انتخابات سال ٨٨ و حاشیه‌های قبل و بعدش برای من سبب برکت شد. افراد و جریان‌های سیاسی تو این مدت، با وجود همۀ تضادها و اختلاف نظرهاشون، دو رفتار مشخص ِ مشترک داشتن. بی استثنا واسه تخطئۀ هم‌دیگه مایه می‌ذاشتن؛ و بی استثنا همه‌گی از «امام» دم می‌زدن.

سخن‌رانی‌های امام از تلویزیون پخش می‌شه و می‌گه شاخص اینه؛ اون وخ مؤسسۀ نشر و تنظیم آثار امام بیانیه می‌ده که انتشار این حرف‌ها، جلوۀ رحمانی امام رو خدشه‌دار و خشن معرفی می‌کنه.

کدوم امام؟؟ امامی که رفسنجانی تو خاطرات‌ش مطرح می‌کنه؟ امامی که محتشمی‌پور از او دم می‌زنه؟ امامی که مصباح یزدی معرفی می‌کنه؟

هم سیدمحمد خاتمی مطالبی از امام خمینی نقل می‌کنه، و هم سیداحمد خاتمی. هم فراکسیون پیروان خط امام از روح‌الله خمینی دم می‌زنه، و هم فراکسیون پیروان خط امام و رهبری. اما این کجا و اون کجا!

 

ذره‌بیـن به دست که لفظ امام(خمینی) رو تو حرف‌ها و موضع‌گیری‌ها و بیانیه‌های یک سال و نیم پیش تا حالا جست و جو کنیم، ذائقۀ تعجب‌مون تحریک خواهد شد که عجب کلاف سر در گمی شده این از امام مایه گذاشتن‌ها!

 

و این واسه من یه شوک بود. این که امام رو نمی‌شناسم. این که خمینی کی بود؛ حرف حساب‌ش چی بود؟ …و همه چی از وصیت‌نامه‌ش شروع شد که:

«اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهاى بی‌واقعیت به من داده مى‌‏شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مى‏‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا مى‏‌شود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صداى من یا خط و امضاى من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.» و «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطۀ سالوسى و اسلام‏‌نمایى بعضى افراد ذکرى از آنان کرده و تمجیدى نموده‌‏ام، که بعد فهمیدم از دغلبازى آنان اغفال شده‌‏ام. آن تمجیدها در حالى بود که خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار می‌نمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلى او است.» (آخرین جمله‌های وصیت‌نامۀ امام خمینی)

و برکت یعنی همین که فهمیدم از روح‌الله خمینی هیچی نمی‌دونم. این شد که خودمو با سر انداختم تو سخن‌رانی‌ها و مصاحبه‌ها و نامه‌ها و پیام‌های امام خمینی. و حالا حالاها خودمو رفرش می‌کنم با خمینی.

وای اگه بدونید چه کیفی داره این حس و حال. نو به نو مسحورم می‌کنه این مـرد؛ طوری که گاهی کتاب رو یه گوشه می‌ذارمو پا می‌شم یه قدری قدم می‌زنم بلکه قرار بیابم؛ از بس که شور و حماسه داره حرف‌هاش. از بس که پیـرانه‌سـر هم دل و جربزه و نترسی و نشاط و سرزنده‌گی‌ش نهایتی نداره. از بس که دنیـای با خمینی چه دنیـا محشری‌یه واسه زنده‌گی؛ که در گفت نگنجـد.

 

پی‌نوشت:

این نوشته، به دعوت مریم‌نوشت و برای بازی وبلاگی 14خرداد 89 نوشته شده. البته بروبچه‌ها هر کدوم خاطره‌ای از امام نقل کردن و مطالبی در این‌باره‌ها نوشتن، که مال ما هم البته این‌طوری شد دیگه!

طبق روال این‌جـور وب‌بازی‌ها از آب و آتش، راهنما، یک بشقاب روانشناسی با سس سیاست، وب‌نگاشت، از جنس خدا، مادرستان، الهدی و ماه ناتمام دعوت می‌کنم در این‌باره بنویسن. اگه دوستان دیگه هم تمایل داشتن تو این موج شرکت کنن، خبرم کنن تا لینک بلاگ‌شونو اضافه کنم.

