“بعد از ورود امام به نجف و اقامت، بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء آیت‌الله خویی به دیدار امام آمد. حجت‌الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی جریانِ ملاقات آیت‌الله خویی را با امام خمینی این گونه بیان می‌کند:

«… یادم است که آیت‌الله‌العظمی خویی به منزل امام آمدند. ایشان چون چاق بودند و قدشان هم کوتاه بود، به زحمت راه می‌رفتند. تقریباً به نحوی به ایشان کمک کردند، عصایی هم داشت، راه را برای ایشان باز کردند. از همان لحظه‌ای که از در وارد شدند، چشم‌شان به امام افتاد و با آن گریه و بُکای شدیدی که اشک روی صورت ایشان جاری بود، حضرت امام را در آغوش گرفتند و حضرت امام ایشان را در آغوش گرفت. ایشان همین طور پشت سر هم گریه با صدای بلند می‌کرد تا جایی که اطرافیان هم متأثر شدند و همه گریه می‌کردند. حضرت امام به نحوی به ایشان دلداری می‌دادند. ایشان هم همان آیه‌ی شریفه‌ای که مربوط به داستان حضرت یوسف و شرح ملاقاتش با برادرانش است را قرائت می‌کردند، خیلی هم خوشایند جمع بود. امام هم خیلی از ایشان تفقد فرمودند».


سپس آیت‌الله شاهرودی و در روز سوم آیت‌الله حکیم به دیدار امام آمد. دیدار آیت‌الله حکیم، مرجع طراز اول جهان تشیع از اهمیت خاصی برخوردار بود و می‌توانست برای تثبیتِ امام در نجف بسیار مهم باشد. یاران امام که به خوبی از این مهم آگای داشتند، تلاش کردند تا با عکس گرفتن از این دیدار آن را ثبت نمایند.

حجت‌الاسلام و المسلمین عمید زنجانی در این باره چنین می‌گوید:

«… دوستان آن شب یکی دو تا عکاس دیده بودند که عکس بگیرند و این ملاقاتِ آقای حکیم خیلی برای ما مهم بود، چون در ایران منعکس شده بود که آقای حکیم مخالف امام است… عکاس‌ها چپ و راست عکس می‌گرفتند. البته زمان ملاقات خیلی کم بود، ولی ما خیلی خوشحال بودیم که این فرصت پیش آمد و عکس‌هایی گرفته شد. اصلاً به فکرمان نرسید که فیلمش را بگیریم و نگه داریم. گفتیم خوب عکاسی که فیلم گرفته، می‌برد فردا ظاهر می‌کند و می‌رویم و می‌گیریم. ولی فردا صبح رفتیم سراغ عکس‌ها، دیدیم شبانه از بیت آقای حکیم رفته‌اند و تمام عکس‌ها را گرفته‌اند. بعید بود که این کار به دستور و فرمایش خود آقای حکیم باشد. آن اقدام یا کار اطرافیان ایشان بود و یا احیاناً کار ساواکی‌ها. افرادی بودند که به سفارت ایران در بغداد گزارش می‌دادند. متأسفانه این عمل خنثی شد و هر چه ما دنبال کردیم، از طریق تطمیع و غیره به ما گفتند اصلاً امکانش نیست… [آن عکس‌ها] در پیشبرد نهضت و تعمیق آن می‌توانست مؤثر باشد».



در کنار علمای طراز اول حوزه‌ی نجف، علما و بزرگانی چون: آیت‌الله آقامیرزا حسن بجنوردی، آقای بغدادی، سیدعلی بهشتی، برادران مرعشی، شیخ‌حبیب‌الله اراکی، آقای حمامی، سیدعبدالاعلی سبزواری، سیدعبدالله شیرازی و دیگر علما و فضلا و طلاب و شخصیت‌های سرشناس حوزه‌ی نجف به دیدار امام آمدند.

