برنامه‌نویس‌های وب از اون ناتوهایی هستن که الوعده وفا تو کارشون نیست!

حزبل‌هاشون -به قول الیاس– از قرتی‌هاشون بدتر!

…والا!


موضوع: سرگیجه‌های یک دیوانه
تاريخ: چهارشنبه، 31 اکتبر ، 2012

 

علامه علی دوانی:


“مهابت ایشان طوری بود که در درس کم‌تر کسی به خود جرأت می‌داد اشکال کند. با این حال اگر چند روزی کسی اشکال نمی‌کرد و توضیحی نمی‌خواست اعتراض می‌نمود که چرا کسی حرف نمی‌زند و اشکال نمی‌کند! فقط چند نفر بودند که جرأت داشتند اشکال کنند که در این خصوص انگشت‌نما بودند.


امام با همۀ کم‌حرفی و سکون و سکوت، گاهی لطیفه می‌گفتند که حضار بی‌اختیار و دسته‌جمعی حتی با صدای بلند می‌خندیدند، در حالی که خود، همچنان بی‌تفاوت و ساکت بود، گویی چیزی نگفته‌اند.

فی‌المثل یکی از فضلای شاگردان ایشان که اهل آذربایجان بود وقتی در اشکال و سؤال پافشاری می‌کرد و امام می‌خواستند او را ساکت کنند، در آخر جواب می‌گفتند: یُخ! و با این کلمۀ ترکی، هم سائل ِ ترک‌زبان و هم بقیۀ حضار به سختی می‌خندیدند و سر و صدا فرو می‌نشست. امام هم بدون این‌که حتی تبسمی کنند به سخن ادامه می‌دادند.

امام این حالت را هنوز هم در سن 83 سالگی و پس از 35 سال که ما می‌دیدیم دارند و آن را حفظ کرده‌اند. همه در حسینیۀ جماران و از تلویزیون می‌بینند و یا از رادیو می‌شنوند که در فرصت‌های مناسب جمله‌ای می‌گویند که با همۀ مهابت معظم‌له آن هم در این سن و سال، صدای خنده و شادی عمومی بلند و چشمگیر است.


در آخرین سخنرانی که همین روزها داشتند، ضمن مطالبی که در روز مبعث با حضور گروه زیادی از طبقات مختلف مردم از کشوری و لشکری و سفرا و نمایندگان ممالک اسلامی، راجع به اسلام‌شناسی سران استکبار جهانی از آمریکایی و اسرائیلی و فرانسوی غیره فرمودند:

«همه اسلام‌شناس شده‌اند، چنان دربارۀ مسائل اسلامی اظهار نظر می‌کنند که من می‌ترسم در آینده بر عروة‌الوثقی حاشیه بنویسند»! و با این سخن صدای غریو خندۀ حضار از هر سو بلند می‌شود.

یا روز دیگری در ایام یکی از فتوحات رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنوب و شکست قوای عراقی که صدام‌حسین تکریتی، جمعی از سران سپاهش را به جرم عقب‌نشینی و شکست تیرباران کرده بود، امام فرمودند: «قضیۀ صدام مثل آن پهلوانی است که وقتی در گود زورخانه موقع کشتی گرفتن به زمین می‌خورد، می‌آمد خانه و مادرش را کتک می‌زد»!


… یا این‌که بعد از فتح خرمشهر در عملیات «بیت‌المقدس» که صدامیان شکست مفتضحانه‌ای خوردند و حدود بیست هزار از قوای عراقی اسیر و هزاران نفر کشته و بقیه با بی‌نظمی فرار نمودند و بسیاری هم در کارون و اروندرود غرق شدند، صدام گفت: ما عقب‌نشینی تاکتیکی کردیم!! و برای تقویت روحیۀ افراد خود، به عده‌ای از افسرانش مدال افتخار داد.

این موضوع آن روزها باعث مضحکۀ دوست و دشمن در داخل و خارج بود. امام در همان ایام طی بیاناتی در حسینیۀ جماران با اشاره به این مطلب فرمودند: «صدام هر وقت افسرانش شکست می‌خورند و فرار می‌کنند به آنها مدال می‌دهد، مدال افتخار برای شکست و فرار آنها!!»”