اجابت فرمودند:

از جنس خدا / آقا روح‌الله

وب‌نگاشت / شجاعت و عقلانیت- مولفه های شخصیت امام

آب و آتش / نگاه سیاسی-اجتماعی امام خمینی به فقه

مادرستان / روزی که فرشته‌ها، امام را بردند بالا…

راهنما / شاه و امام

یک بشقاب روانشناسی با سس سیاست / به یاد او…

الهدی / زن انسانساز است

 

موضوع: شخصی
تاريخ: شنبه، 29 می ، 2010

 

24 اردی‌بهشت 1360، خطاب به سیدحسین خمینی (نوۀ امام، و تنها پسر شهید مصطفا خمینی):



بسمه تعالی

پسرم، حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت ایام انسان متوجه می‌شود. من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کورانهای سیاسی وارد نشوند. من امید دارم که شما [با] مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی، با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس امارة بالسـوء، برای آتیه مورد استفاده واقع شوی. من علاوه بر نصیحت پدری پیر به شما امر شرعی می‌کنم که در این بازیهای سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی. من به شما امر می‌کنم که به حوزۀ علمیۀ قم برگرد و با کوشش به تحصیل علوم اسلامی انسانی بپرداز. از خداوند تعالی توفیق شما و همۀ محصلین را خواستارم.

9 رجب 1401                                                         روح‌الله الموسوی الخمینی



(«نامه‌ها و پیام‌های امام خمینی، انتشارات تسنیم، ج2، ص728» به نقل از «صحیفۀ امام، ج14، ص345»)

 

«عن علی بن أبی‌طالب علیه‌السلام أنّهُ دَعاهُ رَجُلٌ، فقالَ لهُ علی علیه‌السلام: أجَبتُکَ علی أن تضمَنَ لی ثلاثَ خِصالٍ، قالَ: و ما هیَ یا أمیرالمؤمنین؟  قالَ: لا تُدخِل علیّ شیئاً مِن خارج، و لا تَدَّخِر عنّی شیئاً فی البیت و لا تُجحف بِالعِیال، قالَ: ذاکَ لکَ یا أمیرالمؤمنین، فَأجابَهُ علی بن أبی‌طالب علیه‌السلام.»


«از علی بن ابیطالب علیه‌السلام روایت شده که مردی آن جناب را برای وعده‌ای دعوت کرد. آن حضرت فرمود: تو را اجابت کنم به سه شرط. عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! آن شروط چیست؟
فرمود: خود را به زحمت نیندازی و چیزی از بیرون برای خانه تدارک نکنی، همان‌چه که در خانه داری بیاوری، و همسرت را به مشقت نیفکنی.
عرض کرد: چنان کنم که فرمودی.
پس حضرت، دعوت او را اجابت نمود.»


(عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، انتشارات پیام علمدار، باب 31، روایت 137)


موضوع: گزیده نثـر
تاريخ: چهارشنبه، 26 می ، 2010

 

امینـه خطاب به اتابک:

«وای از اون روزی که مرده‌ت بیش‌تر آتیش بسوزونه!»


(+‌ سال‌های مشروطه)


موضوع: گزیده نثـر
تاريخ: دوشنبه، 24 می ، 2010

 


به اتفاق رفتیم «طلا و مس» رو دیدیم. نمی‌دونم چرا بعدش ناخودآگاه یاد «به همین سادگی» افتادم. شاید چون اینم مث اون، طرح و روایتی ساده و بی‌پیرایه داره. صادقانه و راحت تعریف می‌کنه. ادا در نمی‌آره و حرفای پرطمطراق تو دهن بازی‌گرهاش نچپونده. از بس واقعی‌یه که تو تاریکی سینما روی صندلی کز می‌کنی و نمی‌تونی تحت تأثیر قرار نگیری و بغض نکنی.