البته در میان علما عده‌ای هم حاضر به ملاقات با امام نشدند. افرادی مثل آقای ممقانی، سیدابراهیم طباطبایی و شیخ محمد رشتی از اطرافیان نزدیک و صاحب‌نفوذ آیت‌الله حکیم از جمله‌ی آنان بودند…”




[تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات امام خمینی در نجف، اکبر فلاحی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص49-51]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: چهارشنبه، 22 فوریه ، 2012

 

“در آغاز ِ کتاب «حکومت اسلامی» [ولایت فقیه] تألیف امام خمینی -‌رضوان‌ الله‌ تعالی علیه‌- آمده است:

«ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیق می‌شود و چندان به برهان احتیاج ندارد؛ به این معنا که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به «ولایت فقیه» برسد و آن را به تصور آورد بی‌درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.»

اگر بخواهیم این نظریۀ فقهی محکم را توضیح دهیم باید به این منظور تمام قرآن مجید و روایات اسلامی -‌اعم از احادیث شیعه و سنی‌- و فقه مدوّنِ اسلام را مطالعه، و مورد دقت و تأمل قرار دهیم. یک بخش از این کار یعنی مطالعۀ احادیث شیعه، توسط مؤلفانِ کتابِ «الحکومة الاسلامیة فی احادیث الشیعة الامامیة» [حضراتِ آیات: غلام‌رضا سلطانی، حسین مظاهری، محسن خرازی، ابوالحسن مصلحی و رضا استادی] انجام شده است.

در این کتاب، ۷۷۵ حدیث از حدود هشتاد کتاب حدیثی شیعه استخراج شده که مجموعۀ این احادیث‌‌، همان نظریۀ امام خمینی -‌رضوان الله تعالی علیه‌- را به‌خوبی روشن می‌کند.


در این احادیث مطالبی را با حدود ۱۴۰ عنوان می‌یابیم که همۀ آن‌ها از لوازم و ملازماتِ حکومت در اسلام است. فهرست محتوای احادیث مذکور به این شرح است:


ادامهٔ مطلب

موضوع: حکومت اسلامی، امامت، ولایت فقیه
تاريخ: چهارشنبه، 22 فوریه ، 2012

 

“امام خمینی:

ولایت، یعنی حکومت و ادارۀ کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفۀ سنگین و مهم است نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر برد.



مقام معظم رهبری:

ولایت فقیه در رهبری جامعۀ اسلامی و ادارۀ امور اجتماعی ملت اسلامی در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقۀ اثنی‌عشری است که ریشه در اصل امامت دارد.



آیت‌الله‌العظمی سیدعلی سیستانی:

حکم کسی که ولایت شرعی دارد در امور عامه (که نظام جامعه و معاش مردم بر آن مبتنی است) بر همه نافذ است حتی بر مجتهدین دیگر.



آیت‌الله‌العظمی محمدفاضل لنکرانی:

مسئلۀ ولایت فقیه از فروع فقهی نیست تا ما بگوییم فلان روایت دلالت دارد یا نه، کدام روایت سندش حجت است، کدام روایت سندش حجت نیست. این یک مسئلۀ عقلی و بدیهی است.



آیت‌الله‌العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی:

همه بر این عقیدۀ محکم خود استوارند که با نظام امامت، هیچ مشکلی در ادارۀ امور و اجتماع و مسائل فرهنگی و سیاسی مردم پیش نمی‌آید و ولایت فقیه هم نشأت گرفته از نظام امت است.



آیت‌الله‌العظمی جعفر سبحانی:

در عصر غیبت به حکم روایات و احادیث، امور وظایف امامت، به مجتهد جامع‌الشرایط واگذار شده است. اجرای احکام الهی و پیاده کردن نظام اسلامی، بدون هدایت و نظارت فقهی، امکان پذیر نیست.



آیت‌الله‌العظمی ناصر مکارم شیرازی:

معتقدیم ادارۀ شئون جامعه اسلامی باید از سوی خداوند که خالق همۀ انسانها است اجازه داده شود. (هرچند پذیرش مردم وسیلۀ پیشرفت این هدف است) و نیز معتقدیم که ولی فقیه نماینده امام عصر(ع) در زمان غیبت است.



آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی:

بافت فقه در دوران غیبت کبری به گونه‌ای طراحی شده که باید حاکم و ولی برای اجرای قوانین فقهی در تمام ابواب فقه وجود داشته باشد و فقه بدون ولی فقیه ناکارآمد است.






