«به بنده‌های من خبر بده

که من آمرزنده و مهربان هستم.»

 

 

«نَبِّئْ عِبادی أَنّی أَنَا الْغَفُورُ‌ الرَّ‌حيم.»

 

 

 

 

[سورۀ حجر، آیۀ 49]

 

 

موضوع: بهره‌ای از کلام خدا و اولیای خدا
تاريخ: چهارشنبه، 26 مارس ، 2014

 

 

آمد بهار و خاطر من شد ملول‌تر

زیرا که باغ ِ بی‌تو  محل ملالت است

 

 

 

 

میرزا عباس فروغی بسطامی

 

موضوع: یک چکه شعر، یک دریا معنا
تاريخ: چهارشنبه، 26 مارس ، 2014

 

مسعود بهنود:

 

“… پرواز انقلاب روز 12 بهمن در فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست. در این هواپیما چند تنی بودند که عنوان اولین رئیس جمهوری ایران را مناسب خود می‌دانستند. با خروج دکتر شایگان از صف نامزدان اولین ریاست جمهوری ایران نگاه‌ها به سه تن از کسانی بود که در نوفل‌لوشاتو، در کنار رهبر انقلاب، خود را از طریق رسانه‌های جهانی، در چشم‌ها نشانده بودند.

 

مثلثی که مثلث نبود و اگر بود متساوی‌الاضلاع نبود و هر یک از اضلاع آن سازی می‌زدند. اعضای این مثلث بزودی، در تهران در معرض نگاه‌های کنجکاو و تیزی قرار گرفتند که بعضی از آنها این سه تن را فرصت‌طلبانی می‌دیدند که بی تحمل زندان و شکنجه آمده بودند تا خوشه‌چین انقلاب باشند.

از دیدگاه بعضی دیگر، دکتر ابراهیم یزدی، صادق قطب‌زاده و ابوالحسن بنی‌صدر، سه تنی بودند که با توجه به خالی بودن صحنه، سالخوردگی چهره‌های ملی عضو نهضت ملی و بی میلی روحانیت به حضور در فعالیت‌های اجرائی، می‌توانستند در شغل‌های کلیدی بنشینند. عامل دیگر که این سه تن را در برابر نگاه‌ها قرار می‌داد این بود که آنها تنها اعضای شناخته‌شدۀ شورای انقلابی بودند که پس از خروج شاه از کشور، به دستور آیت‌الله خمینی تشکیل شد…

 

 

ادامهٔ مطلب

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: دوشنبه، 3 مارس ، 2014

 

“… با آغاز رخدادهاى سیاسى در نیمۀ دوم سال 1356 آیت‌الله‌العظمى روحانى به صورت صریح وارد میدان مبارزه با رژیم پهلوى شد… ایشان با نگارش کتاب نظام حکومت در اسلام در سال 1355 ش اعتقاد خود را به دولت اسلامى به ریاست فقها یا به عبارتى تشکیل حکومت اسلامى تحت رهبرى ولى فقیه نشان داده بود. این کتاب تا دى ماه 57 سه بار در تیراژهاى بسیار بالا به چاپ رسید…

 

تاریخ تألیف این کتاب، بر حسب آنچه در پایان کتاب آمده، سال 1396 قمرى است که برابر با سال 1355 شمسى یعنى دو سال پیش از پیروزى انقلاب اسلامى است. چاپ سوم این کتاب در دى ماه 1357 در تیراژ ده هزار نسخه صورت گرفته و جمعاً در قطع قعى 136 صفحه مى باشد. لازم به یادآورى است که ایشان مباحث مربوط به حکومت اسلامى را در مجلد چهارم منهاج الفقاهه (ص 280 به بعد) و همچنین جلد 18 از موسوعۀ فقهى‌شان با عنوان فقه‌الصادق آورده‌اند.

 

مبناى نظرى کتاب نظام حکومت در اسلام، اعتقاد به ولایت فقیه به معناى داشتن رهبرى سیاسى و تسلط بر امورى است که در اصطلاح روز به آن حکومت و دولت گفته مى‌شود. کتاب حاضر فقهى نوشته شده اما متن فارسى آن به گونه‌اى تنظیم شده است تا چندان دشوار نباشد. کتاب بسیار کوتاه و مختصر و عمومى است، اما به لحاظ تاریخى به عنوان یک متن مهمى که در شرایطى بسیار حساس نوشته شده، از آن یاد شده است.

