ژئوپلیتیک تشیع / فرانسوا توال /
ترجمه: دکتر حسن صدوق ونینی /
انتشارات دانشگاه شهید بهشتی /۱۳۸۰/
۱۵۳ صفحه / قیمت:۷۰۰تومان
مطالعۀ کتابایی ازین دست به م دید می ده. کاملاً واسه م محسوسه که بعد از خوندن شون،یه چیزی تو قوۀ تحلیل م جوونه می زنه. احساس خوبی یه!
قبل از هر چیزی باید بگم خوندن این کتاب ساده نیست،و حوصله می خواد، و اگه اطلاعات جانبی نداشته باشین ممکنه یه خورده گیج تون کنه،اما اگه حول و حوش مسایل روز،مسایل مربوط به جهان اسلام،و به خصوص خاور میانه اطلاعات جسته گریخته ای داشته باشین،اون وقته که با خوندن این کتاب یه چالش خوب رو تجربه می کنین. این چن جمله از مقدمۀ مترجم،به نظرم، بهونۀ لازم رو واسه تورق این کتاب فراهم می آره:
“نویسندۀ کتاب،فرانسوا توال،متخصص در مسائل بین المللی و استراتژیک است. وی تا کنون چند کتاب در موضوعات ژئو استراتژیک،در قالب مسائل فرهنگی،زبان شناختی،مذهبی و نیز نظامی منتشر کرده است که در آن ها به مضامین و آثار بین المللی و جهان شمول این مفاهیم توجه ویژه نشان داده است.“
“به این نکتۀ ظریف هم باید اشاره کرد که نویسندۀ کتاب،متعلق به بخشی از جهان غرب یعنی فرانسه است که در یورش استعماری خود به جهان اسلام،با اهل تسنن،به استثنای بخشی از لبنان،برخورد داشته است. برخلاف انگلیسی ها که دارای تجربه ای طولانی در برخورد با جهان شیعی،از بین النهرین و خلیج فارس تا شبه قاره هستند،از این رو نگاه او فارغ از داوری های متأثر از رویارویی استعمار با جهان اسلام است.“
و البته مترجم،جانب احتیاط رو فراموش نکرده(!) :
“در پایان یادآوری این نکته ضروری است که ترجمۀ این کتاب صرفا ً برای آشنایی خوانندگان با دیدگاه یک صاحب نظر غربی در مسائل استراتژیک مرتبط با دنیای شیعه انجام گرفته است و طبعا ً همۀ دیدگاههای نویسنده مورد تأیید مترجم یا ناشر نیست.“
حتا مختصر ملاحظه ای به فهرست کتاب،فهم رو بیجک می ده که محوریت کتاب،ایرانه، و بقیه حاشیه ست:
پیشگفتار مترجم
عود تشیع
گرایش های گوناگون در تشیع
موفقیت ها و محدودیت های تشیع ایرانی
استثنای ایران
دو محور خارجی انقلاب اسلامی
شیعیان آذربایجان
هزاره های افغانستان
علوی های ترکیه
شیعه های شبه قارۀ هند
شیعه های کشورهای ماوراءالنهر
تشیع عرب یا بیداری محرومان
معضل عراق
خلیج شیعی
یمن شیعه
چالش علوی ها
سرنوشت دروزها
انتقام شیعیان لبنان
نتیجه گیری: انفجار عظیم تشیع
پیوست یک: شاخه های تشیع
پیوست دو: فهرست نام فرقه های مختلف شیعه
پیوست سه: گاه شمار شیعه
پیوست چهار: شمار جمعیت شیعی کشورها
کتابنامه
تو هر بخش،نویسنده با یه مقدمۀ تاریخی شروع کرده،و با توجه به جغرافیای سیاسی یه اون منطقه ای که به ش پرداخته،سعی کرده که یه جور شیعه شناسی یه منطقه ای رو ارایه بده. و کم کم به زمان حال رسیده. و با توجه به شرایط کنونی یه اون منطقه سؤالاتی رو مطرح می کنه که به اقتدار یا ضعف قدرت شیعی یه منطقه ای منتج می شه. یه مطلب مهمه دیگه این که این کتاب تو اروپا قبل از یازدهم سپتامبر به چاپ رسیده،وقتی این مهم رو مد نظر قرار بدین،با خوندن جملات این کتاب،بیش تر ایمان می آرین که قضیه خیلی جدی تر ازین حرفاس!