شیخ مفید، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 413هـ.ق:

در عصر غیبت و جدایی از سلطان عادل (امام معصوم) فقیهان شیعۀ عادل، مدیر، خردمند و برجسته می‌توانند به تولیت و سرپرستی جمیع اموری که تحت ولایت امام معصوم قرار دارد بپردازند.



محقق ثانی، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 937هـ.ق:

فقیه عادل امامی جامع‌الشرایط فتوا و به اصطلاح مجتهد در عصر غیبت، در همۀ آنچه که نیابت در آنها مدخلیتی دارد، از جانب ائمه علیهم‌السلام نیابت دارد.



سیدمحمدجواد عاملی، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 940هـ.ق:

فانه المجتهد الجامع للشرایط القائم مقام الصاحب عجل الله فرجه.

مجتهد جامع‌الشرایط قائم مقام حضرت صاحب عجل الله فرجه می‌باشد.



شهید ثانی، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 965هـ.ق:

در عصر غیبت همواره وجود فقیهی عارف که واجد صفت هم باشد ضروری است.



مقدس اردبیلی، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 993هـ.ق:

فقها در عصر غیبت نایب مناب ائمه (علیهم السلام) در تمامی امور ولایی می‌باشند.



ملا احمد نراقی، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 1185هـ.ق:

هر آنچه نبی و امام بر آن ولایت دارند و جزو اختیاراتشان به حساب می‌آید، فقیه نیز چنین ولایت و اختیاری دارد.



آیت‌الله‌العظمی وحید بهبهانی، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 1208هـ.ق:

فقیه نسبت به جان و مال مؤمنان اولی است اعم از اینکه خودش یا حاکمانی از جانب او بر امر مؤمنین نظارت و اقدام نمایند.



میرزای قمی، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 1231هـ.ق:

همان گونه که اطاعت از امام بر مکلفین واجب است، اطاعت از فقیه نیز در زمان غیبت به همین منوال می‌باشد.



آیت‌الله‌العظمی شیخ‌محمدحسن نجفی، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 1208هـ.ق:

من انکر ولایة الفقیه ما ذاق من طعم الفقه شیئا.

هر کس منکر اصل ولایت فقیه باشد معلوم می‌شود از مزۀ فقه چیزی نچشیده است.



آیت‌الله‌العظمی شیخ اعظم انصاری، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 1282هـ.ق:

فقیه در زمان غیبت همانند حکام منصوب در زمان پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) و صحابه می‌باشند. بنابراین مردم موظف‌اند که در امور یاد شده به آنان مراجعه کنند و به نظر آنان جامۀ عمل بپوشند.



آیت‌الله‌العظمی شیخ‌عبدالله مامقانی، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 1324هـ.ق:

تمام آنچه امام به عنوان ولی امر متولی آن است فقیه نیز در عصر غیبت، تولیت آن را بر عهده خواهد داشت.



علامه محمدحسین کاشف‌الغطاء، از فقهای بزرگوار شیعه، متوفا در سال 1373هـ.ق:

همانا فقیه جامع‌الشرایط بر همۀ شئون عمومی و نیازهای اجتماعی مردم ولایت دارد.”




[اهمیت، جایگاه و مفهوم ولایت فقیه، نشر معارف، صص11-16]




در این باره:

(+) چند نمونه از اظهارات فقهای شیعه در باب ولایت فقیه


موضوع: حکومت اسلامی، امامت، ولایت فقیه
تاريخ: چهارشنبه، 22 فوریه ، 2012

 

حجت‌الاسلام مسیح مهاجری:


“… لازم میدانم مطلبی هم در زمینۀ عطوفت و رأفت حضرت امام(ره) بگویم… بعد از اینکه شریعتمداری مدتی در خانۀ خودش بازداشت شد و بالاخره مصاحبه‌ای کرد و اعتراف به خیانت خود کرد، در آن ایام هم در روزنامه مطالبی علیه او و کودتایی که آن زمان مطرح بود و خیانتهایی که او و دار و دسته‌اش کرده بودند چاپ می‌شد.

