قتلگاه است، خطر پشت خطر بسیار است
بگذارید ببُرند… که سر بسیار است…
چشم وا کرد و نظر کرد به وجه اللهش
در خط عشق از این گونه نظر بسیار است
قیمت سر چقدر هست؟ کسی میداند؟
سر بازار چه اظهارنظر بسیار است
تیغ، حلق پسرش را که به مسلخ میبرد
مادرش گفت: ببُرید، … پسر بسیار است
همسرش گفت: دلم سوخته، اما به خدا
از من سوخته هم سوختهتر بسیار است
پدرش خنده زد و ما همه دلگرم شدیم
مطمئنیم که این گونه پدر بسیار است
حججی رفت و نرفت از دل ما خاطرهاش
تا بدانید که جاویدالاثر بسیار است