“از ابتدای سال 1359 روابط ایران و عراق بحرانی‌تر شد. کودتای ناموفقی در ایران صورت گرفت که بعد مشخص شد سران این کودتا در بغداد جلسه داشته‌اند. موضوع جلسه هم این بوده که آیا ابتدا عراق به ایران حمله کند و بعد از حمله  کودتا شکل بگیرد، یا ابتدا کودتا انجام شود و سپس حملۀ عراق به اجرا در آید، که در نهایت تصمیم گرفتند اول کودتا کنند. از خلال بازجویی‌های کودتاچیان این اطلاعات به دست آمد که دولت صدام در این کودتا دست داشته و آن را حمایت می‌کرده است.


جریان کشف کودتا به این صورت بود که من در آن موقع به عنوان مسئول اطلاعات سپاه حدود دو هفته قبل از کودتا خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان سخنگوی شورای عالی دفاع و عضو شورای انقلاب بودند رسیدم و گفتم که ما کودتایی را شناسایی کرده‌ایم اما تاریخ آن را نمی‌دانیم.


شب قبل از کودتا یکی از خلبانانی که قرار بود بیت امام(ره) در جماران را بمباران کند، به خاطر اصرار زیاد مادرش که اتفاقی از جریان خبردار شده بود، خدمت آقای خامنه‌ای می‌رسد و جریان را شرح می‌دهد و اعتراف می‌کند.

ایشان نیز ساعت 12 شب سریع من را مطلع کردند و به این واسطه از زمان و مکان این کودتا مطلع شدیم. اما مشکل در این بود که ما فقط شش ساعت برای از بین بردن این کودتا وقت داشتیم و لذا همان شب با بسیج کردن نیروهای سپاه و اطلاعات در همدان با گروهی از نیروهای اطلاعات سپاه به سمت پایگاه هوایی نوژۀ همدان حرکت کردیم و زودتر از کودتاچیان به این پایگاه هوایی که هواپیماهای جنگندۀ فانتوم در آن بود، رسیدیم.


قرار بود کودتاچیان به اماکن حساس از جمله بیت امام، مجلس و دفتر ریاست جمهوری حمله کنند. در میان کودتاچیان حدود چهارصد نفر از کلاه‌سبزها و تکاورهایی بودند که قبل از انقلاب از ایران فرار کرده و پس از پیروزی انقلاب از طریق مرزهای عراق به داخل ایران آمده بودند.

با بازجویی از این افراد مشخص شد که آن‌ها گسترش وسیعی در کشور دارند و تقریباً در همۀ استان‌ها نیرو دارند. حتی در بین عشایر نیز نیرو داشتند و جلسات خود را در بغداد و در سازمان امنیت عراق تشکیل می‌دادند و در این جلسات کاملاً بحث شده بود که بعد از کودتا چه اقداماتی در داخل کشور انجام شود.”




[جنگ به روایت فرمانده: درس‌گفتارهای جنگ، دکتر محسن رضایی میرقائد، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، صص32-35]




مرتبط:

شریعتمداری و کودتای نوژه (۱)


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: یکشنبه، 30 سپتامبر ، 2012

 

“… مبدأ انقلاب اسلامی، 15 خرداد بود که هیچ نیروی متجددی تأییدش نکرد و من می‌گویم انقلاب مشروطه هم نسبتی با تجدد نداشت و تجدد‌مالی شد!”



[هویت ما، دکتر حسین کچویان، کتاب فردا، ص123]


موضوع: از آن ترکیب‌ها و جمله‌های طعم‌دار
تاريخ: یکشنبه، 30 سپتامبر ، 2012

 

[ای کسانی که ایمان آورده‌اید]

خود را دریابیـد!




… عَلَیکُم اَنفُسَکُـم!




[سورۀ مائده، آیۀ 105]


موضوع: بهره‌ای از کلام خدا و اولیای خدا
تاريخ: یکشنبه، 30 سپتامبر ، 2012

 

“از: اداره کل سوم 312

به: سازمان اطلاعات و امنیت کشور

تاریخ: 2536/12/28

شماره: 312/9786



به نحو مقتضی به اختلافات موجود بین فارس‌ها و ترک‌ها دامن زده و از این جریان به‌طور مطلوب بهره‌برداری و نتایج حاصله اعلام.