خیلی دوست داشتم که از جاهای مختلف کتاب نقل قول هایی می کردم،ولی این روزا گرفتار تر از اونی م که برسم. اما با مطالعۀ همین میزان از کتاب دست تون می آد که تو چارچوبی هست که علاقه تونو جلب کنه یا نه. واسه همین گزیده هایی از بخش آخر کتاب رو انتخاب کردم که البته جزو بخشای خوندنی یه کتاب به حساب می آد: انفجار عظیم تشیع!
“جوامع شیعی در متن جهان اسلام،به استثنای ایران،جوامع محصور شدۀ جزیره مانند و در خود فرو رفته ای بوده اند که اکنون در ابعاد سیاسی و اجتماعی در حال رهایی و شکوفایی هستند. این جوامع در نگاه مسلمان های اهل تسنن،که اکثریت دارند،دگر اندیشانی تلقی می شده اند که همواره از سوی قدرت حاکم سنی به حاشیه رانده شده اند. و حال آن که تشیع مذهبی مهدوی محور است،یعنی با اعتقاد به بازگشت امام غایب،صاحب پیام و رسالتی معنوی است و بر این اعتقاد است که جهان در غیبت امام،جهانی ناقص است و تا هنگامی که امام ظهور نکند تاریخ به کمال نخواهد رسید. در واقع این نگرش شیعه نسبت به سرنوشت جهان شبیه قیامتی است که مسیحیت بدان اعتقاد دارد. این اعتقاد به ظهور منجی در پایان تاریخ یعنی مهدویت مبتنی بر معاد در ذات خود یک مشی سیاسی و انقلابی را می پروراند،یا به بیان دیگر متضمن الزامات سیاسی انقلابی است. حتی در وضعیت استثنایی ایران –که شاهد نهادینه شدن تشیع از طریق تحول و نظم جدیدی در روحانیت هستیم- تشیع در اصول و آرمان های خود قهرا ً کانونی از جوشش غلیان سیاسی است…“
با وجود همۀ مخالفت هایی که دربارۀ این کتاب خوندمو شنیدم،به نظر من با وجود این که تحلیل هاش خالی از اشکال نیست،اما صاف زده تو خال!
“اولین نکته که توجه را به خود جلب می کند،وجود شکاف عمیقی است که شیعه را از سنی جدا می سازد. ژرفای این اختلاف و رویارویی،بر همۀ حوادث تاریخی مربوط غالب آمده است. البته این مخاصمه دو طرفه است،زیرا که هر طرف دیگری را به انحراف از پیام محمد(ص) متهم می کند. به زعم اهل تسنن،شیعیان با مشروعیت دادن به امامت گرفتار نوعی کج روی شده،با وارد کردن عناصری از حکمت یونانی و حتی هندو بر کج روی خود افزوده اند. در نگاه شیعیان،سنت گرایی سنی ها نه تنها نادرست و اشتباه است که عمیقا ً در تقابل با شرع و در نتیجه نامشروع است و بر این باورند که اهل تسنن در مسئلۀ خلافت پیامبر،به جای تمکین نسبت به انتصاب به عمل آمده توسط شخص او،آن را در جهتی دیگر سوق دادند و مرتکب گناه شدیدی شدند.
