معصومه ابتکار:
“… حجم هزاران سندی که از فایلها و گاوصندوقهای سفارت بیرون آمد آنقدر زیاد بود که ما را چندین ماه به خود مشغول کرد. با این حال دو بشکه کاغذ رشتهرشتهشدهای که در اتاق مخابرات وجود داشت، فکرمان را مشغول میکرد.
اسناد دستنخوردهای که در دست ما بود اکثراً بهعنوان محرمانه طبقهبندی شده و تنها تعداد معدودی از آنها سری بود. میدانستیم که اکثر اسناد سری و فوق سری را میتوان در آن بشکهها یافت و به هویت صدها ایرانی که در زمینههای استراتژیک به امریکا خدمت کرده بودند، پی برد.
وقتی دانشجویان همقطار ما برای بازدید از اتاق مخابرات آمدند به آنها هشدار دادیم که به کاغذهای رشتهرشتهشده دست نزنند. برادر علی که از دانشجویان رشتۀ مهندسی بشمار میرفت توصیه کرده بود: «به رشتهها دست نزنید. از روی ترتیب قرار گرفتن آنها در بشکه میتوان در کنار یکدیگر قرارشان داد.»
با توجه به وقت کمی که امریکاییها در اتاق مخابرات داشتند، بعید بود فرصتی برای در هم ریختن رشتهها بدست آورده باشند.
بیشتر ما عقیده داشتیم بازسازی سندها غیرممکن است و هر تلاشی برای این کار بینتیجه خواهد بود. اما در نهایت، برادر علی موفق شد. وقتی بر کاری تمرکز میکرد قیافهاش دیدنی بود: لاغر، دارای محاسن، عصبی و هیجانزده. این ویژگیها به همراه تسلط کامل او به زبان انگلیسی، ذهن ریاضی و شور و علاقهاش از وی فرد مناسبی برای این کار میساخت. او شب و روز کار کرد تا توانست فرمولی برای احتمال بازسازی رشتههای کاغذ درست کند.
یک روز بعد از ظهر مشتی از رشتهها را از بشکه بیرون آورده، بر روی ورق سفیدی از کاغذ گذاشت و بر مبنای محتوا، آنها را گروهبندی کرد. آن روز چند ساعتی به او کمک کرده و توانستیم رشتههایی را که به یکی دو سند تعلق داشت کنار یکدیگر قرار دهیم. کار بسیار سختی بود. حتی صاف قرار دادن رشتههای کاغذ در کنار یکدیگر دشوار بود. پس از پنج ساعت تنها 20 تا 30 درصد یکی-دو تا از سندها بازسازی شد. ولی برادر علی بسیار مصمم بود. روز بعد دوباره با گروهی از خواهران از مرکز اسناد دیدن کردیم. با لبخند گفت: «بیایید و ببینید. به یاری خدا، با ایمان و کمی کوشش میتوانیم غیرممکنها را ممکن کنیم.»
نخستین سند را کاملاً بازسازی کرده و به دقت رشتهها را به یکدیگر چسبانده بود. متن سند خوانده میشد و دربرگیرندۀ یک سری اطلاعات نظامی بود. نام منبع سند را به رمز نوشته بودند. با شورای مرکزی تماس گرفته و آنها به همراه حجتالاسلام موسوی خوئینیها آمدند. آنها اسناد رشتهرشتهشده را به دقت بررسی و توصیه کردند که به کار خود ادامه دهیم، با این تأکید که این اسناد ممکن است اهمیت بسیار زیادی برای دفاع از انقلاب داشته باشد.
برادر علی که از شدت خوشحالی در پوست نمیگنجید تصمیم گرفت گروهی از دانشجویان را به این کار بگمارد. تا روز بعد بیش از بیست نفر داوطلب شده بودند. او شیوۀ کار را برای آنها تشریح کرد. ابتدا باید با مشتی از رشتههای کاغذ شروع و آنها را به دقت طبقهبندی کرد. آنگاه کار را برروی تختهای مسطح که کشهایی برای محکم نگهداشتن رشتهها به آنها متصل بود، ادامه داد. کار کُندی و خستهکنندهای بود و پس از تقریباً یک ماه، نخستین گروه دانشجویان حوصلهشان سر رفت. بنابراین از گروه دوم داوطلبان دعوت کردیم و کار ادامه یافت.
یکی از خواهران به نام اشرف که دانشجوی فوق لیسانس مکانیک بود تا آخر کار -یعنی تقریباً 20 ماه- پروژه را رها نکرد. وقتی کار سرعت گرفت، دانشجویان هر هفته پنج تا ده سند را بازسازی میکردند. تا زمانی که گروگانها در سفارت بودند اشرف با همۀ گروهها کار میکرد، ولی وقتی بعد از تلاش نافرجام امریکا برای نجات گروگانها، آنها را در شهرهای مختلف پراکنده کردیم، دانشجویان نیز متفرق شدند و هر یک به سر کار یا تحصیل خود بازگشتند.
در آن زمان بود که گروههای داوطلب دانشآموزان دبیرستانی یا جانبازان انقلاب را برای ادامۀ این کار سازماندهی و تا سال 1364 بدان ادامه دادیم. در مجموع 3000 صفحه شامل 2300 سند بازسازی و در 85 جلد منتشر شد. با این کار طیف وسیعی از منابع اطلاعاتی و جاسوسان در موقعیتهای حساسی همچون ادارات دولتی و ارتش شناسایی شدند. چندین شبکۀ جاسوسی، از جمله یک توطئۀ کودتای تمامعیار کشف و نقش بر آب شد…”
[تسخیر؛ اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران، معصومه ابتکار، انتشارات اطلاعات، صص147-149]
از هماین کتاب:
تسخیر(۸): مروری بر پروندۀ SD LURE
تسخیر(۷): جاسوس نبودند جاسوس بودند
تسخیر(۶): اسنادِ لانۀ جاسوسی نشان میداد گروه فرقان با امریکاییها در تماس بود
تسخیر(۵): اصرار بنیصدر بر تحویل اسنادِ لانۀ جاسوسی به دولت
تسخیر(۴): نوشتههای نامرئی و کاستِ رمز
تسخیر(۳): گاوصندوقها
تسخیر(۲): اسنادِ سفارت
تسخیر(۱): اقدام به تصرفِ لانۀ جاسوسی