ثابتی



امنیت داخلی

توسط منابع و عوامل دیگر نسبت به پیاده کردن این دستور اقدام شود. 12/29″




[بدون شرح به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص411]


موضوع: برترین یادداشت‌ها، فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: یکشنبه، 30 سپتامبر ، 2012

 

“گاهی وقت‌ها جاده‌ای که پر ترافیک است  پر رفت و آمد است و همه از آن جاده می‌روند، اگر در کنار آن، جاده‌ای باشد خالی و خلوت، و کمتر در آن آمد و شد شود، قطعاً شما همان جاده را انتخاب می‌کنید، نه جاده‌ی شلوغ را؛ و هیچ گاه با خود استدلال نمی‌کنی که همه از آن جاده می‌روند پس من هم از آن جاده باید بروم.

جاده‌ی زندگی هم همین‌طور است. انبیاء و اولیاء خدا گفته‌اند: هیچ گاه نگاه نکن ببین اکثریت از کدام سو می‌روند.

عیسی مسیح(علیه‌السلام) می‌فرمود:

«از راهی مرو که رهروانش بسیارند.»

این سخن خیلی بلند است.

چون همیشه راه باطل رهروان بسیاری دارد.

شما ببین بسیاری از آدم‌ها از مسیر غیبت حرکت می‌کنند.

یا بسیاری آدم‌ها از فریب و مکر و حیله و دغل استفاده می‌کنند و کار را پیش می‌برند.

یا بسیاری در برابر همنوع خود ذلیلانه سر خم می‌کنند و با خود می‌گویند: اگر این کار را نکنم کارم پیش نمی‌رود.

بله ممکن است کارت پیش نرود، اما خودت پیش می‌روی. کارت راه نمی‌افتد ولی خودت راه می‌افتی. کارت درست نمی‌شود ولی خودت درست می‌شوی.

و خودت مهمتر از کارت هستی.

و وقتی خودت درست شدی کارت هم درست خواهد شد.

تا آدم خودش درست نشود کارش درست نمی‌شود. اگر هم بشود ارزشی ندارد.

چرا اولیاء خدا ماندند و ماندگار شدند؟ چرا ثبت شد در جریده‌ی عالَم دوام آن‌ها؟ چون از راهی نرفتند که رهروانش بسیار بودند.”




[مثل شاخه‌های گیلاس، محمدرضا رنجبر، نشر شهر، صص202-203]


موضوع: گزیده نثـر
تاريخ: یکشنبه، 30 سپتامبر ، 2012

 

“در این مقطع [یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی] سه جریانِ خوانین، مولوی‌های معارض و گروه‌های چپ کمونیستی از سه لایۀ متفاوت جامعۀ بلوچ، فعالیت علیه نظام را آغاز کردند. در این میان برخی از خوانینی که از نفوذ بالایی در میان قوم بلوچ برخوردار بودند با خروج از کشور، فعالیت‌های سیاسی خود را به صورت سازماندهی شده با کمک برخی از کشورها به‌ویژه عراق پایه‌ریزی کردند و گروه‌هایی با مشی سیاسی و مسلحانه نظیر جبهۀ وحدت ملی و جنبش مجاهدین بلوچستان ایران تشکیل دادند.

عراق به واسطۀ نفوذ تاریخی‌اش در جبهۀ آزادی‌بخش بلوچستان و جبهۀ وحدت بلوچ به رهبری «جمعه‌خان بلوچ» از مؤسسان جبهۀ آزادی‌بخش بلوچستان؛ تا پایان جنگ تحمیلی طرح خودمختاری بلوچستان را دنبال می‌کرد.”




[جنگ به روایت فرمانده: درس‌گفتارهای جنگ، دکتر محسن رضایی میرقائد، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، ص26، پاورقی]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: یکشنبه، 30 سپتامبر ، 2012

 

“پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر


مفتخراً بشرف عرض می‌رساند:

تلگرام مشروحۀ زیر در تاریخ یکشنبه 21 آبان‌ماه 57 از سرویس اطلاعاتی فرانسه جهت تقدیم به پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر واصل گردیده است:

رئیس سرویس فرانسه بعد از مراجعت از تهران با رئیس جمهوری فرانسه ملاقات نمود.