[مفاخر اسلام، علی دوانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱۳، صص41-42]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: سه‌شنبه، 30 اکتبر ، 2012

 

“ستاد جنگ‌های نامنظم توسط شهید دکتر مصطفی چمران و آیت‌الله خامنه‌ای تأسیس شد و متشکل از جمعی از افسران نیروی زمینی ارتش، نیروهایی از سپاه پاسداران، نیروهای بسیجی، داوطلب مردمی و نیروهای بومی منطقه که بیشتر در منطقۀ هویزه و سوسنگرد به طراحی و اجرای عملیات می‌پرداختند. نیروهای این ستاد پس از شهادت دکتر مصطفی چمران با تصمیم شورای عالی دفاع در سپاه و ارتش ادغام شدند.”




[جنگ به روایت فرمانده: درس‌گفتارهای جنگ، دکتر محسن رضایی میرقائد، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، ص43، پاورقی2]


موضوع: ۸سال دفاع مقدس
تاريخ: سه‌شنبه، 30 اکتبر ، 2012

 

علامه علی دوانی:


“اعضای مؤسس و هیئت تحریریه:

آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله جعفر سبحانی، امام موسی صدر، آیت‌الله حسین نوری همدانی، آیت‌الله موسوی اردبیلی، مرحوم آقامجدالدین محلاتی، آیت‌الله محمد واعظ‌زاده، آقا سیدمرتضی جزائری، و من بودند.”



[مفاخر اسلام، علی دوانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱۳، ص214، پاورقی]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: سه‌شنبه، 30 اکتبر ، 2012

 

حجت‌الاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسی‌پور:


“روزی با یکی از برادران برای انجام کاری به پاریس رفته بودم. ساعت هفت بعد از ظهر بود که وی رادیوی اتومبیل را روشن کرد تا خلاصۀ اخبار را بشنود. این برادر که زبان فرانسه را خوب می‌دانست، پس از شنیدن اخبار با کمال تعجب به من گفت: «اعلام می‌کند که امام ملاقات با بختیار نخست‌وزیر ایران را پذیرفته‌اند و او به زودی به ملاقات ایشان خواهد آمد.»

ما که از موضع‌گیریهای امام در برابر دولتهای غیرقانونی ایران اطلاع داشتیم، می‌دانستیم که امام هیچ یک از آنان را به رسمیت نمی‌شناسند و به همین دلیل نیز کسی را برای ملاقات نمی‌پذیرند. به این دلیل این خبر موجب نگرانی و تعجب ما شد.

البته اشخاص مرموزی در پاریس و ایران تلاش می‌کردند که این ملاقات صورت گیرد. آنها اصرار داشتند که امام بختیار را بپذیرند و به رسمیت بشناسند تا به این ترتیب دولت بختیار دولت آشتی شود. در این خصوص تماسهایی هم برقرار بود و آقایان دکتر یزدی و قطب‌زاده در پاریس و آقای مهندس بازرگان در ایران در برقراری این تماسها نقش اساسی داشتند.


ما با عجله عازم نوفل‌لوشاتو، محل اقامت امام (قدس سره الشریف) شدیم. در دفتر ایشان به آقای دکتر یزدی برخوردیم. پرسیدیم: «چه شده است؟» جواب داد: «تمام شد. امام ملاقات را پذیرفتند و ما هم در مصاحبه‌ای شرکت و اعلام کردیم که امام بختیار را می‌پذیرند. عن‌قریب ملاقات انجام می‌شود!»


پس از مدتی همه رفتند و دفتر خلوت شد. من تنها بودم و فکر می‌کردم که چگونه امام ملاقات با بختیار را پذیرفته‌اند. در همین هنگام صدای زنگ تلفن بلند شد. گوشی را برداشتم. آیت‌الله منتظری بود که از مدرسۀ رفاه تهران صحبت می‌کرد.

