، پس از شنیدن اخبار با کمال تعجب به من گفت: «اعلام میکند که امام ملاقات با بختیار نخستوزیر ایران را پذیرفتهاند و او به زودی به ملاقات ایشان خواهد آمد.»
ما که از موضعگیریهای امام در برابر دولتهای غیرقانونی ایران اطلاع داشتیم، میدانستیم که امام هیچ یک از آنان را به رسمیت نمیشناسند و به همین دلیل نیز کسی را برای ملاقات نمیپذیرند. به این دلیل این خبر موجب نگرانی و تعجب ما شد.
البته اشخاص مرموزی در پاریس و ایران تلاش میکردند که این ملاقات صورت گیرد. آنها اصرار داشتند که امام بختیار را بپذیرند و به رسمیت بشناسند تا به این ترتیب دولت بختیار دولت آشتی شود. در این خصوص تماسهایی هم برقرار بود و آقایان دکتر یزدی و قطبزاده در پاریس و آقای مهندس بازرگان در ایران در برقراری این تماسها نقش اساسی داشتند.
ما با عجله عازم نوفللوشاتو، محل اقامت امام (قدس سره الشریف) شدیم. در دفتر ایشان به آقای دکتر یزدی برخوردیم. پرسیدیم: «چه شده است؟» جواب داد: «تمام شد. امام ملاقات را پذیرفتند و ما هم در مصاحبهای شرکت و اعلام کردیم که امام بختیار را میپذیرند. عنقریب ملاقات انجام میشود!»
پس از مدتی همه رفتند و دفتر خلوت شد. من تنها بودم و فکر میکردم که چگونه امام ملاقات با بختیار را پذیرفتهاند. در همین هنگام صدای زنگ تلفن بلند شد. گوشی را برداشتم. آیتالله منتظری بود که از مدرسۀ رفاه تهران صحبت میکرد.
وی پس از احوالپرسی سؤال کرد: «این خبر چه بود که خبرگزاریها پخش کردند؟» من هم به همان اندازه که اطلاع داشتم، ماجرا را گفتم. گفت: «پیامی دارم. میتوانی الان به عرض امام برسانی؟» گفتم: «صحبتهای شما را ضبط میکنم و نوار را میبرم امام استماع بفرمایند.»
رسم ما در گرفتن اخبار مهم و لازم و پیامهای شخصیتها این بود که صحبتها را روی نوار ضبط میکردیم و به سمع مبارک امام امت میرساندیم.
آن شب پس از آیتالله منتظری، حجتالاسلام آقای خلخالی و حجتالاسلام آقای انواری نیز دربارۀ ملاقات با بختیار و جو حاکم بر ایران نظراتی دادند. تمام این صحبتها بر روی نوار ضبط شد و حدود ساعت ده شب بود که نوار را خدمت امام بردم.
حضرت امام(ره) پس از شنیدن نوار، پیام زیر را در تاریخ 1357/11/8 صادر فرمودند:
بسمالله الرحمن الرحیم
حضرات حجج اسلام تهران و سایر شهرستانها، دامت برکاتهم
آنچه ذکر شده است که شاپور بختیار را در سمت نخستوزیری من میپذیرم، دروغ است. بلکه تا استعفا نداده است، او را نمیپذیرم. چون او را قانونی نمیدانم. حضرات آقایان به ملت اعلام فرمایید که توطئهای در دست اجراست و از این امور جاریه گول نخورند. من با بختیار تفاهمی نکردهام و آن چه سابق گفته است که گفتگو بین من و او بوده، دروغ محض است. ملت باید موضع خود را حفظ کند و مراقب توطئهها باشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روحالله الموسوی الخمینی
این پیام بلافاصله به آیتالله منتظری در تهران، به قم و همچنین به خبرگزاری یونایتدپرس ارسال و موجب خرسندی پیروان خط امام و نگرانی و ناراحتی گروهی دیگر شد.
در پی انتشار این پیام بود که بختیار در سخنرانیاش گفت: «به وسیلۀ نزدیکان آیتالله به توافق رسیده بودیم و ترتیب ملاقات داده شده بود. نمیدانم چه شد که بر هم خورد!»”
[پا به پای آفتاب؛ گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(س)، امیررضا ستوده، نشر پنجره، ج۲، صص72-74]