“… در دستهی سوم [از روایاتِ نافی ِ قیام پیش از ظهور]، به روایاتی استناد میشود که به انتظار فرج و ملازمتِ خانه و منتظر و مترصد وقوع علائم ظهور، امر میکند، و شیعیان را از شرکت در هر قیام و مبارزهای قبل از تحقّق نشانههای ظهور، منع میکند.
امام صادق،علیهالسّلام، به سدیر میفرماید:
«ای سدیر! در خانهات بنشین و مراقب زندگیات باش و مادامی که شب و روز آرام است، آرام گیر. پس هنگامی که به تو خبر رسید که سفیانی خروج کرده است، حرکت کن و اگر شده با پایی پیاده به سوی ما بیا.»(۱)
… به این روایات، چنین استدلال میشود که در این احادیث، راه و روشی برایی همهی شیعیان ترسیم و ارائه شده است که تا قبل از ظهور علائم قیام حضرت مهدی، باید سکوت کنند و از قیام و مبارزه خودداری ورزند.
[این دسته از روایات، از لحاظ سند، نوعاً دارای خدشه بوده و قابل ِ مناقشهاند؛ مثلاً] در سند روایت سدیر، فردی با نام «عثمان بن عیسی» وجود دارد. وی را در کتابهای رجالی، چنین معرفی میکنند:
وی، از بزرگان واقفه بوده است که پس از شهادت موسی بن جعفر،علیهالسّلام، در امامت ایشان متوقّف شد و امامت علی بن موسی الرضا،علیهالسّلام، را نپذیرفت و اموالی را که به عنوان وکیل در اختیار داشت، به امام رضا،علیهالسّلام، نپرداخت.(۲)
آقای خویی در کتاب «معجم رجال الحدیث»، پس از بحث و نقل دیدگاههایی دربارهی وی، چنین نتیجهگیری میکند:
«هیچ شکی نیست که عثمان بن عیسی، فردی منحرف از حق و معارض با حضرت رضا،علیهالسّلام، بوده است و به امامت آن حضرت اعتراف نکرده و اموال امام را نپرداخته است. توبه و برگرداندن اموال از سوی وی نیز ثابت نشده است.»(٣)
[اما در بررسی ِ مضمونی] برای به دست آوردن چنین اندیشهای [یعنی اندیشۀ عام بودنِ نفی ِ قیام] از این گروه روایات، باید الغای خصوصیّت از مخاطب شود؛ یعنی، بدانیم که فرد مورد خطاب روایت، خصوصیّت نداشته است و دخالتی در صدور روایت نداشته است، ولی چنین علمی در این مورد نداریم(۴)، بلکه شواهدی وجود دارد که امام،علیهالسّلام، این روایت را به سبب وجود مخاطبی همچون سدیر فرمودهاند. ما، تنها به گوشهای از این شواهد اشاره میکنیم:
وقتی نام سدیر و چگونگی شخصیت وی نزد امام صادق،علیهالسّلام، مطرح شد، حضرت فرمودند: «سدیر، پیچیده شده به هر رنگی است»؛ گویا منظور امام،علیهالسّلام، این است که سدیر، از نظر فکر و دقّت، فردی احساسی است و بر یک روش محکم، استوار و پا برجا نیست.(۵) بنابراین، ممکن است حضرت برای جلوگیری از اقدامات احساسی سدیر، این عبارت را به وی فرموده باشند.
برای پی بردن به شخصیّت فردی سدیر، روایت دیگری را که بیشتر حدود ادراک وی را نشان میدهد، یادآور میشویم. در این نقل، سدیر میگوید:
«خدمت امام صادق،علیهالسّلام، رسیدم و به حضرت عرض کردم: «به خدا سوگند! نشستن برای شما سزاوار نیست.» حضرت فرمود: «چرا ای سدیر؟» عرض کردم: «به سبب اطرافیان و پیروان و یاورانی که دارید. به خدا سوگند! اگر امیرالمؤمنین،علیهالسّلام، به اندازهی شما یاور داشت، دو قبیلهی تیم و عدی (قبیلهی ابوبکر و عمر) به خلافت وی طمع نمیورزیدند.» حضرت فرمودند: «تعداد آنان چهقدر است؟» گفتم: «صد هزار.» حضرت فرمودند: «صد هزار؟!» گفتم: «بلی و بلکه دویست هزار.» حضرت فرمودند: «دویست هزار نفر؟!» گفتم: «بلی و بلکه نصف دنیا.»