فیلم‌نامه حرفای عارفانۀ آن‌چنانی نداره. یعنی اگه به اندازۀ روزنامه و مجله خوندن اهل مطالعه باشی، مطمئن باش هیچ جملۀ نغز تازه‌ای نخواهی شنید که پیش‌تر نشنیده یا نخونده باشی. این که چیزی نیس! حتا پی‌رنگ فیلم هم حکایت مکرر بیان‌شده‌ س؛ چن روز نبودنِ کدبانوی خونه، آقا رو متوجه می کنه که ای دلِ غافل!

البته این همۀ «طلا و مس» نیست؛ گفته باشم! فیلم این‌قدر قیافۀ صادق و معصومی داره که خودتو به‌ش می‌سپاری و لذت می‌بری. شک نکن که احساسات فیلم، ناب و خالصه و می‌گیردت. و این یعنی هنـر.


«طلا و مس» از اون فیلم‌های شرقی‌یه که وقتِ تیتراژ پایانی، با تأمل زمزمه می‌کنی «که علم عشق، در دفتر نباشد».




وقتی از سالن خارج می‌شدیم با خودم فکر می‌کردم تو  بدو بدوهای زنده‌گی روزمره از بس بالاتر از خودمونو دیدیمو سگ‌دو زدیم، یادمون رفته بی‌چاره‌تر از ما هم هست الی ماشاءالله. خداوندا ناشکریم…



حالا اینـا رو بی‌خیال! دل‌ربا بانو رو دریاب که می‌پرسه: «اگه یه وخ من فلج بشم، تو چی کار می‌کنی؟» …یعنی یه چی تو مایه‌های کف دست محکم تو پیشونی و ای بابااااا!


 

سبب ِ این نوشته، حرفای دودینگ‌هاوسه که: «اگه این افتخارآمیزه، غلط می‌کنید به موافقت‌نامه پاریس گیر بدید» و «چه چاره جز شادی».



تو بیانیۀ اکتبر 2003ی تهران، ایران متعهد می‌شه برای چن هفته غنی‌سازی‌شو معلق کنه. چاهار ماه بعد تو موافقت‌نامۀ بروکسل، علاوه بر تعهد به ادامۀ تعلیق، ساخت قطعات و مونتاژ و آزمایش سانتریفیوژها رو هم معلق می‌کنه. تا می‌رسیم به موافقت‌نامۀ پاریس. مطالب گیومه‌ها رو که به نقل از مفاد توافق‌نامۀ پاریس نقل می‌کنم، خوب مزمزه کنین ببینین تلخی‌شو چه‌قدر احساس می‌کنین. این‌بار ایران علاوه بر پذیرش ادامۀ تعلیق، بازم افزایش دامنۀ تعلیق رو پذیرفته و تعهد کرده در ِ همۀ فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی و بازفرآوری‌شو تخته کنه: «شامل ساخت و واردات سانتریفیوژهای گازی و قطعات آن‌ها، مونتاژ، نصب، آزمایش یا ادارۀ سانتریفیوژهای گازی، کار در مورد جداسازی پلوتونیوم یا ساخت یا ادارۀ هر تأسیسات جداسازی پلوتونیوم و تمامی آزمایش‌های مرتبط با تولید در هرنوع تأسیسات تبدیل اورانیوم». یعنی از شیر مرغ تا جون آدمی‌زاد! به این ترتیب حتـا یوسی‌اف ِ اصفهان که هیچ ربطی به غنی‌سازی نداره هم تعطیل شد.


خنده‌دارترشو بگم؟ این‌که «حفظ تعلیق، مادامی که مذاکرات در مورد یک موافقت‌نامۀ ترتیبات دراز مدت که مورد قبول طرفین باشد پیگیری می‌شود، ضروری خواهد بود»؛ مذاکره دربارۀ چی؟ دربارۀ «مباحث سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فناوری، مبارزه با تروریسم، پیوستن به سازمان تجارت جهانی، موافقت‌نامۀ تجارت و همکاری» و قلنبه سلمبه‌های دیگه‌ای از این قبیل. یعنی «مذاکره برای مذاکره». خودمونی‌ش یعنی «مذاکره‌بـازی»! یعنی بشین تا زیر پاهات علف سبز شه!