 

 

  ادامهٔ مطلب

موضوع: حکومت اسلامی، امامت، ولایت فقیه
تاريخ: دوشنبه، 3 مارس ، 2014

 

“عبدالرحمن بن ملجم مرادی معروف به «ابن ملجم» از قبیلۀ مراد است. وی در آخر کار قاتل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) گردید و در زمرۀ اشقی الاولین و الآخرین قرار گرفت. لذا آوردن شرح حال او در ردیف اصحاب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بس مشکل و نابه‌جاست اما از آن جا که او ابتدا یکی از شیعیان و سپاهیان حضرت علی(علیه‌السلام) در صفین بود بر این اساس شرح حالش را در این جا می‌آوریم تا خوانندگان ضمن عبرت از سوء عاقبت چنین افرادی، با سوابق او نیز آشنا شوند.

 

 

پس از قتل عثمان و بیعت مردم با علی(علیه‌السلام) امام نامه‌ای به حبیب بن منتجب حاکم یکی از مناطق یمن نوشت و ضمن دعوت از او خواست تا از مردم برای آن حضرت بیعت بگیرد و ده نفر از افراد ممتاز و برجسته و مورد اعتماد را نزد او بفرستد تا با آن حضرت باشند.

 

حبیب با دیدن نامه بسیار شادمان شد و مردم نیز با کمال رغبت به دست حبیب با امیر مؤمنان بیعت کردند. حبیب ده نفر را انتخاب کرد که ابن ملجم یکی از آنها بود.

او وقتی به مدینه رسید از میان جمع برخاست و ضمن تبریک خلافت به امام علی(علیه‌السلام) گفت: السلام علیک ایها الامام العادل و البدر التمام…؛ سلام بر تو ای امام عادل، ای ماه تمام، ای شیر شجاع میدان نبرد، درود خدا بر تو که تو را از تمام مردم افضل قرار داد، درود و صلوات خدا بر تو و بر آل تو… ای علی، شهادت می‌دهم که تو به حق و صدق امیرالمؤمنینی، و همانا تو وصی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و خلیفۀ بعد از او و وارث علم او هستی. ای علی، خدا لعنت کند کسی که حقت را انکار و مقامت را باور نکند، تو صبح کردی در حالی که امیر و معتمد اسلام و دیانتی، هر آینه عدالت تو جهان را پر کرده و باران پی در پی و ابرهای رحمت و رأفتت بر همگان برکت آورده است.

 

در این موقع امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به صورت ابن ملجم نگاهی خاص انداخت و به جمع گروه هم توجهی کرد و همه را به خود نزدیک کرد و در کنار خود نشاند. بعد نامۀ حبیب بن منتجب را به امام دادند. حضرت نامه را ملاحظه فرمود و بسیار مسرور شد و دستور داد به هر کدام از آنها هدیه‌ای از لباس و غیره دادند.

باز ابن ملجم برخاست و چند بیت شعر خواند و گفت: یا علی، هر جا می‌خواهی ما را بفرست و خواهی دید که ما با تمام قوا و مردان شجاع و باهوش در اجرای فرمانت هستیم.

امیرالمؤمنین کلام و خطابۀ او را نیکو شمرد و پرسید: «اسم تو چیست؟»

گفت: اسم من عبدالرحمن است.

فرمود: «پسر کیستی؟»

گفت: پسر ملجم.

فرمود: «آیا از طایفۀ مرادی هستی؟»

پاسخ داد: آری.

حضرت فرمود: «إنا لله و إنا الیه راجعون.، و لا حول و لا قوة إلا بالله العی العظیم». امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) پس از این گفت و گو مرتب دست بر دست زد و کلمۀ استرجاع را تکرار نمود و باز پرسید: راستی تو از مرادی هستی؟

گفت: آری.