مقالات و مطالب و اخبار و مسائلی بود که افشا می‌شد. یک شب که ما می‌خواستیم یک مقدار از این مطالب را در روزنامه چاپ کنیم، مصاحبه‌ای از تلویزیون پخش شد که البته ما آن مصاحبه را به طور طبیعی در روزنامه منعکس کردیم که فردا صبح مردم مطالعه کنند.

وقتی این مصاحبه از تلویزیون پخش شد، نکته‌ای در مصاحبه داشت و آن این بود که شریعتمداری از امام خواسته بود که به مطبوعات و رسانه‌های گروهی دستور بدهند که علیه او دیگر مطلبی منتشر نکنند. بعد از اینکه مصاحبه تمام شد، تلفن زنگ زد. دیدم سیداحمدآقا پشت خط هستند و گفتند: «حضرت امام فرمودند به شما بگوییم از این لحظه به بعد علیه آقای شریعتمداری چیزی در روزنامه چاپ نکنید.»

برای من مسئلۀ مهمی بود، چون ما چیزی زیر چاپ داشتیم، یعنی برای چاپ به چاپخانه فرستاده بودیم، صفحه بسته و کارها انجام شده بود. آن صفحه مربوط به شریعتمداری بود و برای چاپ رفته بود. من گفتم: «سؤالی دارم و آن این است که از حضرت امام بپرسید که ما همین الان که مطلب زیر چاپ داریم، چه کنیم؟ (آن ساعت، دیروقت بود) این را هم دربیاوریم یا اینکه این یکی را حضرت امام اجازه می‌دهند که چاپ و منتشر بشود و از روز بعد ما این کار را انجام ندهیم؟»

ایشان گفتند: «خیلی خوب، من از حضرت امام سؤال می‌کنم.» چند دقیقه بعد تماس گرفتند و گفتند: «از امام پرسیدم و حضرت امام فرمودند: نخیر، همین را هم از روزنامه بیرون بیاورید و چاپ نکنید.»

ما گفتیم چشم. آن مطلب را بیرون آوردیم و آن صفحه را عوض کردیم و تغییر دادیم و دیگر چاپ نکردیم. کسی که آن همه خیانت کرد و شما بعداً ذره‌ذره وقتی که کتابها و مطالبی منتشر شد متوجه این خیانتها شدید… مسائل مربوط به شریعتمداری خیلی تکان‌دهنده است. خیانتهایی که شریعتمداری به انقلاب و شخص حضرت امام کرد بسیار زیاد است و بعد از پیروزی هم باز در صدد خیانت بود که غائلۀ تبریز و مسئلۀ خلق مسلمان نمونه‌ای از آن است. در عین حال امام با رأفت و رحمت برخورد کردند و حتی در جواب سؤال ما که بالاخره اجازه می‌دهید امشب این مطلب چاپ شود تا دیگر از فردا این کار را نکنیم، فرمودند که نه، همین امشب هم این مطلب را چاپ نکنید…”



[پابه‌پای آفتاب، امیررضا ستوده، نشر پنجره، ج4، صص237-238]


 

“از جمله معترضین به امام مجتبی (علیه‌السلام): «سلیمان‌بن صُرَد خزاعی» و «حُجْر ابن عَدی» و «سفیان‌بن أبی‌لیلی» و «أبی‌سعید عقیصا» بودند، که در «بحار الأنوار»، ج4، ص29 و «مناقب آل أبی‌طالب»، ج4، ص35 و «الامامة و السیاسة» و «أخبار الطوال» و «مقاتل الطالبیّین» و «رجال کشّی» موجود است.

 

 

[شیخ صدوق] در «علل الشّرایع»، ج1، ص211  [باب 159، حدیث2] نقل می‌کند:

… أبی‌سعید عقیصا می‌گوید: به حسن‌بن علی‌بن أبی‌طالب گفتم: ای پسر رسول خدا! چرا با معاویه به سازش و مصالحه پرداختی درحالیکه مسلّماً می‌دانستی تو بر حق می‌باشی و معاویه بر ضلالت و بطلان؟

پس او چنین فرمود: ای أبا سعید! آیا من حجّت خدای متعال بر خلقش نمی‌باشم؟ و پس از پدرم، امام بر مردم نیستم؟

گفتم: بلی چنین است!

