“موسوی در آبان 58، سلسله مصاحبه‌هایی را با عنوان «ویژگی‌های انقلاب اسلامی» برای «آشنایی با مسائل مهم بعثت مردم ایران» با رضا اصفهانی، زهرا رهنورد و اسلام کاظمیه منتشر کرد. در یکی از این مصاحبه‌ها زهرا رهنورد درباره ترکیب اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی صحبت کرد. انتخابات مجلس خبرگان، مرداد 58 برگزار شده بود تا قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین کرده و به تصویب برسانند.

در این انتخابات، زهرا رهنورد هم در تهران از سوی سازمان مجاهدین خلق، کاندیدا شد. رقابت سنگین و تنگاتنگ بود. همه احزاب و گروه‌ها و نیروهای اجتماعی وارد عرصه رقابت شدند. از نورالدین کیانوری، مریم فرمانفرما، احسان طبری و محمدعلی عمویی عضو حزب توده تا مسعود رجوی از سازمان مجاهدین خلق، اعظم طالقانی، ناصر کاتوزیان، حسن نزیه و… . حبیب‌الله پیمان هم از جنبش مسلمانان مبارز کاندیدا شد. وقتی نتیجه انتخابات اعلام شد، نام هیچ‌یک از این کاندیداها میان راه‌یافته‌گان مجلس نبود. رهنورد با 77هزار و 932 رأی از تهران، رتبه‌ای بهتر از 25 کسب نکرد.

 

در این انتخابات، پیروزی اکثریت با کاندیداهای حزب جمهوری و جامعه روحانیت مبارز بود، اما گروه‌های چپ و ملی‌گرا، ادعای تقلب در انتخابات را مطرح کردند. حزب جمهوری اسلامی را متهم به تقلب و انتخابات را باطل اعلام کردند. زهرا رهنورد هم جزو معترضین بود. موسوی در مصاحبه‌ای اختصاصی با روزنامه که ارگان رسمی حزب به شمار می‌آمد، اعتراض همسرش را چاپ کرد. رهنورد در این مصاحبه با موضوع «ویژگی‌های انقلاب اسلامی» ضمن اعلام تقلب در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی گفت: افکار نمایندگان، ارتجاعی و غیرمکتبی است:

 

«درباره قانون اساسی باید بگوییم که اولاً با ترکیب یک‌دستی که در مجلس خبرگان هست، موافق نیستیم… حالا اگرچه در این انتخابات تقلب شده… این مسأله هست، این ترکیبی که وجود دارد، بینش مکتبی اسلام که الان برای ما اصل قضیه است در آن به‌ندرت حضور دارد.»

 

ادعای رهنورد بسیار عجیب بود، چون اولا این سخن در روزنامه رسمی حزب جمهوری اسلامی، حزب پیروز انتخابات چاپ شده بود. دوم این‌که انتخابات را دولت موقت برگزار کرده بود که وزرای آن اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی و مهم‌ترین جریان مخالف حزب جمهوری بودند. از طرف دیگر وزیر کشور و مسئول برگزاری انتخابات، هاشم صباغیان دوست دوران دانشجویی موسوی و رهنورد بود.”

 

 

 

[آخرین نخست‌وزیر: زندگی و زمانه میرحسین موسوی (1320-1368)، جواد موگویی، نشر شهید کاظمی، قم، چاپ دوم، 1396، صص107-109]

 

 

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: شنبه، 28 اکتبر ، 2017

 

 

قتلگاه است، خطر پشت خطر بسیار است
بگذارید ببُرند… که سر بسیار است…

 

چشم وا کرد و نظر کرد به وجه اللهش
در خط عشق از این گونه نظر بسیار است

 

قیمت سر چقدر هست؟ کسی می‌داند؟
سر بازار چه اظهارنظر بسیار است

 

تیغ، حلق پسرش را که به مسلخ می‌برد

مادرش گفت: ببُرید، … پسر بسیار است

 