خب حالا فکر می‌کنین وقتی ایران این تعهدات تعجب‌آور رو پذیرفت، طرف ِ غربی چه واکنشی نشون داد؟ چن روز پس از امضای توافق‌نامۀ پاریس، شورای حکام آژانس، قطع‌نامه‌ای رو علیه ایران صادر کرد که «پادمان علاوه بر درخواست برای تصویب پروتکل الحاقی، از سیاست پنهان‌کاری ایران تا اکتبر 2003 اظهار نگرانی جدی می‌کند» و «از ایران می‌خواهد تا به عنوان اقدام اعتمادساز، اجازۀ دسترسی به هر مکانی که آژانس ضروری می‌داند اعطا نماید» (+).



من نمی‌دونم کی به موافقت‌نامۀ پاریس گیـر داده بود که چنین واکنشی از دودینگ‌هاوس رو برانگیخته؛ ولی خب شما قضاوت کنین؛ شما هم می‌گید «غلط می‌کنید به موافقت‌نامۀ پاریس گیر بدید»؟!!





و اما بیانیۀ تهران-برزیل-ترکیه؛ اول از همه تأکید کنم چیزی که تو تهران به امضا رسید «بیانیه»س و همون‌طور که تو مفادش اومده، در صورتی که گروه وین با این بیانیه اعلام موافقت کنه، قابلیت توافق‌نامه پیدا می‌کنه. من فکر می‌کنم امریکا تن به این بیانیه نمی‌ده و تهران بی اون که امتیازی داده باشه ضرب شست خوبی به طرف غربی زده و به این بهانه باز زمان می‌گیره. این‌ها به نظر من تدبیره.


چالش هسته‌ای غربی‌ها با ایران بر سر «غنی‌سازی» و «چرخۀ سوخت» بوده و تو این سال‌های اخیر با مقاومت و تدبیر، زمان مورد نیـاز از غربی‌ها گرفته شد تا به غنی‌سازی مطلوب برسیم و چرخۀ سوخت رو تکمیل کنیم. هنوزم دعوا بر سر تعلیق غنی‌سازی و چرخۀ سوخته. و به نظر من بیانیۀ تهران هم در همین راستا قابل تحلیله. با این که این توانایی کسب شده، اما هنوز از طرف غربی‌ها محل مناقشه‌س. اگه گروه وین تن به این بیانیه بده، همون‌طور که تو اولین بند بیانیه اومده، غنی‌سازی و چرخۀ سوخت برای اولین بار از طرف غربی‌ها به رسمیت شناخته می‌شه و این گام بلندی‌یه؛ چیزی که تو این سال‌ها و با وجود همۀ تلاش‌ها عقیم مونده. توجه دارید که تو چاهار قطع‌نامۀ پیشین شورای امنیت بر تعلیق غنی‌سازی چه قدر تأکید شده؟ درصورت موافقت گروه وین با این بیانیه، عملاً تحریم‌ها و قطع‌نامه‌هایی که شورای امنیت تو این مدت صادر می‌کرده، نقض می‌شه.


در ضمن، تو این بیانیه هیچ حرفی دربارۀ تعلیق غنی‌سازی 3.5 درصد و حتـا 20 درصد مطرح نشده. با مطالعۀ بیانیۀ تهران متوجه می‌شیم جمله‌ها و عبارت‌ها طوری انتخاب شده که انگار از موضوع تعلیق غنی‌سازی گذشتیم و درباره‌ش با کسی مذاکره نمی‌کنیم؛ این در حالی‌یه که مدت‌هاست غربی‌ها به بحث تعلیق به چشم پیش‌شرط مذاکره نگاه می‌کنن. حالا این بیانیه به امضای برزیل و ترکیه که از اعضای شورای امنیت هستن در اومده و شرط شده مبنای توافق با گروه وین، همین حرف‌هاست.



تو بند سوم بیانیه حتـا فراتر از بحث تأمین سوخت رفته و بحث لزوم هم‌کاری برای ساخت نیروگاه و رآکتورهای تحقیقاتی رو پیش کشیده. یه نگاهی به توافق‌نامه‌های بروکسل و پاریس بندازید تا متوجه بشید این بند ِ تهاجمی کجا و اون بندهای خفت‌بار کجا. هرچند همه می‌دونیم غربی‌ها پرهیز می‌کنن به این چیزا تن بدن؛ ولی تأکید بر عبور از مباحثی چون غنی‌سازی و چرخۀ سوخت -که تا حالا هم دعوا سر همین چیزا بوده- و طرح مذاکره دربارۀ ساخت نیروگاه و رآکتور، اونم تو بیانیه‌ای که تأکید شده گروه وین باید باهاش موافقت کنه، جسارت‌آمیزه.