این‌ جا بود که حضرت این شعر را خواند:

أُرید حیاتَه و یُرید قَتلی          عُذیرُک مِن خَلیلک مِن مُرادی

– من قصد زندگانی او دارم ولی او قصد کشتن مرا، چه کسی عذرخواه این دوست مرادی است.

 

 

اصبغ بن نباته می‌گوید(۱): این هیئت با حضرت بیعت کردند از جمله ابن ملجم، اما حضرت برای بار دوم و سوم ابن ملجم را احضار کرد و از او خواست به بیعت خود بماند و عهدشکنی نکند و او هم پذیرفت.

با این که ابن ملجم با امیرمؤمنان(علیه‌السلام) بیعت کرد، ولی امام همواره او را قاتل خود می‌خواند، تا این که روزی ابن ملجم عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین اگر چنین شناختی از من دارید، مرا بکشید تا چنین واقعه‌ای پیش نیاید. امام(علیه‌السلام) در پاسخ او فرمود: «إنّه لا یحلّ ذلک أن أقتل رجلاً قبل أن یفعل بی شیئاً؛ هرگز قتل کسی که هنوز آسیبی به من نرسانده، جایز نیست».(2)

 

[اصحاب امام علی علیه‌السلام؛ شرح زندگی 1110 صحابی امیرالمؤمنین علیه‌السلام، سید اصغر ناظم‌زاده قمی، بوستان کتاب، ج2، صص716-718]

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

1- ابوطفیل همین حدیث را به اختصار و کمی تفاوت نقل کرده است. ر.ک: مقاتل الطالبیین، ص18؛ شرح ابن ابی‌الحدید، ج4، ص114.

2- منهاج البراعة، میرزا حبیب‌الله هاشمی خوئی، ج5، ص127.

 

 

 

 

از هم‌این کتاب:

(+) عبدالرحمن بن مسیب فزازی

(+) عبدالرحمن بن عمرو بن جموح

(+) آب نیافتی نماز نخوان!

(+) عباس‌بن ربیعة‌بن حارث‌بن عبدالمطلب

 

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: شنبه، 1 مارس ، 2014

 

معصومه ابتکار:

 

“…تکان‌دهنده‌ترین اسناد دربارۀ گروهی سیاسی به نام فرقان بود. فرقان گروه کوچکی متشکل از نوجوانانی بود که حتی از ابتدایی‌ترین شناخت دربارۀ اسلام بی‌بهره بودند، چه رسد به بینش لازم دربارۀ مسایل معاصر.

رهبران این گروه به اعضا آموخته بود که قتل شخصیت‌های مذهبی موقعیت آنها را بهبود می‌بخشد. با همین تفکر دو تن از رهبران برجستۀ مذهبی، آیت‌الله مرتضی مطهری و آیت‌الله مفتح توسط آنها به شهادت رسیدند.

مردم معتقد بودند گروه فرقان را عناصر خارجی حمایت و هدایت می‌کنند. اسنادی که در سفارت به دست آمد درستی گمان مردم را ثابت کرد. این اسناد نشان می‌داد امریکا از طریق اشخاص ثالث با گروه فرقان تماس گرفته بود.

 


[تسخیر؛ اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران، معصومه ابتکار، انتشارات اطلاعات، ص146]

 

 

 

 

از هم‌این کتاب:

تسخیر(۵): اصرار بنی‌صدر بر تحویل اسنادِ لانۀ جاسوسی به دولت

تسخیر(۴): نوشته‌های نامرئی و کاستِ رمز

تسخیر(۳): گاوصندوق‌ها

تسخیر(۲): اسنادِ سفارت

تسخیر(۱): اقدام به تصرفِ لانۀ جاسوسی

 

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: شنبه، 1 مارس ، 2014

 

“… نعوذبالله خود خدا هم که همه مخلوقات را از خودش درآورده(۱) …”

 


[دموکراسی یا دموقراضه، سیدمهدی شجاعی، کتاب نیستان، ص173]

 

 

 

پی‌نوشت:

1- تفسیر غیر ادبی آیه: و نفخته فیه من روحی.