همسرش گفت: دلم سوخته، اما به خدا
از من سوخته هم سوخته‌تر بسیار است

 

پدرش خنده زد و ما همه دلگرم شدیم
مطمئنیم که این گونه پدر بسیار است

 

حججی رفت و نرفت از دل ما خاطره‌اش
تا بدانید که جاویدالاثر بسیار است

 

 

ایوب پرندآور

 

 

موضوع: گزیده شعر
تاريخ: دوشنبه، 9 اکتبر ، 2017

 

 

“در مصر، قانون آزادانهٔ طلاق اسلامی، بارها سبب تغییر کیش مسیحیانی بوده است که زیر سیطرهٔ قانون قبطی، از جدا شدن از همسرانشان منع می‌شده‌اند، مگر در اوضاع اضطراری و اغلب اثبات‌ناپذیر. در سال ۲۰۰۵ وقتی زن ناراضی یکی از متنفذان قبطی برای جدا شدن از شوهرش مسلمان شد، رسوایی به‌بار آمد.”

 

 

 

[مسجد پروانه: سفر دختری آمریکایی به عشق و مسلمانی، جی.ویلو ویلسون، ترجمهٔ محسن بدره، نشر آرما، چاپ دوم، ۱۳۹۴، ص ۸۹]

 

 

 

 

از هم‌این کتاب:

(+) پس بینواها برا چی روزه می‌گیرن؟

(+) رزق

 

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: چهارشنبه، 27 سپتامبر ، 2017

 

«سیف‌الدین ابوالمحامد محمد فرغانی» از شاعران قرن هفتم و هشتم هجری است که در سال ۷۴۹ هجری قمری در یکی از خانقاه‌های آقسرا از دنیا رفت. او صوفی‌مسلک و حنفی‌مذهب بود.

 

ای قوم! درین عزا بگریید

بر كشتهٔ كربلا بگریید

با این دلِ مرده، خنده تا كی؟

امروز درین عزا بگریید

فرزند رسول را بكشتند

از بهر خدای را بگریید

از خون جگر، سرشک سازید

بهر دل مصطفی بگریید

وَز معدنِ دل به اشکِ چون دُر

بر گوهر مرتضی بگریید

با نعمت عافیت به صد چشم

بر اهل چنین بلا بگریید

دلخستهٔ ماتم حسینید

ای خسته‌دلان! هلا بگریید

در ماتم او خَمُش مباشید

یا نعره زنید یا بگریید

تا روح  كه متصل به جسم است

از تن نشود جدا  بگریید

در گریه، سخن نكو نیاید

من می‌گویم، شما بگریید

بر جور و جفای آن جماعت

یک دم ز سر صفا بگریید

اشک از پی چیست؟ تا بریزید

چشم از پی چیست؟ تا بگریید

در گریه به صد زبان بنالید

در پرده به صد نوا بگریید

نسیان گنه صواب نبوَد

کردید بسی خطا بگریید

تا شسته شود كدورت دل

یكدم نرسد صفا، بگریید

وز بهر نزول غیث رحمت

چون ابر، گَهِ دعا بگریید

 

 

موضوع: گزیده شعر
تاريخ: شنبه، 23 سپتامبر ، 2017

 

 

“زمانی اروپا فرمانروای جهان بود. بازرگانان، سربازها و میسیونرهایش را به همه‌ی قاره‌ها می‌فرستاد و علایق و فرهنگ خودش را به دیگران تحمیل می‌کرد (معمولاً هم در قالب روایت‌هایی جعلی). حتی در پرت‌ترین گوشه‌های دنیا هم دانستن زبانی اروپایی نشان تمایز بود، گواه تربیتی بلندپروازانه، و اغلب هم شرطی ضروری برای زندگی، کار و ارتقای مقام و گاه حتی شرط این‌که داخل آدم حساب شوی. این زبان‌ها را توی مدارس افریقایی آموزش می‌دادند، در داد و ستد به کار می‌رفت و در پارلمان‌های بیگانه به آن صحبت می‌شد، در دربارهای آسیایی و قهوه‌خانه‌های عربی.