تو بند چاهارم برای اولین باره که تو یه سند رسمی آورده شده طرف غربی باید از تقابل، تهدید و صدور بیانیه علیه ایران دست برداره؛ و شرط شده گروه وین باید اینو قبول کنه تا بشه بشینیم دربارۀ تبادل سوخت مذاکره کنیم. این حرکت به جلو نیست؟ لازمه لحن بیانیه‌های سال‌های پیش، نظیر بیانیۀ سعدآباد(+) رو یادآوری کنم تا اهمیت این لحن جسورانه به چشم بیاد؟



همون‌طور که تو بیانیۀ تهران اومده، وقتی گروه وین تعهدشونو نسبت به شرایط و نکات این بیانیه اعلام کنن، ایران آمادۀ مذاکره خواهد بود. جمهوری اسلامی قبول کرده 1200 کیلوگرم اورانیوم 3.5 درصدشو «در مالکیت ایران در ترکیه» و «با نظارت ایران و آژانس» به «امانت» بذاره. «در صورتی که مفاد این بیانیه مورد توجه و احترام طرف مقابل قرار نگیرد ترکیه تعهد می‌کند به عنوان یک حق مادۀ L.E.U را بر حسب درخواست ایران بدون هیچ قید و شرطی و به سرعت به ایران برگشت دهد».


این‌جا چن تا حرف هست؛ بعضی گفتن 1200 کیلوگرم همۀ ذخیرۀ ماست و ما داریم دست خودمونو خالی می‌کنیم. تا جایی که من اطلاع دارم این حرف درست نیست؛ همون زمان (اکتبر 2009) که امریکا می‌گفت ایران باید این مقدار رو تحویل روسیه بده، همون مقامات امریکایی و اروپایی اعلام می‌کردن این مقدار، 80 درصد ذخیرۀ ایرانه. امروز کارشناس‌ها و مقامات ایرانی تو اظهارات‌شون می‌گن این مقدار، کم‌تر از 50 درصد ذخیرۀ مواد غنی‌سازی شدۀ ایرانه. دلیل‌شم معلومه؛ ما تو این مدت غنی‌سازی می‌کردیم. تازه اگه از من بپرسید می‌گم ذخیرۀ ما پیش‌تر از این حرفاست و آقایون مصالح رو در نظر می‌گیرن که میزان واقعی ذخایر رو اعلام نمی‌کنن. هنوز هم این روند برقراره و ما غنی‌سازی‌مونو متوقف نمی‌کنیم. نه تنها 3.5 درصد، بلکه با غنای 20 درصد. همین فروردین، صفحه‌های سوخت ِ 20 درصد غنی شدۀ صنعتی به نمایش گذاشته شد(+). یعنی فقط مونده این صفحه‌ها رو به صورت پودر در بیاریم و تمام. این یه روند توقف‌ناپذیره.


از من اگه بپرسن کو تضمین، با وجود همۀ نقاط مثبت این بیانیه، می‌گم چه تضمینی بالاتر از این می‌خواین که ما خودمون داریم سوخت تولید و غنی‌سازی می‌کنیم. روسیه بعد از کلی معطلی، کی سوخت نیروگاه بوشهر رو وارد ایران کرد؟ وقتی که دید کارخانۀ تولید سوخت ِ اصفهان داره فعالیت می‌کنه و ما خودمون به سوخت مورد نیازمون دست پیدا کردیم.


