آیتالله سیدمحمد موسوی بجنوردی:
“… بیشتر عالمان شیعه که در سطح عالی در فقه و اصول تحقیق کردهاند، با فلسفه و کلام رابطهای نداشتهاند. یا برعکس، کسانی که به فلسفه میپرداختند و ذوق فلسفه داشتهاند، ذوق عرفان نداشتهاند. در فلسفه، آنهایی که فلسفۀ اشراق را برگزیدهاند، خیلی با فلسفۀ بوعلی سر و کار ندارند. اما در طول تاریخ تشیع، حضرت امام از جمله اشخاص کمنظیری بودند که در همۀ موارد فوق مطالعه کرده و صاحب نظر بودند.
در فقه و فقاهت، ایشان از عالمترن عالمان شیعه بودند. در مباحث اصول، تحقیقات بسیار دقیقی داشتند که منحصر به خودشان بود. در علم کلام فوقالهاده بودند و در آن تجربۀ بسیاری داشتند. در فلسفه در آرای مختلف، صاحب رأی بودند. تسلط ایشان نیز در عرفان بر همگان آشکار شده است و کمتر کسی است که اکنون دیگر اشعار عرفانی امام را نخوانده و یا حداقل ندیده باشد. حضرت امام اشعار عرفانی بسیار زیادی داشتند که سالهای جوانی آنها را سروده بودند. مجموعۀ قصاید امام، کتاب بزرگی بود که در یورش ساواک به منزل ایشان همراه دیگر کتابهایشان مفقود شد.
حضرت امام خمینی، رضوانالله علیه، در هنگام عبادت مانند کسانی بودند که نه اهل علمند، نه اهل سیاست و هیچ کاری غیر از عبادت ندارند. ایشان چنان به عبادت مشغول و از امور دیگر فارغ میشدند که گویی هیچ کاری غیر از عبادت ندارند. مثلاً در زیارت عرفه که به حرم حضرت سیدالشهدا مشرف میشدند، با وجود سن زیاد، این دعا را که دو سه ساعت طول میکشید، به حالت ایستاده رو به قبله میخواند. به این صورت ما را که جوان بودیم و نشسته دعا را میخواندیم، شرمنده میکردند. به همین دلیل، در هنگام خواندن این دعا از جای خود بلند میشدیم و ما هم ایستاده آن را میخواندیم…
در اواخر عمر نیز همانند دوران جوانی عبادت میکردند. اگر دقت کرده باشید، زمانی که در بیمارستان بستری بودند، با وجودی که سرم به دست و پایشان وصل بود، بر روی تخت بیمارستان، حتی یکی از مستحبات را ترک نکردند. تعقیبات، قرآن، عطر، تحتالحنک، شانه و تمامی مستحبات نماز را به جای آوردند. درک این عمل در شرایطی که ایشان به سر میبردند بسیار مهم است…”
[پابهپای آفتاب، امیررضا ستوده، نشر پنجره، ج4، صص207-208]