 

 

 

 

هم‌چون‌این:

از آن اصطلاح‌ها(۴): تجددمالی

از آن اصطلاح‌ها (۳): ابدی کردن

از آن اصطلاح‌ها(۲): خستگی از تن و روح تکاندن

از آن اصطلاح‌ها(۱): سگ به دهان بستن

 

 

موضوع: از آن ترکیب‌ها و جمله‌های طعم‌دار
تاريخ: شنبه، 1 مارس ، 2014

 

 

آقای دکتر شما سعی کردید در زمان جنگ تحمیلی صدای مظلومیت جمهوری اسلامی ایران را به گوش دنیا برسانید. در این ایام بهترین و بدترین رفتار کشورها از جهت دفاع از منافع ایران را چطور دسته‌بندی می‌کنید؟

 

 

دکتر محمدجواد ظریف: بهترین و بدترین وجود نداشت. می‌توانم بگویم که تمام کشورها بد برخورد کردند. ما شورای امنیت را به دلیل فضای کاملاً ضد ایرانی‌اش بعد از فتح خرمشهر تحریم کردیم. قبل از فتح خرمشهر تمام کشورها امیدوار بودند که جمهوری اسلامی سقوط کند و به همین دلیل شورای امنیت دو سال سکوت کرد. فقط شش روز بعد از شروع جنگ، یعنی در 6 مهر 1359 قطعنامۀ 479 را مطرح کرد که در آن حتی درخواست عقب‌نشینی و خروج نیروهای عراق از ایران را هم نکرده بودند.

 

 

چرا این‌طور بود؟

 

 

به‌خاطر شرایط آن دوره. هم گروگان‌گیری اتفاق افتاده بود و هم وضعیت ایران در سطح بین‌المللی بسیار نامعلوم بود. من در مطالعاتی که انجام دادم متوجه شدم که آقای مک‌هنری، سفیر امریکا در سازمان ملل متحد، در مذاکرات غیر رسمی در زمان تصویب قطعنامۀ 479 گفته بود که منطقۀ اشغال‌شده توسط عراق، منطقۀ مورد منازعه است و باید صبر کنیم تا تکلیف آن در مذاکره معلوم شود. بنابراین حتی یک درخواست کلیشه‌ای مبنی بر آتش‌بس طرفین و عقب‌نشینی آن‌ها به مرزهای بین‌المللی در قطعنامۀ 479 وجود نداشت.

 

بعد از فتح خرمشهر، به‌خاطر احتمال ورود ایران به خاک عراق، در قطعنامۀ جدید تقاضای عقب‌نشینی طرفین به مرزهای شناخته‌شدۀ بین‌المللی مطرح شد.

جمهوری اسلامی ایران شورای امنیت را تحریم کرد، نه به این خاطر که کشور جنگ‌طلبی بود، بلکه حقیقتاً به این دلیل که فضای تنفس در شورای امنیت وجود نداشت. البته ما تلاش می‌کردیم تا حدودی حضورمان را در شورای امنیت حفظ کنیم. متأسفانه رفتار عراق موجب می‌شد که حضور ما بیش‌تر مربوط به بحث سلاح‌های شیمیایی، جنگ شهرها و بحث حمله به نفتکش‌ها شود.

 

در آن مقطع هیئت‌های متعددی را از طریق دبیرخانۀ سازمان ملل متحد به ایران اعزام کردیم. اولین هیئت بعد از آزادسازی خرمشهر اعزام شد. ما به سازمان ملل متحد اعلام کردیم که عراقی‌ها هنگام خروج از خرمشهر، شهر را ویران کرده‌اند. این ادعای بزرگی بود. پس از آن سازمان ملل متحد هیئتی را برای بررسی به خرمشهر اعزام کرد. در گزارش آن‌ها آمده بود که شهر با وسایل مهندسی تخریب شده است؛ یعنی تخریب شهر ناشی از جنگ نبوده، بلکه آن را با برنامه‌ریزی قبلی به این صورت درآورده‌اند. در واقع این اولین گزارش مثبت دبیرخانه دربارۀ ایران بود…”

 


[آقای سفیر؛ گفت‌وگو با محمدجواد ظریف سفیر پیشین ایران در سازمان ملل متحد، محمدمهدی راجی، نشر نی، صص59-61]

 

 

 

 

از هم‌این کتاب:

آقای سفیر(۲): رئیس شورای امنیت گفت اجازه ندارم با شما صحبت کنم!