وی پس از احوالپرسی سؤال کرد: «این خبر چه بود که خبرگزاریها پخش کردند؟» من هم به همان اندازه که اطلاع داشتم، ماجرا را گفتم. گفت: «پیامی دارم. می‌توانی الان به عرض امام برسانی؟» گفتم: «صحبتهای شما را ضبط می‌کنم و نوار را می‌برم امام استماع بفرمایند.»

رسم ما در گرفتن اخبار مهم و لازم و پیامهای شخصیتها این بود که صحبتها را روی نوار ضبط می‌کردیم و به سمع مبارک امام امت می‌رساندیم.


آن شب پس از آیت‌الله منتظری، حجت‌الاسلام آقای خلخالی و حجت‌الاسلام آقای انواری نیز دربارۀ ملاقات با بختیار و جو حاکم بر ایران نظراتی دادند. تمام این صحبتها بر روی نوار ضبط شد و حدود ساعت ده شب بود که نوار را خدمت امام بردم.

حضرت امام(ره) پس از شنیدن نوار، پیام زیر را در تاریخ 1357/11/8 صادر فرمودند:


بسم‌الله الرحمن الرحیم


حضرات حجج اسلام تهران و سایر شهرستانها، دامت برکاتهم

آنچه ذکر شده است که شاپور بختیار را در سمت نخست‌وزیری من می‌پذیرم، دروغ است. بلکه تا استعفا نداده است، او را نمی‌پذیرم. چون او را قانونی نمی‌دانم. حضرات آقایان به ملت اعلام فرمایید که توطئه‌ای در دست اجراست و از این امور جاریه گول نخورند. من با بختیار تفاهمی نکرده‌ام و آن چه سابق گفته است که گفتگو بین من و او بوده، دروغ محض است. ملت باید موضع خود را حفظ کند و مراقب توطئه‌ها باشد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

روح‌الله الموسوی الخمینی



این پیام بلافاصله به آیت‌الله منتظری در تهران، به قم و همچنین به خبرگزاری یونایتدپرس ارسال و موجب خرسندی پیروان خط امام و نگرانی و ناراحتی گروهی دیگر شد.

در پی انتشار این پیام بود که بختیار در سخنرانی‌اش گفت: «به وسیلۀ نزدیکان آیت‌الله به توافق رسیده بودیم و ترتیب ملاقات داده شده بود. نمی‌دانم چه شد که بر هم خورد!»”




[پا به پای آفتاب؛ گفته‌ها و ناگفته‌ها از زندگی امام خمینی(س)، امیررضا ستوده، نشر پنجره، ج۲، صص72-74]


 

پشت این پنجره باران قشنگی‌ست گلم

حال من حال پریشان قشنگی‌ست گلم


قبل از آنی که بیایی چه کویری بودم…

زندگی با تو چه گلدان قشنگی‌ست گلم


سرنوشت من و تو روز ازل تعیین شد…

فال ما داخل فنجان قشنگی‌ست گلم


نوحم از لطف تو بانو… که تمام عمرم:

«راه رفتن توی ‌دالان قشنگی»‌ست گلم


من لامذهب بی‌دین به تو ایمان دارم

خیلی این کفر من ایمان قشنگی‌ست گلم


حاضرم بندۀ چشمان سیاهت باشم

توی چشمان تو شیطان قشنگی‌ست گلم


یوسفم! بوی تو کافی‌ست مرا… این دنیا…

با حضور تو چه کنعان قشنگی‌ست گلم



مهدی جهانداری


موضوع: گزیده شعر
تاريخ: سه‌شنبه، 30 اکتبر ، 2012

 

“… دینوری می‌گوید: یکی از دلایل شورش بر عثمان، سپردن ولایت آذربایجان به اشعث بود. عثمان پس از آن که دختر اشعث را به عقد فرزندش درآورد، آذربایجان را به اشعث سپرد.(1)

[زمانی که امام علی (سلام‌الله علیه) به خلافت رسید] اشعث از همان‌جا خواست تا به شام بگریزد؛ اما حیای او از اطرافیان و مخالفت آنان با این اقدام سبب شد تا در آنجا بماند.(2)


