الهی به مستانِ می‌خانه‌ات

به عقل‌آفرینانِ دیوانه‌ات


به دُردی‌کش لُجّهٔ کبریا

که آمد به شأنش فرود انّما


به دُرّی که عرش است او را صدف

به ساقیِ کوثر، به شاهِ نجف


به رندانِ سرمستِ آگاه‌دل

که هرگز نرفتند جز راهِ دل


کزان خوب‌رو، چشم ِ بد دور باد

غلط دور گفتم که خود کور باد


به مستانِ افتاده در پای خُم

به مخمور با مرگ با اُشتُلُم


که خاکم گِل از آبِ انگور کن

سراپای من آتشِ طور کن


خدا را به جان خراباتیان

کزین تهمت هستیَم وارهان


به می‌خانهٔ وحدتم راه ده

دلِ زنده و جانِ آگاه ده


که از کثرتِ خلق تنگ‌آمدم

به هر جا شدم سر به سنگ آمدم


بیا ساقیا می بگردش در آر

که دل‌گیرم از گردشِ روزگار


مِی‌یی ده که چون ریزیَش در سبو

بر ‌آرد سبو از دل آواز هو


از آن می که در دل چو منزل کند

بدن را فروزان‌تر از دل کند


از آن می که گر عکسش افتد به جان

توانی به‌جان دید حق را عیان


از آن می که چون شیشه بر لب زند

لبِ شیشه تبخاله از تب زند


میِ معنی‌افروز صورت‌گداز

می‌یی گشته معجونِ راز و نیاز


از آن آب، کاتش به جان افکند

اگر پیر باشد جوان افکند


می‌یی را کزو جسم  جانی کند

به باده، زمین، آسمانی کند


می‌یی از منی و تویی گشته پاک

شود جان، چکد قطره‌ای گر به خاک


به انوار می‌خانه ره‌پوی، آه

چه می‌خواهی از مسجد و خانقاه


بیا تا سری در سر خُم کنیم

من و تو، تو و من، همه گم کنیم


بیا تا به ساقی کنیم اتفاق

درون‌ها مصفا کنیم از نفاق


«رضی» روز محشر علی ساقی است

مکن ترکِ می تا نفس باقی است




رضی‌الدین آرتیمانی


موضوع: گزیده شعر
تاريخ: دوشنبه، 30 آوریل ، 2012

 

“حفصه دختر عمر نیز از همسران صاحب‌نام رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) بود. پدرش عمر بن خطاب، پس از وفات ابوبکر به خلافت رسید و از این طریق، موقعیت دخترش در بین مسلمانان فزونی یافت.

وی از جهت فطانت، رشد عقلی و بلوغ سیاسی به عایشه نمی‌رسید و از خود، دارای فکر و اندیشۀ مستقلی نبود و بیشتر از فکر و اندیشۀ عایشه پیروی می‌کرد. به همین جهت در بیشتر قضایایی که عایشه در زمان پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) و در زمان خلفای سه‌گانه و بویژه در زمان خلافت حضرت علی(علیه‌السلام) به وجود آورده بود، در کنار وی قرار داشت و از وی حمایت می‌کرد، اما اگر با همسر دیگر رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) مانند ام‌سلمه یا میمونه رفاقت و دوستی می‌کرد مطمئناً موضع‌گیری‌های وی در قبال خلفا، از جمله رفتارش با امیرمؤمنان(علیه‌السلام) تغییر می‌کرد.


ادامهٔ مطلب

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: دوشنبه، 30 آوریل ، 2012

 

“… عبدالله‌بن مسعود [صحابی معروف رسول خدا صلی‌الله علیه و آله] نقل کرده است:

پیامبر خدا(صلی‌الله علیه و آله) روزی از خانۀ زینب دختر جحش، به خانۀ ام‌سلمه رفت که آن روز نوبت حضور پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) در خانۀ وی بود. پس در آن حال، علی(علیه‌السلام) وارد خانۀ ام‌سلمه شد. پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) فرمود:


«ای ام‌سلمه! این علی است، او را دوست بدار، [زیرا] گوشت او از گوشت من و خون او از خون من است و او خزانۀ علم و دانش من است. پس بشنو و گواه باش که وی پس از من با پیمان‌شکنان و تعدی‌گران و منافقان جنگ خواهد کرد. او دشمنان مرا نابود و سنتم را زنده خواهد نمود. بشنو و گواه باش اگر کسی خدا را هزار سال، هزار سال و هزار سال [یعنی سه هزار سال] بین رکن و مقام عبادت کند، ولی خدا را [در حالی] ملاقات کند که دشمن علی و عترت من باشد، خدا او را روز قیامت در جهنم با صورتش به زمین خواهد کشید».”