امروزه ویژگی انفجار آمیزی تشیع،در اکثر موارد در سطوح تماس با دنیای اهل تسنن خود را آشکار می کند. به عبارت دیگر تمام کانون های جهش و تنش که تشیع در آنها نقش دارد در مناطقی قرار می گیرند که در آنها پیروان تسنن اکثریت دارند. مع هذا یک استثنا وجود دارد و آن بحران آذربایجان و ارمنستان است…“
“اسلام میان جامعۀ مدنی و مذهبی تفکیکی قایل نمی شود،زیرا که از همان آغاز رسالت محمد(ص) شهروندان عادی و روحانی در هم آمیختند. از این منظر تقابل میان پیروان تسنن و تشیع را باید اساسا ً چالشی سیاسی دانست. سیر تحولات در روند برخوردهای این دو گرایش اسلامی از آغاز منجر به عقب رانده شدن اجتماعی و سیاسی اقلیت های شیعی به وسیلۀ سنیان شد. از سوی دیگر در دل جامعۀ شیعی ایران –که از قرن دهم به دژ این مذهب تبدیل شد- به طور طبیعی یک رسالت مکتبی حول محور شیعه مداری حکومت شکوفا شد.
هیچ نشانه ای از امکان شکل گیری نوعی تقریب میان سنی و شیعه متصور نیست و حتی می توان بر خلاف آن اندیشید…“
“…همچنین میان شیعیان دوازده امامی ایران و مشتقات آن با تشیع دوازده امامی جهان عرب خط فاصل وجود دارد. این تفرقه ها و گرایش های گوناگون در تشیع،واقعیت چند وجهی آن را به گونه ای به نمایش می گذارده اند که می توان نتیجه گرفت که اساسا ً علاقه ای برای وحدت این فرقه های شیعی وجود ندارد،به عبارت دیگر هیچ نوعی «یکپارچگی» و وحدت گرایی شیعی ملاحظه نمی شود.
مسیحیت نیز به فرقه ها و کلیساهای مختلفی تقسیم شد،اما قرن بیستم شاهد تلاش هایی برای غلبه بر این تفرق به ارث مانده از تاریخ بود. این امید «وحدت گرایانه» در تشیع وجود ندارد،زیرا که هر یک از نحله ها و جوامع شیعی بر این باور است که تمام حقیقت را خود در اختیار دارد و نیازی به گفت و شنود با دیگران نیست. در سطوح سیاسی نیز چنین است،زیرا که بیشتر جوامع شیعی اهداف «خودخواهانه» را دنبال می کنند. تشیع به شکاف های بازمانده از تاریخ خود پای بند است. حتی اگرچه امروز حول محور انقلاب اسلامی ایران عناصر وحدت جویانه شکل گرفته اند و کوشش می شود تا از طریق ایرانی کردن روحانیت شیعی کشورهای غیر ایرانی همدلی و وحدت ایجاد گردد،شیعه همچنان مذهبی غیر متمرکز جلوه می کند. در واقع تنها محور وحدت بخش جوامع شیعی در تقابل این جوامع با اهل تسنن و رد پیروان دیگر ادیان نهفته است.
به این ترتیب علی رغم اینکه دیپلماسی ایران و آرمان گرایی شیعی آن بر پایۀ وحدت و اجتماع شیعیان شکل گرفته و کم و بیش هم موفق بوده است نمی توان به یک «بین الملل شیعه» اندیشید. تکرار می کنم که بین الملل شیعه نمی تواند شکل پذیرد زیراکه شیعه از یک مرکزیت واحد برخوردار نیست. شیعه همچنان در تفرق تاریخی خود به سر می برد. در عین حال این بدان معنا نیست که برخی از جوامع شیعه تحت تأثیر ترغیب یا کمک های انقلاب اسلامی ایران نگرفته باشند. سؤال این است که اگر شکل گیری بین الملل شیعی غیر ممکن باشد آیا می توان روزی شاهد نهضتی وحدت جویانه در جهت یکپارچه کردن جوامع شیعی بود؟ “
“تشیع،و به هر حال آنچه که اکنون در ایران مطرح است بر آن است که سخنگوی محرومان جهان سوم و امید و آرمان محکومان زمین باشد. از این رهگذر،این مذهب جهان غرب و ارزش های آن را به عنوان اهرم های مکر و فریب توده های محروم محکوم می کند. تشیع،سرمایه داری را طرد می کند همان گونه که کمونیسم را طرد می دارد. این موضع سختِ تشیع تنها به موقعیت ژئوپلیتیک آن در خاور میانه مربوط نمی شود،بلکه ریشه در محتوای پیام مکتبی مهدوی آن دارد. ما اشتباه می کنیم اگر این ارادۀ انقلابی و آرمان تبدیل شدن به نیروی پرچم دار محرومان جهان را تنها یک پدیدۀ سطحی تعبیر کنیم. این مذهب قادر است که در دراز مدت یک نیروی انفجاری را در ذات خود حمل کند. پس همان طور که گفتیم،قدرت این مذهب قبل از همه از پیام بنیادینش نشأت می گیرد.