… خروج امام از نخیله [برای جنگ با معاویه]، در پنجم شوال سال 36 بوده است.(3) نخستین اختلاف در سپاه امام، درگیری بر سر ریاست قبایل یمنی بود. امام اشعث را به کناری گذاشت و حسان‌بن مخدوج را بجای وی گماشت. این مسأله سبب اختلاف میان قبیلۀ ربیعه و کنده شد. معاویه که خبر این اختلاف را شنید، یکی از شعرای کنده را بر آن داشت تا اشعث را بر ضد امام تحریک کند، اما در آن لحظه موفقیتی به دست نیاورد و ماجرا با نصب او بر قسمت چپ سپاه عراق خاتمه یافت.(4)


متأسفانه روح ضعیف، فاسد و فرصت‌طلب اشعث سبب شد تا به تدریج به رو در رویی با امام کشیده شود. گفته شده است از زمانی که امام او را از آذربایجان فرا خواند و دستور داد تا اموال او را محاسبه کنند، با معاویه مکاتبه داشته است.(5) یعقوبی ارتباط او را با معاویه در جریان بالا بردن قرآنها گوشزد کرده است.(6)




تاریخ و سیرۀ سیاسی امیرمؤمنان علی‌بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)، رسول جعفریان، دلیل ما، صص71 و 81-82]




پی‌نوشت‌ها:

1- اخبار الطوال، ابوحنیفه الدینوری، ص156

2- وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص21

3- همان، ص131

4- الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج3، صص105-107

5- انساب‌الاشراف، البلاذری، ج2، صص296-297

6- تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بیروت، ج2، صص188-189


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: سه‌شنبه، 30 اکتبر ، 2012

 

“یکی از مبانی فکری انجمن [حجتیه] اعتقاد نداشتن به تشکیل حکومت در زمان غیبت امام معصوم و هر گونه قیام و مبارزۀ عملی با ظلم و ستم بود . انجمنی‌ها با استناد به برخی از روایات معتقد بودند که هر گونه قیام و تشکیل حکومتی پیش از ظهور امام زمان(عج) مردود و محکوم به شکست است.

و از این روایات چنین استنباط می کردند که قیام و مبارزه در عصر غیبت به طور کلی مورد رضایت ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) نیست و در راستای همین تفکر و طرز برداشت است که بر همۀ دعوت‌های خدای متعال در قرآن کریم و اهل بیت (علیهم‌السلام) برای دفع شر و ظلم و مبارزه با جریان باطل تاریخ چشم می‌پوشند.”



[جریان‌شناسی انجمن حجتیه، سیدضیاءالدین علیانسب و سلمان علوی‌نیک، زلال کوثر، ص78]




مرتبط:

(+) بررسی شبهۀ پرچم طاغوت پیرامون ولایت فقیه

(+) بررسی جواز قیام، پیش از ظهور امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)

(+) ایرانیان، زمینه‌ساز حکومت حضرت مهدی(عجل‌الله فرجه الشریف)


موضوع: انجمن حجتیۀ مهدویه
تاريخ: چهارشنبه، 17 اکتبر ، 2012

 

درد یک پنجره را پنجره‌ها می‌فهمند

معنی کور شدن را گره‌ها می‌فهمند


سخت بالا بروی، ساده بیایـــــی پایین

قصه‌ی تلخ مرا سرسره‌ها می‌فهمند


یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن

چشم‌ها بیشتر از حنجره‌ها می‌فهمند


آنــچه از رفتنت آمد بــــــه سرم را فـــردا

مردم از خواندن این تذکره‌ها می‌فهمند


نه نفهمید کســــی منزلت شمس مرا

قرن‌ها بعد در آن کنگره‌ها می‌فهمند




کاظم بهمنی


موضوع: گزیده شعر
تاريخ: چهارشنبه، 17 اکتبر ، 2012

 

“تاریخ: 41/3/8

شماره: 73


تیمسار سرتیپ علوی‌کیا قائم‌مقام ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور


حسب‌الامر مطاع مبارک ملوکانه مقرر است طبق معمول سالهای قبل مبلغ سی هزار ریال برای برگزاری مراسم روضه‌خوانی ایام عاشورا که توسط آقای شعبان جعفری در تکیۀ دباغخانه انجام می‌گیرد در وجه مشارالیه پرداخت گردد.