حرف دیگه‌ای که زده شده اینه که چرا ترکیه. چه طور به ترکیه اعتماد کنیم؟ به نظرم بحث ما از همون اول «اعتماد» بوده؛ وگرنه ما با تبادل سوخت مشکلی نداشتیم. مشکلی که داشتیم این بود که اعتماد نداشتیم. ترکیه گزینۀ خوبی‌یه. ارادۀ سیاسی حاکم بر ترکیه رو ملاحظه کنین. تو قضیۀ غزه با وجود همۀ فشارهای غرب، ترکیه ایستاد. مبادلات تجاری و اقتصادی و حتا امنیتی ما با ترکیه بی‌نظیره. ما تو شمال عراق بارها با ترکیه عملیات مشترک انجام دادیم. کدوم مطلعی منکر عطش فوق‌العادۀ ترکیه برای بازی کردن ِ نقش مؤثر و جدی تو مناسبات بین‌المللی‌یه؟ تقلای ترکیه به خصوص تو سال‌های اخیر برای کسب جای‌گاهی تأثیرگذار و تعیین‌کننده، قابل انکاره؟ اگه طرف ِ ما روسیه یا فرانسه تو اون سر دنیا بود باز یه چیزی، ولی ترکیه که همین بغل ماست؛ هر وخ بخوایم می‌تونیم گوش‌شو بپیچونیمو به‌ش ضربه بزنیم. اینو ترک‌ها خوب متوجه هستن.


فارغ از همۀ این حرف‌ها، واقعیت اینه که کشورهای در حال توسعه، کشورهای عضو پیمان عدم تعهد، کشورهای مستقل اسلامی، همه چشم‌شون به ایرانه. اینی که از ایران حمایت می‌کنن، عاشق چشم و ابروی ایران که نیستن! واقعیت رو درک کردن که اگه ایران تو این عرصه زمین بخوره، راه برای اونا هم بسته می‌شه؛ و اگه ایران بتونه این سد رو بشکنه، اونا هم می‌تونن تو این زمینه وارد گود بشن. ترکیه هم همین طوره.



خب! فعلاً که این فقط یه بیانیه‌س و باید منتظر موند. اما حالا در حد همون بیانیه، می‌شه به‌م بگید این‌همه گام مثبت توی این بیانیه هست، در قبال‌ش ایران چه تعهدی داده؟ تو این بیانیه هیچ الزامی برای ایران غیر از مذاکره با گروه وین وجود نداره. غیر از اینه؟


واسه همینه که «باراک اوباما رییس جمهور آمریکا روز دوشنبه اعلام کرد که بیانیه امضا شده میان ایران، برزیل و ترکیه وی را قانع نکرده است، زیرا آنها (برزیل و ترکیه) در متقاعد کردن ایران به تعلیق غنی‌سازی اورانیوم شکست خورده‌اند.»(+)


واسه همینه که به قول گاردین: «آیا چیزی هم باقی ماند که ایران در بیانیه تهران به آن نرسد؟»(+) یا به قول واشینگتن‌پست: «بیانیه سه‌جانبه تهران، کودتای دیپلماتیک ایران علیه آمریکا بود.»(+)



در بین اظهارت نظرهای داخلی، حرف‌های صادق خرازی برام جالب بود. با این که از لحاظ حزبی اصلاح‌طلبه، اما منافع ملی رو خوب تشخیص می‌ده و تو زد و بندهای جناحی هضم‌شده نظر نمی‌ده: «بیانیه تهران نشانه هوشیاری مسؤولان است؛ همه گروه‌ها از آن حمایت کنند»(+)


دربارۀ این بیانیه، لینک و خبر که زیاده؛ ولی با اشاره به اظهارات سیدحسن نصرالله نوشته‌مو ختم می‌کنم که: «وجود کشور ترکيه در اين پيمان اهميت زيادی دارد هر چند که برزيل هم حضور مهمی در اين توافق دارد. اگر خواستيد به اهميت اين پيمان پی ببريد کافی است که عقيم ماندن بهانه‌های اسراييل و ترس و نگرانی اين رژيم و کشورهای اروپایی را نگاه کنيد.»(+)


موضوع: تحلیلی - انتقادی
تاريخ: جمعه، 21 می ، 2010

 

قول داده بودم تو اولین نوشته‌م دعوت‌شونو -هرچند مختصر- اجابت کنم. مختصره، زمان‌شم گذشته؛ اما رضـا خواهند داد ان‌شالله.