آقای سفیر(۱): ۸سال شورای امنیت را بایکوت کردیم!


موضوع: ۸سال دفاع مقدس
تاريخ: شنبه، 1 مارس ، 2014

 

 

دانۀ تسبیح ما را حالتی هرگز نداد

بعد از این در پای خم انگور باید دانه کرد

 

 

 

 

میرزا عباس فروغی بسطامی

 

موضوع: یک چکه شعر، یک دریا معنا
تاريخ: شنبه، 1 مارس ، 2014

 
 

24 نوامبر 22

تجربه‌ی سینما رفتن با دخترکم برای من تجربه‌ی تازه و نویی‌یه. پیش‌تر وسط‌های هفته و توی خلوتی رفته بودیم سینما. این‌بار که وارد لابیِ سینما شدیمو جمعیت رو دیدم، با خودم فکر کردم ضدحال می‌شه و با این‌همه خانواده و بچه، لابد نمی‌شه درست فیلم دید؛ اما تجربه‌ی معرکه‌ای بود.

 

در شرایطِ پمپاژِ یأس و نفرت، جنگِ بی‌امانِ خصم، و عمل‌کردِ انتقادبرانگیزِ مدیرانِ کشور، من حالا با دخترکم در یه سالن سینما به فیلم‌دیدن نشستیمو هر چند دقیقه صدای خنده‌ی معصومانه‌ی قریب به صد کودک فضا رو پر می‌کنه.

 

در تاریک‌روشنِ سینما هر از گاهی به چهره‌ی دخترکم سیر نگاه می‌کنم که محوِ فیلمه و از سِحرِ سینما مسحور.

 

تجربه‌ی فیلم‌دیدن با بچه‌ها تجربه‌ی ناب و روح‌بخشی‌یه. اصن هم‌نشینی و هم‌بازی شدن با کودکان، نشاط‌آور و حیات‌بخشه.

 

اخیراً با دوستی که هر دو سخت درگیرِ کاریم و با مدیریت‌های بی‌عمل و بدعمل، چالشی مستمر و فرسوده‌کننده داریم، صحبت می‌کردم؛ که ای رفیق! بیش‌تر با بچه‌ت وقت بگذرون و بذار فطرتِ زلال‌شون این سرخورده‌گی‌های ناشی از سر و کله زدن با بی‌شعوریِ مسؤولین رو بشوره ببره…

 
 

مهدی پیچک؛ پیچک سر به هوا's bookshelf: read

جهان هولوگرافیک
did not like it
https://www.instagram.com/p/BjqO7apnIl-/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b24p51z3g6jq
tagged: never
کابوس تهمت و جنایت
اگر به هر دلیلی خواستید کتابی از #چخوف بخوانید" بیخیال کتاب کابوس، تهمت و جنایت بشوید. برای درک داستان های این کتاب، آشنایی با سبک زندگی، فرهنگ و روابط کلیسای ارتدکس و اسقف ها در زمان روسیه ی تزاری واجب است." https://www.instagram.co...
tagged: never
خاطرات سفیر
liked it
کتاب «خاطرات سفیر» نوشتهٔ خانم نیلوفر شادمهری رو که خوندم، غرق در خاطرات جوونی‌ها‌م شدم. قریب به اتفاق مطالب‌شو توی هم‌اون وبلاگ‌شون خونده بودم. از پایان‌ش خوش‌م نیومد. زیادی غلیظ بود. نگارشِ متن‌شم گه‌گاه توی ذوق می‌زد. مدتی نیست که ق...
پستچی
it was ok
زرد. آبکی؛ ولی طعم‌دار.
قصه ها و تصاویر
really liked it
این ازجمله کادوهایی بود که برای تولد خواهرزاده‌م خریدم. http://www.30book.ir/Book/56900/مجموعه-قصه-های-سوته-یف-16جلدی%20نخستین نسخه‌ای که خریدم چاپ نشر نخستین بود. ساده و بامزه بود. مفاهیمی چون صبر، کمک، ایثار و فداکاری، هم‌کاری، قناعت و...

goodreads.com