در اجرای امر مطاع همایونی خواهشمند است دستور فرمایید در پرداخت وجه مزبور به نامبرده اقدام نمایند.


رئیس تشریفات دربار شاهنشاهی – سلیمان بهبودی”




[بدون شرح به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص37]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: چهارشنبه، 17 اکتبر ، 2012

 
 

24 نوامبر 22

تجربه‌ی سینما رفتن با دخترکم برای من تجربه‌ی تازه و نویی‌یه. پیش‌تر وسط‌های هفته و توی خلوتی رفته بودیم سینما. این‌بار که وارد لابیِ سینما شدیمو جمعیت رو دیدم، با خودم فکر کردم ضدحال می‌شه و با این‌همه خانواده و بچه، لابد نمی‌شه درست فیلم دید؛ اما تجربه‌ی معرکه‌ای بود.

 

در شرایطِ پمپاژِ یأس و نفرت، جنگِ بی‌امانِ خصم، و عمل‌کردِ انتقادبرانگیزِ مدیرانِ کشور، من حالا با دخترکم در یه سالن سینما به فیلم‌دیدن نشستیمو هر چند دقیقه صدای خنده‌ی معصومانه‌ی قریب به صد کودک فضا رو پر می‌کنه.

 

در تاریک‌روشنِ سینما هر از گاهی به چهره‌ی دخترکم سیر نگاه می‌کنم که محوِ فیلمه و از سِحرِ سینما مسحور.

 

تجربه‌ی فیلم‌دیدن با بچه‌ها تجربه‌ی ناب و روح‌بخشی‌یه. اصن هم‌نشینی و هم‌بازی شدن با کودکان، نشاط‌آور و حیات‌بخشه.

 

اخیراً با دوستی که هر دو سخت درگیرِ کاریم و با مدیریت‌های بی‌عمل و بدعمل، چالشی مستمر و فرسوده‌کننده داریم، صحبت می‌کردم؛ که ای رفیق! بیش‌تر با بچه‌ت وقت بگذرون و بذار فطرتِ زلال‌شون این سرخورده‌گی‌های ناشی از سر و کله زدن با بی‌شعوریِ مسؤولین رو بشوره ببره…

 
 

مهدی پیچک؛ پیچک سر به هوا's bookshelf: read

جهان هولوگرافیک
did not like it
https://www.instagram.com/p/BjqO7apnIl-/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b24p51z3g6jq
tagged: never
کابوس تهمت و جنایت
اگر به هر دلیلی خواستید کتابی از #چخوف بخوانید" بیخیال کتاب کابوس، تهمت و جنایت بشوید. برای درک داستان های این کتاب، آشنایی با سبک زندگی، فرهنگ و روابط کلیسای ارتدکس و اسقف ها در زمان روسیه ی تزاری واجب است." https://www.instagram.co...
tagged: never
خاطرات سفیر
liked it
کتاب «خاطرات سفیر» نوشتهٔ خانم نیلوفر شادمهری رو که خوندم، غرق در خاطرات جوونی‌ها‌م شدم. قریب به اتفاق مطالب‌شو توی هم‌اون وبلاگ‌شون خونده بودم. از پایان‌ش خوش‌م نیومد. زیادی غلیظ بود. نگارشِ متن‌شم گه‌گاه توی ذوق می‌زد. مدتی نیست که ق...
پستچی
it was ok
زرد. آبکی؛ ولی طعم‌دار.
قصه ها و تصاویر
really liked it
این ازجمله کادوهایی بود که برای تولد خواهرزاده‌م خریدم. http://www.30book.ir/Book/56900/مجموعه-قصه-های-سوته-یف-16جلدی%20نخستین نسخه‌ای که خریدم چاپ نشر نخستین بود. ساده و بامزه بود. مفاهیمی چون صبر، کمک، ایثار و فداکاری، هم‌کاری، قناعت و...

goodreads.com