اندیشمندان شیعی ایران –چون علی شریعتی- در جهت در هم آمیختن پیام سنتی با روح انقلابی تشیع اهتمام ورزیدند که البته کاری خلاف قاعده نبود. رنج ها و محنت هایی که تشیع در تاریخ تجربه کرده است،در وجدان شیعه همچون شواهدی از حقانیت جهاد و بهای طبیعی مبارزۀ او علیه بی عدالتی در جهان جلوه می کنند همان بی عدالتی و ظلم و ستمی که سنگ بنای آن با شهادت اولین امامان –یعنی کسانی که پیامبر آنان را به جانشینی خود منصوب کرده بود- نهاده شد.
اگر امروز مسئلۀ تجدد را با شیعیان در میان گذاریم،پاسخشان ساده خواهد بود. در نگاه آنان در تجدد و فنون جدید مربوط به آن هیچ چیزی وجود ندارد که در تباین و تضاد با حقایق تشیع قرار گیرد. به عکس،پیشرفت های علمی و فنی وسایلی هستند که آزادی انسان را سرعت می بخشند. این آزادی خود مرحله ای تکمیلی است که زمینه را برای ظهور امام غایب هموار می کند،ظهوری که پایان تاریخ را بشارت داده،حکایت از جهان کمال یافته دارد. آنچه در تجدد محکوم است،همان است که در غرب،از آن به انقلاب فردی و شناخت حقیقی تعبیر می شود. به این ترتیب،تشیع از طریق تجدد راه زوال را نخواهد پیمود،زیرا که مذهبی است که روی به معاد و اهداف الهی دارد و با این استنباط از فلسفۀ تاریخ،هیچ یک از مراحل تاریخی برای شیعه ترس آور نیست.
آری به درستی و به طور ملموس تشیع از درون متحول خواهد شد،همان طور که از آغاز تا کنون چنین بوده است،ولی با وجود این هرگز تمامیت آن رو به اضمحلال ندارد. شیعیان در تأیید هویت و شاخصیت خود همچنان ثابت و استوار خواهند ماند و در برابر اهل تسنن خواهند ایستاد. از دیگر سو برای اهل تسنن مهار شیعه مشکل و مشکل تر خواهد بود.
اینک تشیع در ترکیه،ابران،خلیج فارس و حتی پاکستان و هند به یک عامل تمام عیار در جامعۀ بین الملل و جهان تبدیل شده است.“
قبل از کلام آخر:
همون طور که گفتم،پس از چاپ و انتشار این کتاب،انتقادهای زیادی مطرح شد،که یه نمونۀ خوب شو تو نت پیدا کردم،که اگه علاقه داشتین حرفای خوبی رو مطرح کرده که البته به عنوان دانش جویی که این کتابو حداقل دو بار مفصل خونده،بعضی ازین انتقادها رو بیش تر جوگیری می بینم تا انتقاد. به نظرم جنبۀ واقع بینی مون باید بیش ازین بشه…
کلام آخر:
چی باید بگم؟؟ به نظرم تونستم تا حدودی فضای کتاب رو تبیین کنم. به نظر من این استاد کارکشته،نقاط ضعف و قدرت جنبش شیعه رو خوب دیده… شخصاً فک می کنم این کتاب ازون چیزایی یه که گروهی خوندنو گروهی بحث کردن درباره ش خیلی حال می ده. گرچه تو ایران هنوز هر کی می خواد گلیم خودشو از آب بکشه بیرون،و کار گروهی معمولاً ابتر می مونه…