“عباس آقازمانی را نسلهای اول انقلاب با همان محاسن بلند و لباس خاکی سپاه به یاد دارند و شاید کمتر کسی حتی از همان نسل با یکبار دیدن تصویر اینروزهای او، ابوشریف را بشناسد. عباس آقازمانی معروف به ابوشریف ازجمله مبارزانی است که در دهۀ چهل با عضویت و تشکیل حزب ملل اسلامی به رهبری سید محمدکاظم موسوی بجنوردی به نبرد مسلحانه با رژیم طاغوت پرداخت.
با لو رفتن تشکیلات این حزب توسط ساواک، آقازمانی در آبان ۱۳۴۴ بههمراه سایر اعضای حزب دستگیر شده و به ۳/۵ سال حبس محکوم شد. با گذراندن حدود نیمی از دورۀ محکومیت خود، در سال ۱۳۴۶ از زندان آزاد شد و بههمراه عدهای از همرزمان سابق خود در حزب ملل اسلامی، سازمان مخفی حزبالله را بنا نهاد.
در همان ایام در رشتۀ حقوق از دانشکده الهیات فارغالتحصیل شد. وی علاوهبر تحصیل در علوم دینی، علاقهای وافر به فراگیری و تسلط بر زبانهای دیگر داشت. در سال ۱۳۴۹ به منظور طی دورههای چریکی و عملیات نظامی به لبنان رفته و به گروه فلسطینی الفتح میپیوندد و بهواسطۀ همین حضور است که در نبرد با رژیم صهیونیستی و جنگهای داخلی لبنان نیز شرکت میکند.
او بار دیگر در ۳۰ تیر ۱۳۵۱ و هنگام ورود به ایران دستگیر و روانۀ زندان میشود اما مدتی بعد در آبان ماه همان سال موفق به فرار از زندان و خروج مجدد از کشور میشود.
عباس آقازمانی که دیگر در میان گروههای مبارز فلسطینی و لبنانی به «ابوشریف» شهرت یافته، پس از چندی به اروپا رفته و برای تحصیل در رشتۀ حقوق بینالملل با رشتۀ فرعی تاریخ فلسفه در مقطع فوق لیسانس وارد دانشگاه دولتی فرانکفورت میشود. وی همچنین برای مدتی در دمشق به تحصیل علوم دینی اهل سنت (مکتب حنفی، شافعی) در دانشکدۀ اسلامی جامع الفتح الاسلامیه پرداخت.
او در آستانۀ پیروزی انقلاب اسلامی در پانزدهم بهمن ۱۳۵۷ (سه روز پس از ورود امام) وارد ایران شد به توصیۀ آیتالله شهید بهشتی به محل استقرار نیروهای انقلاب در مدرسۀ رفاه رفت و به سازماندهی آنها و تأمین امنیت و حراست آن مکان مبادرت ورزید.
در آغاز انقلاب و با شکلگیری تشکلهای مختلف مسلح برای حفاظت از انقلاب، که یکی از آنها مبارزان و زندانیان سیاسی قبل از انقلاب تحت فرماندهی ابوشریف در پادگان جمشیدیه بودند، ضرورت تشکیل نهادی مسنجم برای حفاظت از انقلاب نمایان شد.
با شکلگیری سپاه در همان اوایل انقلاب و نیز تصویب اساسنامۀ آن در تاریخ دوم اردیبهشت 58، ابوشریف که یکی از مؤسسین این نهاد بود، بهعنوان اولین فرمانده عملیات سپاه برگزیده شد.
از مقطع پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ تا اواسط سال ۱۳۶۰، نام ابوشریف ملازم با سپاه پاسداران بود و در این سالها او بهعنوان عضو شورای فرماندهی، فرمانده عملیات و فرمانده کل سپاه، فعالیت کرد و سوابق مبارزاتی و تجارب نظامی و چریکی و شخصیت کاریزماتیک او نیز نقش مهمی در شکلگیری و تثبیت و توسعه این نهاد در دوران پر تلاطم و پر چالش سالهای اول انقلاب داشت.
ابوشریف در تاریخ 2 خرداد 1359 طی حکمی از سوی ابوالحسن بنیصدر بهعنوان فرمانده کل قوا به فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شد اما کمتر از یک ماه بعد در تاریخ 27 خرداد 1359 استعفا کرد.
او همچنین در آرام کردن آشوبهای گنبد، کردستان و غائلۀ حزب جمهوری خلق مسلمان تبریز بهعنوان فرمانده عملیات سپاه نقش اساسی داشت و در عمليات آزادسازی پاوه در کنار مصطفی چمران بود.
در اواسط سال ۱۳۶۰ و پس از تغییر و تحولات پیش آمده در سپاه، عباس آقازمانی برای تصدی مسئولیت سفارت ایران در پاکستان، عازم آن کشور شد و در شهریور همان سال بهعنوان کاردار ایران در پاکستان منصوب و در فروردین ۱۳۶۱ بهسمت سفیر ایران در آن کشور برگزیده شد. مأموریت وی در کشور پاکستان بعد از ۳ سال پایان یافت و ابوشریف در سال 1363 به ایران بازگشت.
او بعد از بازگشت از پاکستان به قم رفت و به تکمیل تحصیلات دینی خود تا سطح خارج فقه و اصول در حوزۀ علمیۀ قم پرداخت.
با گذشت ۹ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، او در سال۱۳۶۶ همزمان با موسم حج بار دیگر از ایران خارج شد و در برخی کشورهای اسلامی نظیر افغانستان اقامت گزید؛ در ادامه با بروز جنگ داخلی در افغانستان و پس از تصرف کابل توسط طالبان به پاکستان رفت و به فعالیتهای علمی و دینی مشغول شد.
در کارنامۀ پرفراز و نشیب ابوشریف میتوان به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی قبل و پس از انقلاب از جمله عضویت در حزب ملل اسلامی، تدریس در داخل و خارج از کشور، گذراندن دورههای آموزش چریکی و عملیاتی در اردوگاههای فلسطینی در لبنان، حضور در نبردهای چریکی مبارزین فلسطینی علیه رژیم صهیونیستی، تأسیس گروه حزبالله در ایران، حضور در جنگهای داخلی لبنان، عضویت در شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرماندهی و بنیانگذاری واحد عملیات سپاه، فرماندهی کل سپاه پاسداران، سفير جمهوری اسلامی ایران در پاکستان، نمایندگی قائممقام وقت رهبری در امور افغانستان اشاره کرد.

با خروج وی از کشور در همان سال 66 و غیبتش در عرصههای مختلف سیاسی کشور بود که موجی از شایعات و تهمتها علیه او شکل گرفت که البته بواسطۀ روحیۀ خود او که تمایل چندانی به حضور در عرصههای رسانهای و جوابگویی به این شبهات نداشت، هر روز نیز بر حجم این تهمتها افزوده شد.
ابوشریف در ماههای اخیر و پس از انتشار خبر حضورش در ایران، هرچند با انجام یکی دو گفتوگو به برخی از این شبهات جواب داد، اما قطعاً این چریک 73 ساله که اینک آرام و خاموش به موضوعاتی مانند بیداری و وحدت میان فرق مختلف اسلامی و اعتلای مسلمانان فکر میکند، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.”
[هفتهنامۀ پنجره، شمارۀ 132، 1391/2/9، ص50: چریک خاموش]