فرمود: آیا من همان فردی نیستم که رسول خدا (صلّی‌الله علیه و آله و سلّم) دربارۀ من و برادرم فرمود: حسن و حسین هر دو امام‌اند چه قیام کنند و چه نکنند؟

گفتم: بلی این چنین است!

فرمود: پس در اینصورت من امام هستم اگر برخیزم و امام هستم اگر بنشینم! ای أبا سعید! من به همان دلیلی با معاویه صلح نمودم که رسول خدا قبل از من با بنی‌ضمره و بنی‌اشجع و اهل مکه هنگام رجوع از حدیبیّه مصالحه نمود؛ درحالیکه آنان به تنزیل قرآن کافر بودند و اصل ِ آن را انکار می‌کردند، ولی معاویه و اصحاب او به تأویل قرآن (که همان ولایت و امامت امام معصوم علیه‌السلام است) کافر می‌باشند و آن را رد و انکار می‌نمایند.

ای أبا سعید! اگر من از جانب خدای متعال امام بوده باشم، دیگر جائز نیست که شخصی در عمل و رأی من تشکیک کند و آن را به دور از مصلحت و واقع بپندارد (چه آن رأی بر سازش و مصالحه تعلّق بگیرد و یا بر جنگ و ستیز با اهل باطل و گمراهان) اگر چه علّت و دلیل این مسأله بر افراد مخفی باشد و علم به آن نداشته باشند. آیا نمی‌دانی که خضر هنگامی که سفینه را شکافت و جوان نو رس را به قتل رساند و دیوار را تجدید بنا نمود، مورد اعتراض و پرخاش موسی (علیه‌السلام) قرار گرفت؛ زیرا موسی دلیل این رفتار را نمی‌‌دانست، و هنگامی که خضر حقیقتِ مطلب را برای او آشکار و روشن نمود، پذیرفت و قبول کرد. و این چنین است مسأله من در سازش با معاویه! بنابراین اعتراض و پرخاش شما بر عمل من بواسطۀ جهل و نادانی شما است بر اسرار و مصالح امور، و اگر من این کار را انجام نمی‌دادم یک نفر شیعه از شیعیان ما بر روی زمین باقی نمی‌ماند.

 

 

و نیز در «تاریخ خلفاء»، ص74  می‌گوید:

اصحاب آن حضرت به او می‌گفتند: ای کسی که موجب ننگ و عار مؤمنین گشتی!! و او در پاسخ می‌فرمود: ننگ و عار دنیوی بهتر از عذاب و آتش اخروی است.

و شخصی به آن حضرت گفت: سلام بر تو ای ذلیل و خوار کنندۀ مؤمنین! و حضرت در پاسخ فرمود: من مؤمنین را ذلیل نگردانیدم، و لیکن دوست نداشتم شما را در راه سلطنت و حکومت به باد فنا بدهم!”

 

 

 

[رسالۀ اربعین در فرهنگ شیعه (+)، آیت‌الله سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی، انتشارات عرش اندیشه، صص58-59، پاورقی]

 

 

 

مرتبط:

(+) چه قیـام کنند یا صلح نمایند

 

موضوع: برترین یادداشت‌ها، فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: چهارشنبه، 22 فوریه ، 2012

 

امام رضا (سلام‌الله علیه) فرمود:

«هر کس نمی‌تواند کفارۀ گناهان خود را بپردازد، پس بر محمد و آل محمد بسیـار صلوات بفرستد؛ که همانا گناهان را نابود می‌کند.» و هم‌چنین فرمود:

«صلوات بر محمد و آل  محمد نزد خداوند با تسبیح و تهلیل و تکبیر برابری می‌کند.»




حَدَّثَنا محمدُ بنُ إبراهیم‌بن إسحاق، قالَ: أخبَرنا أحمد بن محمدٍ الهمدانی عَن علی‌بن الحسن‌بن علی‌بن فضّال عَن أبیهِ، قالَ:

قالَ الرِّضـا (علیه‌السلام):

«…مَن لَم یَقدِر عَلی ما یُکَفَّرُ بهِ ذُنُوبَهُ فَلیُکثِـر مِنَ الصَّلَواتِ عَلی مُحَمـَّدٍ وَ آلِهِ فَإنَّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً»، وَ قالَ (علیه‌السلام):

«الصَّلاةُ عَلی مُحَمـَّدٍ وَ آلِهِ تَعدِلُ عِندَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّسبیحَ وَ التَّهلیلَ وَ التَّکبیرَ».




