دکتر فاطمه طباطبایی:
“… یک روز [آبانماه ۱۳۵۷] احمد تلفنی خبر دیدار مهندس مهدی بازرگان با امام را داد. این گونه دیدارها یعنی دیدار رهبران نهضت آزادی و جبهۀ ملی مانند دکتر کریم سنجانی با امام بازتابهای گوناگونی ایجاد میکرد.
در اینکه این دیدارها حکومت شاه را متزلزل میکرد و میتوانست رعب و وحشت در دل دولت ایجاد کند تردیدی وجود نداشت، اما برخی از نیروهای تندرو مذهبی را نیز به شدت نگران میکرد. نگرانی آنها بیشتر از این بود که مبادا این دیدارها در روند حرکت مردم و حرکت انقلاب تغییری ایجاد کند؛ زیرا آن زمان شایع بود که برخی از اینها از جمله مهندس بازرگان از تندروی امام نگران است و میگوید: مردم نمیتوانند همپای ایشان حرکت کنند و به سیاست گامبهگام معتقد است.
جمعی میگفتند که بازرگان معتقد است، ابتدا بپذیریم که شاه باشد و حکومت کند نه سلطنت؛ یعنی اول سلطنت را حذف کنیم، سپس به آگاه کردن ارتش و نیروهای نظامی بپردازیم تا آنها نیز از دخالت شاه در امور کشور جلوگیری کنند و در انتها، به محدود کردن آمریکا مشغول شویم.
برخی دیگر افزون بر این، میگفتند: وضع اقتصادی کشور به دلیل اعتصابات تقریباً مختل است و به سبب رکود داد و ستد، چکهای بازاریان برگشت میخورد؛ به همین دلیل بهتر است کمی کوتاه بیاییم تا اوضاع و احوال قدری سامان گیرد و مجدداً جریان مبارزه و اعتصاب را پی بگیریم.
از اینرو عدۀ زیادی از دوستداران امام و انقلابیها که این سیاست را نمیپسندیدند از این دیدارها به شدت نگران میشدند؛ تا آنکه شنیدم امام گفتهاند:
من به بعضی از این آقایان که آمده بودند و میگفتند «سیاست قدم به قدم»، یعنی حالا یک قدم برداریم و پس از مدتی دیگر قدم دوم را برداریم، گفتم اگر شما سست شوید، در قدمهای بعدی، قدمهای شما را میشکنند! این طور نیست که صبر کنند تا شما قدم دوم را بردارید. این منطق درست نیست؛ زیرا به همان نسبت که شما نیرو میگیرید، دشمن صدچندان نیرو خواهد گرفت. وانگهی شما چگونه میتوانید تضمین کنید که این شور مردم را مجدداً به آنها بازگردانید. اگر مردم دلسرد شدند با چه نیرویی آنها را دوباره وارد عمل خواهید کرد؟
مهندس بازرگان میگفت: اول انتخاباتی برگزار کنیم و نمایندگان مردم در مجلسی به نام مؤسسان حضور یابند، پس از آن به شکل قانونی نظام سلطنتی را تغییر دهیم. این پیشنهاد به نظر برخی از افراد تحققنیافتنی مینمود و میگفتند: در شرایطی که شاه مردم را با گلوله و… میکشد، امکان انتخابات سالم با نمایندگان واقعی مردم خیال خوشی بیش نیست.
تلفنی با احمد صحبت کردم و تحلیلهایی را که شنیده بودم برایش گفتم. او گفت امام همچنان بر این باورند که شاه باید برود. رژیم شاهنشاهی باید ساقط شود و بهجای رژیم سلطنتی، جمهوری اسلامی محقق شود و متذکر شدهاند این مطلب باید بهطور مکرر و پیدرپی به مردم گفته شود تا نهضت مردم منحرف نشود و به سردی نگراید. احمد گفت: البته آقای بازرگان بر موضع خود اصرار و امام هم به موضع خود اعتقاد دارد.
نکتۀ جالب، اینکه مهندس بازرگان گفته بود اطمینان و آرامش امام و نزدیک دانستن پیروزی، مرا به تعجب واداشت. ایشان در پاسخ پیشنهاد من دربارۀ تأسیس مجلس مؤسسان گفتند: شاه که رفت و من به ایران آمدم، دولت را انتخاب خواهم کرد و مردم نمایندگان مجلس را. سپس از من خواستند افرادی مسلمان و آگاه را از گروههای گوناگون برای مشاوره به ایشان معرفی کنم تا به کمک آنها افرادی که صلاحیت نمایندگی مردم را دارند، به مردم معرفی کنند. البته تصریح کردند که مردم آزاد خواهند بود به هر که بخواهند رأی بدهند.
مهندس بازرگان پس از دیدار با امام گفته بود: امام به شیوۀ مبارزۀ خود و پیروزی انقلاب آنقدر اطمینان دارد که با ما دربارۀ پس از مرحلۀ پیروزی سخن میگویند و قصد دارند ما را در ادارۀ مملکت دخالت دهند نه در مبارزه.
از آنجا که بازرگان، اطمینان امام را نداشت، مجدداً به ایشان پیشنهاد کرده بود پس از انتخاب این مشاوران، اجازه دهید آنها در ادارۀ انقلاب نیز مداخله کنند. جالب آنکه امام، همچنان بر سر موضع خود، پیشنهاد بازرگان را رد نکردند، اما استقبالی هم نکردند.”
[اقلیم خاطرات، فاطمه طباطبایی، انتشارات پژوهشکدۀ امام خمینی و انقلاب اسلامی، چاپ و نشر عروج، صص444-447]