از پیروانِ ایدئولوژیها، ایسمها، مشربها، مسلکها و گروههای متنوع اجتماعی، چیزی که تو نگاههای اول به چشم میآد و کنجکاوی برانگیـزه، ریختِ زندهگیشونه. فصل مهمی از مطالعاتِ مردمشناسی، رفتارشناسییه؛ رفتارهایی که طرز فکر ِ طرفو نشون میده.
ما آدما که هر کدوم به چیزی معتقدیم، روزانه تو ارتباطهامون با همدیگه، نوعی از تعامل یا تقابل رو تجربه میکنیم. تأثیر میذاریمو تأثیر میپذیریم.
سلطهطلبی ِ طرز فکر و سلیقۀ غربی (نه به معنای جغرافیاییش) رو نمیشه منکر شد. نظام غرب با استفاده از ابزارهاش پیگیر ِ غربی کردنِ دنیاست. هنر، رسانه، آموزش، سیاست و حتا صنعتِ غرب، همه و همه در خدمتِ تربیتِ انسانهایی با طرز فکر و سلیقۀ غربییه. مهم نیس سیاهپوست باشه یا چشمبادومی؛ چه ملیتی داشته باشه؛ چه زبانی؛ چه فرهنگی؛ چه مذهبی؛ چه تاریخ و تمدنی؛ مهم نیست. وقتی سر تا پا غربییه، بذار مسلمونِ عرب باشه؛ یا چینی ِ بودایی.
در برابر ِ «سلطهطلبی»، چه معنا داره «گفتوگوی تمدنها»؟! عنوانِ بیسر و تهی که به طرز مضحکی شیک اداش میکردن. جمعی تو محافل روشنفکری براش کف و سوت میزدن؛ درحالی که «نظام سلطه» تو عمل، همۀ توان هنری و رسانهای و حتا سیاسیشو صرف هضم، بلکه هدم ِ تمدنها کرده و میکنه. بگذرم که اینا هرچه با ژستِ گفتوگوی (معلوم نیس کدوم) تمدنها، قدم به قدم عقب اومدن تا حسن نیتشونو به غربیها ثابت کنن، اونا لبخند به لب، قدم به قدم، پیشتر اومدن. یادآور ِ خوشخیالی ِ خر برفت و خر برفت و خر برفت.
حالا دیگه پوشیده نیست که قانونِ دنیا، قانونِ جنگله. اگه نخوایم زیر بار زور بریم، باید قدرتمند بشیم. عناصر قدرت هم تو خودمونه. داشتههامونه.
شاید بشه گفت مهمترین درگیری نظام سلطه با سلیقهها و فرهنگهای هنوز غربینشده، چالش ِ «سبک زندهگی»یه (life style).
«دوستدخترهای سابق»، پورنوگرافی نیست. ظاهری هنری داره. هنرش استفاده از عکاسی و زبانِ روایت در ارتباطگیری با مخاطبِ فارسیزبانه. هنرش سعی در عرفی(عادی) کردنِ قُبحییه که تو فرهنگ و عرف جامعۀ ما هنـوز غیر متعارف و ناشایست شمرده میشه؛ هرچند که تو سبک زندهگی ِ غربی، عادی باشه؛ و هرکی جلوی چنین سبکی از زندهگی، علامت سؤال یا تعجب بذاره، امّل و دگم و سنتی و متحجر و جهانسومی و… محسوب بشه!
اینکه شبکههای جدیدِ فارسیزبانِ ماهوارهای، به سمت تولید برنامههای «سبک زندهگی» میرن، قابل تأمله. مثلاً برنامهای که جوونای ایرانی (بخونید غربیشدۀ) مقیم انگلستان رو نشون میده که خونۀ همدیگه میرن و رقابت و شوی مهموننوازی و غذا پختنه، مسابقه و تفریح و سرگرمی نیست؛ سادهلوح نباشید؛ تبلیغ ِ «سبک زندهگی»یه. از این نمونهها زیاده؛ قصد ندارم لیست کنم.
باید این تغییر روش و تاکتیک رو متوجه بود؛ نه اینکه با «فاصلهها» و «زیر ِ هشت» و بعدشم افزایش ِ گسترۀ پارازیت، روی مسأله رو پاک کرد.
حرف و گفتنی که زیاده؛ …رها کنم!