[الامالی، شیخ صدوق، انتشارات نسیم کوثر، ج1، ص130، مجلس17، حدیث4]


موضوع: بهره‌ای از کلام خدا و اولیای خدا
تاريخ: چهارشنبه، 22 فوریه ، 2012

 

حجت‌الاسلام و المسلمین غلام‌حسین جمی:


“نجف محیط خاصی داشت؛ دور از سیاست بود. روحانیت را جدای از سیاست نگه داشته بودند. به طوری که اگر یک روحانی موجّه کار سیاسی می‌کرد از چشم می‌افتاد و متهم می‌شد و به او انگ می‌زدند.

من خود در نجف شاهد بودم مرحوم آیت‌الله حاج‌شیخ‌عبدالحسین کاشف‌الغطاء که هم از نظر علمی و فقاهت و هم از نظر شهامت و رشادت از استوانه‌های تشیع بود، به خاطر اینکه گاهی در امور سیاسی وارد می‌شد، متهم شد به اینکه سیاسی است. به ایشان می‌گفتند «سیاسیه». به خاطر همین سراغش نمی‌رفتند.”



[تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات امام خمینی در نجف، اکبر فلاحی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص26]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: چهارشنبه، 22 فوریه ، 2012

 

” تا سال 1348 هیچ زنی به عضویت سازمان پذیرفته نشده بود. اصولاً حنیف‌نژاد، رهبر اصلی و مؤثر سازمان، با ازدواج مخالف بود و آن را موجب وابستگی و سد راه مبارزه می‌دانست. اما اهمیت حضور زنان و به‌ویژه استفاده‌ی پوششی از آنان برای رهبران سازمان «کشف» شد.

ابتدا پوران بازرگان، خواهر منصور بازرگان که در مدرسه‌ی دخترانه‌ی مذهبی رفاه کار می‌کرد، وارد سازمان شد؛ و پس از او خواهر محمد حیاتی و بعد خواهر رضایی‌ها آمدند. به قول بهمن بازرگان، عضو مرکزیت سازمان، «هر کس خواهری داشت که به درد این کار می‌خورد، می‌آورد».

این زنان طبق دستور سازمان با اعضای مرد سازمان «ازدواج تشکیلاتی» می‌کردند. پوران بازرگان نیز به همسری تشکیلاتی محمد حنیف‌نژاد درآمد. لیلا زمردیان و فاطمه امینی و گروه دیگری از زنان و دختران نیز بعدها به همین شکل در سازمان عضویت یافتند. بسیاری از این زنان و دختران، بعدها با انواع ترفندهای تشکیلاتی مورد انواع سوء‌استفاده‌ها قرار گرفتند، و در نتیجه‌ی همین روند انحراف‌آمیز و غیر اخلاقی، خانواده‌های زیادی که اکثراً مذهبی و اصیل بودند، از هم پاشید.

سرنوشت لیلا زمردیان، فاطمه فرتوک‌زاده، منیژه اشرف‌زاده، سیمین صالحی، طاهره میرزا جعفر علاف و بسیاری دیگر که کارشان یا به خودکشی و یا تصفیه‌ی درونی یا به بی‌انگیزگی و افسردگی و همکاری با ساواک کشید، از تبعات همین دیدگاه «استفاده‌ی ابزاری از زن» بود. “




[منافقین خلق، مهدی حق‌بین، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص110]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: سه‌شنبه، 21 فوریه ، 2012

 

“پیداست شایسته‌ترین مجری احکام و قوانین اسلام کسی است که در سه مورد: تغییر، تطبیق و اجرای قانون، ایده‌آل باشد؛ یعنی بهترین قانون‌شناس، بهترین مفسّر و بهترین مجری باشد، که هیچ انگیزه‌ای برای تخلّف نداشته و حتی اشتباهی در فهم و تشخیص و تفسیر و اجرای قانون برای او پیش نیاید. این خصوصیت و ویژگی در فرهنگ اسلام «عصمت» نامیده می‌شود و کسی که دارای چنین خصیصه‌ای باشد «معصوم» است. برترین مصداق عصمت، رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و بعد از او به اعتقاد شیعه، امامان معصوم (علیهم‌السلام) هستند.


