… گفتم: بزرگی گفته مردها جهانگیرند و زنها مردگیر.
گفت: همیشه اینطور نیست؛ مثلاً من هم جهانگیرم؛ معصومه جهانگیر!
… گفتم: بزرگی گفته مردها جهانگیرند و زنها مردگیر.
گفت: همیشه اینطور نیست؛ مثلاً من هم جهانگیرم؛ معصومه جهانگیر!
لابهلای جنگلهای گیلان، پُکِ عمیقی به سیگارش میزنه و همچین فیلسوفانه میگه: اهالی ِ اینجا، قدر ِ آب و هواشو نمیدونن! ما تهرونیا میفهمیم این هوا چه ارزشی داره!!
فاحشه گفت:
خدای من مُرده. تو برو خود را باش؛ خدای تو نمیرد.
بیچاره پیـرمرد، بعد از دو ماه و اندی پیچاندنهای منشی که البته او هم از رو نرفت و هر روز میرفت بست مینشست جلوی درب دفتر آقای مدیر، بلکه خودِ نکبتش را ملاقات نماید و شاید عرض حال –نمیدانم شاید هم میخواست تو گوشش بزند- حالا متوجه شده دفتر آقای مدیر دو درب دارد.
کارم گیرشه. پیداش نمیکنم. یکی از کارگرهاش شمارهشو میگیره و گوشی رو میده دستم. میگم: «سلام آقای …» و مشکلمو مطرح میکنم. با حوصله گوش میده و راهنماییم میکنه. قرار میشه نیم ساعت دیگه دوباره باهاش تماس بگیرم.
کارگرش، جوری که انگار راز محرمانهای بهم بگه، میکشدم کنار، که: «از من میشنوی بهش بگو حاجی!» میپرسم: «حج رفته؟ …کِی؟» با همون لحن محرمانهش پچپچ میکنه: «نه؛ ولی حاجی که صداش بزنی خوشش میآد. این سری که صحبت کردی، حاجآقا صداش بزن.»
کارم گیرشه و زبونم نمیچرخه حاجی صداش بزنم. حس بدی دارم؛ انگار قراره تملقشو بگم. نیم ساعت گذشته و باید بهش زنگ بزنم.
سرم پایین بود و آروم قدم میزدم. صدای پچپچی اومد که: «الو! دخترۀ آشغال پیداش شد… اوکی… بای.»
بعدش داد زد: «سلاااام! عزیـــــز دلم!»
چن قدم جلوتر بوی تندی از کنارم گذشت…
استاد روابط بینالملل دانشگاه تهرانه؛ اما چیزی از اخلاق در خانواده نمیفهمه. شاید هم
نمیخواد که بفهمه!
روابط خانوادهگیش از هم پاشیده…
بیقرار اشک میریخت، بر بالین پدر. پدر در بستر احتضار، سر دختر را نزدیک آورد و زمزمه کرد: «دوریمان چندی نمیپاید. تو را میکشند؛ به همین زودی.»
دختر آرام شد. حالا لبخند به لب داشت فاطمه.
گدای سمجی به نظر میرسید. هنوز چند قدم ماندهبود که ناگهان به طرفم آمد و دست دراز کرد. جا خوردم! خودم را پسکشیدم و به راهم ادامه دادم.
…چند قدم دورتر برگشتم. پیـرمرد را دیدم، دست جوانی را گرفته و از خیابان عبور میکرد.
مامان من هنـوز زن ِ بابای منـه؛ چون تو جاهایی مث فیش حقوقی بابام و مهمونی های رسمی ش حضور زن (اول)ش ارزش محسوب می شه!