اروپایی‌ها کمابیش به هر جای جهان که سفر می‌کردند، می‌توانستند احساس کنند در خانه‌اند. می‌توانستند حرفشان را بزنند و بفهمند دیگران درباره‌شان چه می‌گویند…”

 

 

[شاهنشاه، ریشارد کاپوشچینسکی، ترجمۀ بهرنگ رجبی، نشر ماهی، ص14]

 

 

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: شنبه، 23 سپتامبر ، 2017

 

 

“فقط معدودی از فیلسوفان چیزی بیش از حداقل شعور لازم برای شروع زندگی اندیشمندانه داشته‌اند…”

 

 

[تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمهٔ عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، چاپ سوم، زمستان ۱۳۸۵، ص ۳۰]

 

 

 

 

 

هم‌چون‌این:

از آن وصف‌ها(۲۹): «آه کامیون» و «وصله‌ پینۀ آسفالت»

از آن وصف‌ها(۲۸): رابطۀ ما این‌گونه بود

از آن وصف‌ها(۲۷): که مشک را نه به های و هوی عطار که به عطر و بوی سرشار می‌شناسند

از آن وصف‌ها(۲۶): تاوان روح آزرده را پاهای خسته می‌داد

از آن وصف‌ها(۲۵): و فقط با گریه انبساط ایجاد می‌شود

 

 

موضوع: از آن ترکیب‌ها و جمله‌های طعم‌دار
تاريخ: پنج‌شنبه، 31 آگوست ، 2017

 

“هیچ‌کس هست از برادرانِ من که چندانی سَمع عاریَت دهد که طَرفی از اندوهِ خویش با او بگویم، مگر بعضی از این اندوهانِ من تحمّل کند به شرکتی و برادری؟ _که دوستیِ هیچ‌کس صافی نگردد تا دوستی از مَشوبِ کدورت نگاه ندارد. و این‌چنین دوستِ خالص کجا یابم؟_ که دوستی‌های این روزگار چون بازرگانی شده است: آن‌وقت برِ دوستی شوند که حاجتی پدید آید و مُراعاتِ این دوست فرو گذارند چون بی‌نیازی پدید آید. مگر برادریِ دوستانی که پیوندِ ایشان از قَرابَتِ الاهی بُوَد و اِلفِ ایشان از مُجاورتِ عُلوی. و دلهای یکدیگر را به چشمِ حقیقت نگرند و زَنگارِ شک و پندار از سَرِ خود بزدایند. و این جماعت را جز مُنادای حق جمع نیارد…”


 

 

 


[قصه‌های شیخ اشراق، شهاب‌الدین یحیای سهروردی، ویرایش متن: جعفر مدرس صادقی، نشر مرکز، ص۳]

 

 

 

برخی واژه‌های متن:

سمع: گوش.

طرفی: گوشه‌ای.

مشوب: آمیختگی.

قرابت: خویشاوندی، نزدیکی.

اِلف: الفت، دوستی.

عُلوی: بالایین، آسمانی.

 

 

 

 

 

از هم‌این کتاب:

(+) داستان سه برادر: حُسن، عشق و حزن

 

 

 

و دربارۀ نویسنده:

(+) شیخ شهاب‌الدین سهروردی

 

موضوع: گزیده نثـر
تاريخ: دوشنبه، 3 جولای ، 2017

 