به عنوان کسی که قدری وقت صرف مطالعه می‌کنم، «مرتضا مطهری» رو به خصوص به خاطر رسالۀ «شک و یقین» که منو به هم ریخت و جهان‌بینی و ساختـار فکری‌مو از نو ساخت، و «رضا امیرخانی» رو برای رمان «من او» و البته نوشته‌های انتقادی‌ش دوست می‌دارم.
نویسندۀ دیگه‌ای رو سراغ ندارم که تا این اندازه تو زنده‌گی‌م متأثر از او بوده باشم.

موضوع: شخصی
تاريخ: پنج‌شنبه، 20 می ، 2010

 
 

24 نوامبر 22

تجربه‌ی سینما رفتن با دخترکم برای من تجربه‌ی تازه و نویی‌یه. پیش‌تر وسط‌های هفته و توی خلوتی رفته بودیم سینما. این‌بار که وارد لابیِ سینما شدیمو جمعیت رو دیدم، با خودم فکر کردم ضدحال می‌شه و با این‌همه خانواده و بچه، لابد نمی‌شه درست فیلم دید؛ اما تجربه‌ی معرکه‌ای بود.

 

در شرایطِ پمپاژِ یأس و نفرت، جنگِ بی‌امانِ خصم، و عمل‌کردِ انتقادبرانگیزِ مدیرانِ کشور، من حالا با دخترکم در یه سالن سینما به فیلم‌دیدن نشستیمو هر چند دقیقه صدای خنده‌ی معصومانه‌ی قریب به صد کودک فضا رو پر می‌کنه.

 

در تاریک‌روشنِ سینما هر از گاهی به چهره‌ی دخترکم سیر نگاه می‌کنم که محوِ فیلمه و از سِحرِ سینما مسحور.

 

تجربه‌ی فیلم‌دیدن با بچه‌ها تجربه‌ی ناب و روح‌بخشی‌یه. اصن هم‌نشینی و هم‌بازی شدن با کودکان، نشاط‌آور و حیات‌بخشه.

 

اخیراً با دوستی که هر دو سخت درگیرِ کاریم و با مدیریت‌های بی‌عمل و بدعمل، چالشی مستمر و فرسوده‌کننده داریم، صحبت می‌کردم؛ که ای رفیق! بیش‌تر با بچه‌ت وقت بگذرون و بذار فطرتِ زلال‌شون این سرخورده‌گی‌های ناشی از سر و کله زدن با بی‌شعوریِ مسؤولین رو بشوره ببره…

 
 

مهدی پیچک؛ پیچک سر به هوا's bookshelf: read

جهان هولوگرافیک
did not like it
https://www.instagram.com/p/BjqO7apnIl-/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b24p51z3g6jq
tagged: never
کابوس تهمت و جنایت
اگر به هر دلیلی خواستید کتابی از #چخوف بخوانید" بیخیال کتاب کابوس، تهمت و جنایت بشوید. برای درک داستان های این کتاب، آشنایی با سبک زندگی، فرهنگ و روابط کلیسای ارتدکس و اسقف ها در زمان روسیه ی تزاری واجب است." https://www.instagram.co...
tagged: never
خاطرات سفیر
liked it
کتاب «خاطرات سفیر» نوشتهٔ خانم نیلوفر شادمهری رو که خوندم، غرق در خاطرات جوونی‌ها‌م شدم. قریب به اتفاق مطالب‌شو توی هم‌اون وبلاگ‌شون خونده بودم. از پایان‌ش خوش‌م نیومد. زیادی غلیظ بود. نگارشِ متن‌شم گه‌گاه توی ذوق می‌زد. مدتی نیست که ق...
پستچی
it was ok
زرد. آبکی؛ ولی طعم‌دار.
قصه ها و تصاویر
really liked it
این ازجمله کادوهایی بود که برای تولد خواهرزاده‌م خریدم. http://www.30book.ir/Book/56900/مجموعه-قصه-های-سوته-یف-16جلدی%20نخستین نسخه‌ای که خریدم چاپ نشر نخستین بود. ساده و بامزه بود. مفاهیمی چون صبر، کمک، ایثار و فداکاری، هم‌کاری، قناعت و...

goodreads.com