از آن جایی که فقیه جامع‌الشرایط در امتداد امامتِ امام معصوم -در عصر غیبت- است، اگرچه «معصوم» به معنای واقعی کلمه نیست، ولی مسلّم است که ولی‌فقیه باید در بُعد گناه، از عصمت برخوردار باشد و گناهی را مرتکب نگردد، اما این که آیا ولی‌فقیه اشتباه می‌کنده یا نه، باید گفت که غیر از پیامبر و امامان، کسی از خطا و اشتباه در تشخیص مصون نیست؛ این اصل ِ اوّلی است. ولی این نکته را نیز باید در نظر داشت که طبق روایت معروف امام حسن عسکری (علیه‌السلام) که فرمود:

«فَأمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاءِ، صائِناً لِنَفسِه، حافِظاً لِدینِه،مُخالفاً لِهَواهُ، مُطیعاً لأمر مَولاه، فَلِلعَوام أن یُقَلِّدوه.»(1)

«هر کس از فقهیان که بر امیال نفسانی خود چیره باشد، دین خدا را پاس بدارد، با هوا و هوس خویش مخالفت نماید و مطیع احکام و اوامر خدا و مولای خود باشد، پس بر مردم لازم است از او اطاعت و تقلید نمایند.»

مراد حضرت در این روایت، پرهیزگاری و دوری از گناه فقیه است نه اشتباه در تشخیص؛ زیرا غیر معصوم ممکن است اشتباه نماید، هرچند می‌توان گفت که ولی‌فقیه به خاطر پرهیز جدی از گناه و شبهات و مکروهات، و تقیّد به واجبات و مستحبات و زهد و پارسایی و قناعت، و با عنایت به حساسیت موقعیت و وظیفۀ سنگین خویش، درصد خطایش نیز کم خواهد بود، ضمن این که در بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها با متخصصان مربوط مشورت نیز می‌نماید.


بر فرض که گاهی به ندرت، اشتباهی در تشخیص صورت پذیرد، چند نکته لازم به توجه است:

1- تشخیص خطا، کار هر کسی نیست و باید اهل فن نظر بدهند.

2- حفظ نظام و اساس حکومت اسلامی، آن هم در جامعۀ ایران اسلامی، مهم‌تر از یک اشتباه و خطا است.

3- شاید مصلحتی در بین باشد و عوام پندارند که فقیه اشتباه کرده است.


پس هیچ یک از مدافعان ولایت فقیه مدعی نیست که ولی‌فقیه جامع شرایطی که رهبری یک جامعه را در عصر غیبت عهده‌دار می‌شود، «معصوم از خطا» است؛ اما قاطعانه مدعی هستیم که وی در زمان ولایتش «معصوم از گناه» است.

با توجه به آنچه گذشت؛ اگر امام معصوم (علیه‌السلام) وجود داشته باشد، وی فردی ایده‌آل و مصداقی کامل برای امر حکومت اسلامی است؛ اما در عصر غیبت چطور؟ به یقین در چنین شرایطی، کسی باید در رأس هرم قدرت باشد که از هر جهت به امام معصوم شبیه‌تر و نزدیک‌تر است؛ یعنی در دین‌شناسی، تقوا، و صلاحیت برای اجرای احکام و قوانین اسلام، بهترین باشد؛ و چنین شخصیتی «ولی‌فقیه جامع‌الشرایط» است.”