“… کسانی که در آن سال‌ها روزنامه‌خوان بودند می‌دانستند که ده‌ها سال بود روزنامه در ایران عملاً در دو روزنامهٔ کیهان و اطّلاعات خلاصه می‌شد. اطّلاعات از کیهان قدیمی‌تر بود و اوّلین شمارهٔ آن در نوزدهم تیر ماه ۱۳۰۵ به صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی «عبّاس مسعودی» منتشر شده بود. روزنامهٔ اطّلاعات، در پنجاه‌ودو سال انتشار خود تا سال ۱۳۵۷، به‌حسب واقع، روزنامهٔ رسمی دربار و دولت بود و عبّاس مسعودی نوکر حلقه‌به‌گوش شاه. مسعودی آنچنان گوش‌به‌فرمان بود که از نوشتن مطالب و سرمقاله‌های ضدّ و نقیض دربارهٔ یک موضوع واحد، به دستور دربار و دولت، در روزنامهٔ خود هیچ ابایی نداشت. به‌عنوان مثال، می‌توان به توجیهات و توضیحات مربوط به بحرین در این روزنامه اشاره کرد که چگونه مسعودی به تبع دربار شاه یکصدوهشتاد درجه نظر خودش را عوض کرد. مسعودی با همین خوش‌خدمتی‌ها به درجهٔ سناتوری رسیده بود و روزنامهٔ او، بر خلاف روزنامهٔ کیهان که گهگاه طعم و چاشنی مختصری از روشنفکری به آن زده می‌شد، به هیچ وجه روزنامه‌ای مستقل و آزاد تلقّی نمی‌شد.”

 

 

[محض اطّلاع: تحلیل محتوای جلد هفتم یادداشت‌های عَلَم، غلامعلی حدّاد عادل، مؤسسهٔ فرهنگی هنری فرهنگ ایران و اسلام (فراوا)، چاپ اول، ۱۳۹۳، ص ۸۴]

 

 

از هم‌این کتاب:

(+) هر انتقاد را با اظهار چاپلوسی جبران می‌کند

 

 

 

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: سه‌شنبه، 27 ژوئن ، 2017

 

 

“شیرازی بود، موهای نقره‌ای رنگ داشت و پیش از انقلاب، برای شاه خلبانی کرده بود. در یکی از گفت‌وگوهایمان در راه شیراز به اصفهان، به من گفت که پیش‌تر، روزه می‌گرفته و تقریباً به‌طور مرتب نمازش را می‌خوانده است. برای پیشگیری از قضاوت من دربارهٔ خودش و بعد از دانستن دیدگاهش، سعی کرد منطقش را توضیح دهد. شاید چون من یک آمریکایی سنّی‌ام و به‌همین سبب هم پیش‌بینی ناپذیرم. گفت لازم نیست روزه بگیرد: «روزه برای این است که گرسنه‌ها را فراموش نکنی و من از راه‌های دیگری به مردم بینوا کمک می‌کنم.» پرسیدم: «پس بینواها برا چی روزه می‌گیرن؟» روزهٔ رمضان بر همهٔ مسلمانان واجب است، نه فقط بر اغنیا. از گوشهٔ چشم نگاهم کرد. حالا من یک سنّی آمریکایی بودم که داشتم بحث الهیاتی می‌کردم. در ایران و در میان طبقهٔ متوسط، بحث الهیاتی از مد افتاده بود. ولی من از مصر می‌آمدم، جایی که وضعیت کاملاً برعکس بود. سؤالم روی هوا ماند…”

 

 

[مسجد پروانه: سفر دختری آمریکایی به عشق و مسلمانی، جی.ویلو ویلسون، ترجمهٔ محسن بدره، نشر آرما، چاپ دوم، ۱۳۹۴، صص ۱۲-۱۳]

 

 

 

 

از هم‌این کتاب:

(+) رزق

 

موضوع: گزیده نثـر
تاريخ: شنبه، 24 ژوئن ، 2017

 

“درد دل‌های علم از رفتار شاه نسبت به خود نیز خواندنی است. کسی که هر هفت جلد یادداشت‌های علم را خوانده باشد، تا حدّی با روان‌شناسی علم آشنا می‌شود. او هر جا انتقادی می‌کند، ناخودآگاه یا از سر ترس و احتیاط، بلافاصله شروع به تعریف کردن از شاه می‌کند و به قول معروف هر جا سخنش بوی کافرنعمتی نسبت به ولی‌نعمتش می‌دهد، بلافاصله، با عباراتی مبالغه‌آمیز، «شهادتین» خود را به زبان می‌آورد…”