رئیس سرویس فرانسه افتخار دارد بشرف عرض پیشگاه مبارک شاهانه برساند که رئیس جمهور فرانسه همانطور که خواسته شده بود موافقت نموده که فشارهای لازم بر خمینی اعمال گردد.

مراتب جهت استحضار خاطر خطیر ملوکانه معروض می‌گردد.


جان‌نثار – سپهبد ناصر مقدم”



[بدون شرح به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص458]




مرتبط:

(+) سیاستِ ژیسکاردستن و درخواستِ شاه


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: شنبه، 29 سپتامبر ، 2012

 


وقتِ خشم و وقتِ شهوت

                                  مــرد کــو!؟




مولوی


موضوع: یک چکه شعر، یک دریا معنا
تاريخ: شنبه، 29 سپتامبر ، 2012

 

“حبوبات را وقتی داخل دیگ و آب جوش می‌ریزند، چون خام هستند خیلی بالا و پایین می‌پرند؛ طعمی ندارند، بوی خوشی ندارند و قابل استفاده هم نیستند.

اما وقتی پخته می‌شوند، می‌روند پایین دیگ می‌نشینند، تکان هم نمی‌خورند و دیگر آن جست و خیزها و دست و پا زدن‌ها را ندارند.

فرق آدم‌های خام و پخته هم در این دنیا در همین است. آدم‌هایی که خام‌اند دائم دست و پا می‌زنند، جست و خیز می‌کنند تا به یک موقعیت و پستی و به یک سرمایه‌ای دست پیدا کنند.

ولی آن‌هایی که پخته شدند و اهل معنا و معنویت شدند خیلی آرام‌اند و کار خود را می‌کنند. آن‌ها هرگز دست و پا نمی‌زنند، به رشد خود می‌رسند و ارزش خود را هم پیدا می‌کنند.


حال چه کنیم پخته شویم؟

تنها چیزی که به آدمی پختگی می‌دهد باور است، باور به کلام خدا، باور به آیات الهی.

در بین آیات، اگر هر کس به این آیه که می‌رسد توجه کند، آرام می‌شود، پخته می‌شود و دیگر دست و پا نمی‌زند و کار خودش را می‌کند. خیلی این آیه، آیه‌ی عجیبی است. هر کس باور کند آرامش می‌یابد. این‌که قرآن کریم این‌قدر ادعا می‌کند که آرامش‌بخش است به خاطر این است که این جنس حرف‌ها را در درون خود دارد.

این آیه‌ی دوم سوره‌ی فاطر است:

«ما یَفتَح ِ اللهُ لِلنّاس ِ مِن رَّحمَةٍ فَلا مُمسِکَ لَها…

یعنی اگر خداوند بخواهد دری از رحمت روی کسی باز کند، هیچ کس نمی‌تواند مانع شود و آن را ببندد. پس خیالت تخت! این‌قدر دست و پا نزن. نگو فلانی آنچه دارم از من خواهد گرفت.

 وَ ما یُمسِک فَلا مُرسِلَ لَهُ…

و اگر خداوند دری را ببندد، مثلاً بخواهد سرمایه‌ای به تو نرسد یا جایگاه و موقعیتی را کسب نکنی، هر قدر دست و پا بزنی به آن نخواهی رسید.

وَ هُوَ العَزیزُ الحَکیم»

و او، یعنی خدا، عزیز است، یعنی نفوذناپذیر است. هیچ کس نمی‌تواند در خدا نفوذ کند و رأی و نظر او را دگرگون کند.

یعنی خدا کار خودش را می‌کند پس تو هم کار خودت را بکن.”