حضرت سکوت فرمودند تا این که همراه امام،علیهالسّلام، به مکانی نزدیک مدینه رفتیم. در آن جا پسر بچهای چند بزغاله را میچرانید. حضرت نگاهی کردند و فرمودند: «لو کان لی شیعة بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود؛ اگر من، به اندازهی این بزغالهها، شیعه داشتم، سکوت و نشستن برایم جایز نبود.»
سدیر میگوید: «از مرکّب پیاده شدیم و نماز خواندیم. پس از نماز، بزغالهها را شمردم. تعداد آنها هفده رأس بود.»(۶)
با بیان این حدیث طولانی، تصویر نسبتاً کاملی از وضعیّت و شرایط زمان و فهم و ادراک سدیر، ارائه شد.
برداشت قابل اطمینانتری از روایت معلی بن خنیس، استفاده میشود. او میگوید:
«نامهی سدیر و عدّهای را خدمت امام صادق،علیهالسّلام، بردم. در آن نامه، نوشته شده بود که «ما پیشبینی میکنیم که خلافت به شما منتقل شود. نظر شما چیست؟» حضرت فرمودند: «اوه! اوه! من، امام اینان نیستم. آیا نمیدانند که سفیانی باید کشته شود؟»(۷)
در این گفتار، امام میفرماید: «من، امام اینان نیستم» و با واژهی «سیاه جامگان» واقعیّت ابومسلم و پیروان وی را معرّفی میکنند؛ زیرا، ابومسلم، با این ادّعا که میخواهد حکومت را به جایگاه خویش بازگرداند، قیام کرد، ولی هدف واقعی او چنین نبود، بلکه این، حربه و شگردی برای کمک گرفتن از شیعیان در مقابل دشمنانش بود. ممکن است منظور امام، این باشد که من، امامی که شرایط قیام و پیروزی و در اختیار گرفتن منصب حکومت، برایاش مهیّا باشد، نیستم.
در نتیجه، پس از بیان این شواهد از زندگی و شخصیّت سدیر و کسانی که خواهان قیام امامان بودند(۸)، نمیتوانیم از خطابی که به سدیر ایراد شده و او را ملزم میکند در خانه بنشیند، خصوصیتِ مورد را الغا کنیم و بگوییم وظیفهی همه، حتّی در عصر غیبت، سکوت و نشستن در خانه است.
بنابراین، این حدیث، در زمان خاص، نسبت به فردی خاص و آن هم نسبت به قیامهای خاصّی که بیاثر است، بیان شده است، بلکه ممکن است در این حدیث و مانند آن، عنوان مهدویّت نهفته باشد. بنابراین، به این دلیل، امام، آن را مذموم میشمارد.(۹)“
[مجلۀ انتظار موعود، شمارۀ 7، مقالۀ «نقد و بررسى روایات نافى حکومت و قیام در عصر غیبت و انتظار»، نوشتۀ «محمدعلى قاسمى»]
پینوشتها:
۱- وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ٣۶، ب ۱٣، حدیث ٣.
۲- معجم رجال الحدیث، ج ۱۱، ص ۱۱۷؛ محمد بن علی بن اردبیلی، جامع الرواة، ج ۱، ص ۵٣۴.
٣- همان، ص ۱۲۰.
۴- سید کاظم حائری، المرجعیة و القیادة، صص ۱۱۷ – ۱۱۸.
۵- عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج ۲، ص ۸.
۶- ابی جعفر محمد بن سیتوک کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۲۴۲، حدیث ۴.
۷- وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ٣۷، باب ۱٣، حدیث ۸.
۸- برای آگاهی بیشتر از شواهد زندگی سدیر به دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، صص ۲۲۹-۲٣۹ مراجعه شود.
۹- حبیب الله طاهری، تحقیق پیرامون ولایت فقیه، ص ۲۵۶.
همچوناین:
(+) بررسی شبهۀ پرچم طاغوت پیرامون ولایت فقیه
(+) در مواجهه با روایاتِ نافی قیام و مبارزه
(+) بررسی جواز قیام، پیش از ظهور امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
(+) ایرانیان، زمینهساز حکومت حضرت مهدی(عجلالله فرجه الشریف)
(+) بر چنین حاکمی باید با کردار و گفتار بشورید
(+) ۹۰/۶/۱۴
(+) در مواجهه با روایاتی تقیهای