 

 

[محض اطّلاع: تحلیل محتوای جلد هفتم یادداشت‌های عَلَم، غلامعلی حدّاد عادل، مؤسسهٔ فرهنگی هنری فرهنگ ایران و اسلام (فراوا)، چاپ اول، ۱۳۹۳، ص ۷۸]

 

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: پنج‌شنبه، 22 ژوئن ، 2017

 
 

24 نوامبر 22

تجربه‌ی سینما رفتن با دخترکم برای من تجربه‌ی تازه و نویی‌یه. پیش‌تر وسط‌های هفته و توی خلوتی رفته بودیم سینما. این‌بار که وارد لابیِ سینما شدیمو جمعیت رو دیدم، با خودم فکر کردم ضدحال می‌شه و با این‌همه خانواده و بچه، لابد نمی‌شه درست فیلم دید؛ اما تجربه‌ی معرکه‌ای بود.

 

در شرایطِ پمپاژِ یأس و نفرت، جنگِ بی‌امانِ خصم، و عمل‌کردِ انتقادبرانگیزِ مدیرانِ کشور، من حالا با دخترکم در یه سالن سینما به فیلم‌دیدن نشستیمو هر چند دقیقه صدای خنده‌ی معصومانه‌ی قریب به صد کودک فضا رو پر می‌کنه.

 

در تاریک‌روشنِ سینما هر از گاهی به چهره‌ی دخترکم سیر نگاه می‌کنم که محوِ فیلمه و از سِحرِ سینما مسحور.

 

تجربه‌ی فیلم‌دیدن با بچه‌ها تجربه‌ی ناب و روح‌بخشی‌یه. اصن هم‌نشینی و هم‌بازی شدن با کودکان، نشاط‌آور و حیات‌بخشه.

 

اخیراً با دوستی که هر دو سخت درگیرِ کاریم و با مدیریت‌های بی‌عمل و بدعمل، چالشی مستمر و فرسوده‌کننده داریم، صحبت می‌کردم؛ که ای رفیق! بیش‌تر با بچه‌ت وقت بگذرون و بذار فطرتِ زلال‌شون این سرخورده‌گی‌های ناشی از سر و کله زدن با بی‌شعوریِ مسؤولین رو بشوره ببره…

 
 

مهدی پیچک؛ پیچک سر به هوا's bookshelf: read

جهان هولوگرافیک
did not like it
https://www.instagram.com/p/BjqO7apnIl-/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b24p51z3g6jq
tagged: never
کابوس تهمت و جنایت
اگر به هر دلیلی خواستید کتابی از #چخوف بخوانید" بیخیال کتاب کابوس، تهمت و جنایت بشوید. برای درک داستان های این کتاب، آشنایی با سبک زندگی، فرهنگ و روابط کلیسای ارتدکس و اسقف ها در زمان روسیه ی تزاری واجب است." https://www.instagram.co...
tagged: never
خاطرات سفیر
liked it
کتاب «خاطرات سفیر» نوشتهٔ خانم نیلوفر شادمهری رو که خوندم، غرق در خاطرات جوونی‌ها‌م شدم. قریب به اتفاق مطالب‌شو توی هم‌اون وبلاگ‌شون خونده بودم. از پایان‌ش خوش‌م نیومد. زیادی غلیظ بود. نگارشِ متن‌شم گه‌گاه توی ذوق می‌زد. مدتی نیست که ق...
پستچی
it was ok
زرد. آبکی؛ ولی طعم‌دار.
قصه ها و تصاویر
really liked it
این ازجمله کادوهایی بود که برای تولد خواهرزاده‌م خریدم. http://www.30book.ir/Book/56900/مجموعه-قصه-های-سوته-یف-16جلدی%20نخستین نسخه‌ای که خریدم چاپ نشر نخستین بود. ساده و بامزه بود. مفاهیمی چون صبر، کمک، ایثار و فداکاری، هم‌کاری، قناعت و...

goodreads.com