[مثل شاخه‌های گیلاس، محمدرضا رنجبر، نشر شهر، صص198-200]


موضوع: گزیده نثـر
تاريخ: شنبه، 29 سپتامبر ، 2012

 

حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه:


روشن‎فکران دینی دهه 70 خصوصا دکتر سروش چگونه از این مبانی[فلسفی پوپر] برای نظریات خود استفاده کردند؟

کسانی که به‎عنوان روشن‎فکری دینی در مباحثشان از اندیشه پوپر استفاده می‎کردند، وقتی در مباحث معرفت دینی و حتی در مباحث دین‎شناسی جلو رفتند، از رقیب پوپر که هایدگر بود هم استفاده كرده و در واقع هرمنوتیک فلسفی هایدگر را به‎کار گرفتند. مستحضر هستید که هرمنوتیک فلسفی هایدگر انشعابی از اگزیستانسیالیسم است و فلسفه علم پوپر هم یک انشعاب از پوزیتیویسم است. پوزیتیویسم و اگزیستانسیالیسم در غرب هیچ‎گاه بر سر یک سفره ننشستند و همیشه با هم در تضاد و تعارض بودند؛ هم به لحاظ روش فلسفی، هم به لحاظ ادبیات فلسفی، هم به لحاظ غرض فلسفی و هم به لحاظ محتوای فلسفی کاملا با هم در تعارض و در حال نقد یکدیگر بودند و به همین خاطر پوپر و هایدگر هم منتقد یکدیگر بودند. پوپر طرفدار نوعی رئالیسم بود که به تعبیر خود آن را «رئالیسم پیچیده» نامیده بود، اما هرمنوتیک فلسفی هایدگر و شاگردش گادامر، طرفدار نسبی‎گرایی است و این دو همیشه با هم در تعارض بودند. به تعبیر دیگر می‎توان گفت پوپر طرفدار مدرنیسم و هایدگر طرفدار پست مدرنیسم است. روشن‎فکری دینی دهه 70 هم از ابطال‎پذیری پوپر استفاده کرد و هم از هرمنوتیک فلسفی هایدگر بهره برد و این دو را با هم جمع کرد و در واقع قبض و بسط تئوری شریعت زائیده این دو است که البته شاید هرمنوتیک فلسفی هایدگر بر ابطال‎پذیری پوپر هم می‎چربید. لذا در بسط تجربه نبوی می‎بینیم که این زاویه ابطال‎پذیری کمرنگ شده است و در عوض رویکرد هرمنوتیک فلسفی پررنگ‎تر می‎شود. نظریه تجربه نبوی و وحی‎شناسی متأثر از فرهنگ زمانه می‎شود. نقشی که احوال پیغمبر و حوادث جامعه بر حقیقت وحی می‎گذارد، باعث می‎شود که وحی، یک حقیقت الهی و آسمانی محض نباشد. این دیدگاه نتیجه تأثیرپذیری از هرمنوتیک فلسفی هایدگر است. پس روشن‎فکری دینی دهه هفتاد، تلفیقی از پوپر و هایدگر انجام داده است. تلفیقی که به هیچ وجه در تفکر فلسفی غرب نمی‎گنجد و امکان‎پذیر نیست و اصلا این دو در دو پارادایم متفاوت و متباین و متضاد قرار دارند، ولی روشن‎فکری دینی دهه هفتاد ایران این‎ها را با هم جمع می‎کند.



چرا و چگونه این تلفیق انجام شد؟


چون با جمع این دو می‎توانند حجیت معرفت دینی و گزاره‎‎های دینی را منتفی سازند و وقتی حجیت معرفت دینی و حجیت دین منتفی شد و آسمانی و الهی بودن و قداست وحی زیر سؤال رفت و طبیعتا قداست معرفت دینی و عالمان دین هم متزلزل شد، طبیعتا کسی دیگر نمی‎تواند از حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی دم بزند و در واقع دین پدیده‎ای کاملا فردی و شخصی می‎شود و دیگر حضور اجتماعی و حکومتی پیدا نخواهد کرد. وقتی این اتفاق بیفتد، مقوله‎ای به نام حکومت دینی و ولایت فقیه نخواهیم داشت.