[ولایت فقیه در عصر غیبت، علیرضا رجالی تهرانی، انتشارات نبوغ، صص228-229]



پی‌نوشت:

1- احتجاج، علامه طبرسی، نشر مرتضی، ج2، ص458


موضوع: حکومت اسلامی، امامت، ولایت فقیه
تاريخ: سه‌شنبه، 21 فوریه ، 2012

 

دو سه روز است دلم در تب و تابی دگر است

به نظر می‌رسد  آغاز عذابی دگر است


گر چه کبک دلم از چنگ عقابی رسته

بال و پر بسته‌ی چنگال عقابی دگر است


هر چه گویم: دل غفلت‌زده‌ام! خواب بس است

این نه آن چشمه‌ی جوشان، که سرابی دگر است


ولی افسوس! که دل -‌این دل وامانده‌ی‌-  من

نیست آگاه و از این خواب، به خوابی دگر است


باز هم در‌به‌در کوه و بیابان گشتن

این همان عاقبت خانه‌خرابی دگر است



علی‌محمد محمدی



موضوع: گزیده شعر
تاريخ: سه‌شنبه، 21 فوریه ، 2012

 
 

24 نوامبر 22

تجربه‌ی سینما رفتن با دخترکم برای من تجربه‌ی تازه و نویی‌یه. پیش‌تر وسط‌های هفته و توی خلوتی رفته بودیم سینما. این‌بار که وارد لابیِ سینما شدیمو جمعیت رو دیدم، با خودم فکر کردم ضدحال می‌شه و با این‌همه خانواده و بچه، لابد نمی‌شه درست فیلم دید؛ اما تجربه‌ی معرکه‌ای بود.

 

در شرایطِ پمپاژِ یأس و نفرت، جنگِ بی‌امانِ خصم، و عمل‌کردِ انتقادبرانگیزِ مدیرانِ کشور، من حالا با دخترکم در یه سالن سینما به فیلم‌دیدن نشستیمو هر چند دقیقه صدای خنده‌ی معصومانه‌ی قریب به صد کودک فضا رو پر می‌کنه.

 

در تاریک‌روشنِ سینما هر از گاهی به چهره‌ی دخترکم سیر نگاه می‌کنم که محوِ فیلمه و از سِحرِ سینما مسحور.

 

تجربه‌ی فیلم‌دیدن با بچه‌ها تجربه‌ی ناب و روح‌بخشی‌یه. اصن هم‌نشینی و هم‌بازی شدن با کودکان، نشاط‌آور و حیات‌بخشه.

 

اخیراً با دوستی که هر دو سخت درگیرِ کاریم و با مدیریت‌های بی‌عمل و بدعمل، چالشی مستمر و فرسوده‌کننده داریم، صحبت می‌کردم؛ که ای رفیق! بیش‌تر با بچه‌ت وقت بگذرون و بذار فطرتِ زلال‌شون این سرخورده‌گی‌های ناشی از سر و کله زدن با بی‌شعوریِ مسؤولین رو بشوره ببره…

 
 

مهدی پیچک؛ پیچک سر به هوا's bookshelf: read

جهان هولوگرافیک
did not like it
https://www.instagram.com/p/BjqO7apnIl-/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b24p51z3g6jq
tagged: never
کابوس تهمت و جنایت
اگر به هر دلیلی خواستید کتابی از #چخوف بخوانید" بیخیال کتاب کابوس، تهمت و جنایت بشوید. برای درک داستان های این کتاب، آشنایی با سبک زندگی، فرهنگ و روابط کلیسای ارتدکس و اسقف ها در زمان روسیه ی تزاری واجب است." https://www.instagram.co...
tagged: never
خاطرات سفیر
liked it
کتاب «خاطرات سفیر» نوشتهٔ خانم نیلوفر شادمهری رو که خوندم، غرق در خاطرات جوونی‌ها‌م شدم. قریب به اتفاق مطالب‌شو توی هم‌اون وبلاگ‌شون خونده بودم. از پایان‌ش خوش‌م نیومد. زیادی غلیظ بود. نگارشِ متن‌شم گه‌گاه توی ذوق می‌زد. مدتی نیست که ق...
پستچی
it was ok
زرد. آبکی؛ ولی طعم‌دار.
قصه ها و تصاویر
really liked it
این ازجمله کادوهایی بود که برای تولد خواهرزاده‌م خریدم. http://www.30book.ir/Book/56900/مجموعه-قصه-های-سوته-یف-16جلدی%20نخستین نسخه‌ای که خریدم چاپ نشر نخستین بود. ساده و بامزه بود. مفاهیمی چون صبر، کمک، ایثار و فداکاری، هم‌کاری، قناعت و...

goodreads.com