پس به همین خاطر در دولت اصلاحات اندیشه‎‎های پوپر بیشتر مورد توجه قرار گرفت؟


زمانی که دولت اصلاحات شکل پیدا کرد، از این مدل روشن‎فکری دینی استفاده ‎کردند. این مدل روشن‎فکری دینی، مدلی است که با ترکیب پوپر و هایدگر نظم و نسق پیدا کرد و توانست به قبض و بسط تئوریک شریعت و بسط تجربه نبوی برسد تا بتواند اصل تئوری حکومت اسلامی را متزلزل کند و به یک معنا سکولاریسم را جایگزین حکومت دینی کند. بنابراین با این مبنا دولت اصلاحات شکل پیدا ‎کرد؛ البته افراد مختلفی در دولت اصلاحات بودند که بعضی از آن‎ها طرفدار حکومت اسلامی بودند ولی توجه نداشتند که آبشخور و مبنا و ریشه فکری این جریان از کجاست و چه نتیجه‎ای را به‎دنبال دارد.



نزاع میان دکتر داوری و دکتر سروش در نقد و حمایت از پوپر چه بود؟ اگر بخواهید قضاوتی در این مورد داشته باشید، چه می‎گوئيد؟


در اول انقلاب اسلامی، نزاع علمی میان دکتر داوری و دکتر سروش، در واقع نزاع میان هایدگر و پوپر بود؛ یعنی دکتر سروش به‎شدت طرفدار پوپر بود و دکتر داوری که از شاگردان دکتر فردید بود، طرفدار اگزیستانسیالیسم و هایدگر به شمار مي‎رفت. لذا می‎بینیم این برخورد هم در گروه فلسفه دانشگاه تهران تأثیرگذاری‎ خود را نشان داد و هم در نوع تدریس و تربیت شاگردانی که از این دو شخصیت درس مي‎گرفتند. این دعوای اولیه‎ای بود که مطرح شد و طبیعتا دعوای مهم دیگری میان این دو بود و آن دعوای غرب‎زدگی و غرب‎شناسی بود.


دکتر سروش در اوایل انقلاب اسلامی معتقد بود که ما می‎توانیم نسبت به غرب یک نگاه گزینشی داشته باشیم و در واقع باید بُعد الحادی یا ابتذال فرهنگی که در غرب هست را کنار بگذاریم، ولی امتیازات غرب را بگیریم و استفاده کنیم؛ نظری که امثال علامه طباطبایی و شهید مطهری داشتند و این نظر را دکتر سروش هم ترویج می‎کرد. نگاه گزینشی به غرب ایشان در مجموعه مقالاتی که در کتاب «تفرج صنع» چاپ شد، به صورت كامل قابل برداشت است؛ اما دکتر داوری معتقد بود که غرب یک بسته و پکیج است و نمی‎توان نگاه گزینشی به آن داشت. همانند سوپرمارکتی نیست تا بخشی از نیاز‎های خود را از آن تأمین کنیم و به بخش دیگر کاری نداشته باشیم. ایشان معتقد بود که یا باید غرب را کاملا پذیرفت و یا کاملا رد کرد و چون غرب، آسیب‎‎های اساسی و مبنایی دارد، لذا نمی‎توان به‎صورت کامل آن را پذیرفت و بنابراین باید به نقد آن پرداخت. البته درباره این‎که چه‎چیزی را جایگزین غرب معرفی کنیم، مکتب فردید چندان بحث ایجابی نداشت و با استفاده از فلسفه تاریخ و انسان‎شناسی ابن عربی می‎خواست بحث ایجابی خاصی را مطرح کند که البته به‎صورت کامل هم ارائه نشد.


مباحث دکتر داوری در مورد غرب هم بیشتر جنبه سلبی داشت و چیز جایگزینی برای غرب ارایه نکرد. باید توجه کرد که نه دکتر سروش فعلی، سروش اول انقلاب است و نه دکتر داوری فعلی، داوری اول انقلاب است. سروش فعلی، فقط سروش پوپری نیست؛ همان‎طور که اشاره کردم هم پوپری، هم هایدگری و هم کانتی و هم متأثر از شلایرماخر است و در واقع چندین شخصیت غربی، نظام فکری او را شکل داده‎اند. دکتر داوری هم، اکنون دیگر با آن شدت قبلی نگاه کل‎نگرانه‎ای به غرب ندارد. در واقع شاید بتوان گفت این دو شخصیت قدری به هم نزدیک شدند؛ یعنی آقای سروش با استفاده از هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر به داوری نزدیک شده است و داوری هم با نگاه تعدیلی که نسبت به غرب پیدا کرد، به سروش نزدیک شده است.”




[هفته‌نامۀ پنجره، شمارۀ 151، 1391/7/1 ، ص46]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: شنبه، 29 سپتامبر ، 2012

 
 

24 نوامبر 22

تجربه‌ی سینما رفتن با دخترکم برای من تجربه‌ی تازه و نویی‌یه. پیش‌تر وسط‌های هفته و توی خلوتی رفته بودیم سینما. این‌بار که وارد لابیِ سینما شدیمو جمعیت رو دیدم، با خودم فکر کردم ضدحال می‌شه و با این‌همه خانواده و بچه، لابد نمی‌شه درست فیلم دید؛ اما تجربه‌ی معرکه‌ای بود.

 

در شرایطِ پمپاژِ یأس و نفرت، جنگِ بی‌امانِ خصم، و عمل‌کردِ انتقادبرانگیزِ مدیرانِ کشور، من حالا با دخترکم در یه سالن سینما به فیلم‌دیدن نشستیمو هر چند دقیقه صدای خنده‌ی معصومانه‌ی قریب به صد کودک فضا رو پر می‌کنه.

 

در تاریک‌روشنِ سینما هر از گاهی به چهره‌ی دخترکم سیر نگاه می‌کنم که محوِ فیلمه و از سِحرِ سینما مسحور.

 

تجربه‌ی فیلم‌دیدن با بچه‌ها تجربه‌ی ناب و روح‌بخشی‌یه. اصن هم‌نشینی و هم‌بازی شدن با کودکان، نشاط‌آور و حیات‌بخشه.

 

اخیراً با دوستی که هر دو سخت درگیرِ کاریم و با مدیریت‌های بی‌عمل و بدعمل، چالشی مستمر و فرسوده‌کننده داریم، صحبت می‌کردم؛ که ای رفیق! بیش‌تر با بچه‌ت وقت بگذرون و بذار فطرتِ زلال‌شون این سرخورده‌گی‌های ناشی از سر و کله زدن با بی‌شعوریِ مسؤولین رو بشوره ببره…

 
 

مهدی پیچک؛ پیچک سر به هوا's bookshelf: read

جهان هولوگرافیک
did not like it
https://www.instagram.com/p/BjqO7apnIl-/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b24p51z3g6jq
tagged: never
کابوس تهمت و جنایت
اگر به هر دلیلی خواستید کتابی از #چخوف بخوانید" بیخیال کتاب کابوس، تهمت و جنایت بشوید. برای درک داستان های این کتاب، آشنایی با سبک زندگی، فرهنگ و روابط کلیسای ارتدکس و اسقف ها در زمان روسیه ی تزاری واجب است." https://www.instagram.co...
tagged: never
خاطرات سفیر
liked it
کتاب «خاطرات سفیر» نوشتهٔ خانم نیلوفر شادمهری رو که خوندم، غرق در خاطرات جوونی‌ها‌م شدم. قریب به اتفاق مطالب‌شو توی هم‌اون وبلاگ‌شون خونده بودم. از پایان‌ش خوش‌م نیومد. زیادی غلیظ بود. نگارشِ متن‌شم گه‌گاه توی ذوق می‌زد. مدتی نیست که ق...
پستچی
it was ok
زرد. آبکی؛ ولی طعم‌دار.
قصه ها و تصاویر
really liked it
این ازجمله کادوهایی بود که برای تولد خواهرزاده‌م خریدم. http://www.30book.ir/Book/56900/مجموعه-قصه-های-سوته-یف-16جلدی%20نخستین نسخه‌ای که خریدم چاپ نشر نخستین بود. ساده و بامزه بود. مفاهیمی چون صبر، کمک، ایثار و فداکاری، هم‌کاری، قناعت و...

goodreads.com