نقش همسران رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) در حکومت امیر مؤمنان(علیه‌السلام)، سیدتقی واردی، انتشارات بوستان کتاب، ص232» به نقل از: «فرائد السمطین، ابراهیم‌بن محمد جوینی خراسانی، مؤسسة المحمودی بیروت، ج1، ص331، ح257» و «ینابیع‌المودة، سلیمان‌بن ابراهیم قندوزی، انتشارات اسوه، ج1، ص390»]


موضوع: بهره‌ای از کلام خدا و اولیای خدا
تاريخ: دوشنبه، 30 آوریل ، 2012

 

“… [پس از عثمان و با انتخاب حضرت علی(علیه‌السلام) به خلافت اسلامی] مروان‌بن حکم و بقیۀ امویان ساکن در مدینه به بهانۀ عدم پذیرش مساوات، و معاویه در شام به بهانۀ خون‌خواهی عثمان‌بن عفان، فشار سنگینی بر حکومت تازه‌تأسیس حضرت علی(علیه‌السلام) وارد ساختند و چون به نتیجه نرسیدند در صدد تحریک سایر صحابه و افراد تأثیرگذار، از جمله همسران پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) برآمدند.


مروان‌بن حکم از مؤثرترین یاران عایشه در جریان جنگ جمل بود و به گفتۀ بسیاری از مورخان فریقین، وی در معرکۀ جنگ جمل، طلحه را با تیری کشنده مورد حمله قرار داد و به زندگی‌اش پایان بخشید و آن را بر گردن نیروهای حضرت علی(علیه‌السلام) انداخت.

پس از پایان جنگ جمل و بازگشت عایشه به مدینه، اخباری حکایت دارد که وی با معاویه ارتباط پنهانی داشته، بر ضد امیرمؤمنان(علیه‌السلام) توطئه می‌کرد…”




[نقش همسران رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) در حکومت امیر مؤمنان(علیه‌السلام)، سیدتقی واردی، انتشارات بوستان کتاب، ص220]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: دوشنبه، 30 آوریل ، 2012

 

“… با این‌که عایشه پس از پایان جنگ جمل، شکست را پذیرفته و به عنوان یک رهبر ناکام و فرمانده شکست‌خورده از جهت سیاسی و اجتماعی در مدینۀ منوره منزوی شده بود، در عین حال در برابر انتقاد و اعتراض دیگران، صبر و سکوت نمی‌کرد و عصبانیت خویش را آشکار می‌نمود. در این باره روایت شده است:


«زنی به نام ام‌افعی عبدی بر عایشه وارد شد و از او پرسید: ای مادر مؤمنان! چه می‌گویی دربارۀ مادری که فرزند خردسال خود را بکشد؟

عایشه گفت: آتش جهنم بر او واجب می‌شود.

ام‌افعی پرسید: پس چه می‌گویی دربارۀ مادری که بیست هزار تن از فرزندان بزرگش را به کشتن آورد؟ (پرسش او کنایه از کردار عایشه در جنگ جمل بود که موجب کشته شدن بیست هزار تن از مسلمانان شده بود. عایشه ناراحت و عصبانی شد .) گفت: دست این دشمن خدا را بگیرید و [بیرونش کنید]!»(1)

بدین گونه، عایشه ناراحتی خویش را آشکار و کسی را که به وی انتقاد کرده بود، با ناسزاگویی و تحقیر (نه با منطق و استدلال) از خود راند.



پس از شکست عایشه در جنگ جمل که با ناکامی به مدینه برگشت، طبعاً باید عزلت و انزوا را در پیش می‌گرفت و به خاطر کشته شدن چندین هزار نفر از طرفین و هم‌چنین زخمی شدن، آوارگی، صدمات بدنی و خسارت‌های بی‌شمار آنان در این جنگ خانمان‌سوز، که همۀ مسلمان و پیرو پیامبر خاتم(صلی‌الله علیه و آله) بودند، احساس گناه و عذاب وجدان می‌نمود و از این بابت، آزرده‌حال و افسرده‌خاطر می‌شد، ولی برخی اخبار و گفته‌ها حاکی است که وی پس از برگشت به مدینه نیـز ساکت ننشست و دست از مخالفت و دشمنی‌های خویش علیه خلیفۀ منتخبِ مسلمانان، حضرت علی(علیه‌السلام) بر نداشت.

در روایتی آمده است:

«جناده گفته است: عایشه وقتی از بصره به مدینه برگشت، همچنان مردم را بر ضد امیرمؤمنان(علیه‌السلام) تحریک می‌کرد و برای معاویه و سران شام، از طریق اسود بن ابی‌بختری نامه می‌نوشت و آنان را علیه حضرت علی(علیه‌السلام) تحریک و تحریض می‌نمود».(2)




[نقش همسران رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) در حکومت امیر مؤمنان(علیه‌السلام)، سیدتقی واردی، انتشارات بوستان کتاب، صص200-202]




پی‌نوشت‌ها:

1- ربیع‌الابرار و نصوص الاخبار، زمخشری، شریف رضی قم، ج1، ص681 / المرأة ریحانة أم قهرمانة، محمدرضا عبدالامیر انصاری، دارالاعتصام قم، ص147 / الجمل، شیخ مفید، مکتب الاعلام الاسلامی قم، ص419 / من هنّ زوجات الرسول المصطفی(صلی‌الله علیه و آله)، محمدرضا انصاری، دارالاثر بیروت، ص168

2- بحارالانوار، علامه مجلسی، دار الرضاء بیروت، ج32، ص341





در این باره:

دربارۀ عایشه بنت ابی‌بکر (۱۲)، (۱۱)، (۱۰)، (۹)، (۸)، (۷)، (۶)، (۵)، (۴)، (۳)، (۲)، (۱)


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: دوشنبه، 30 آوریل ، 2012

 

“… پس از آن‌که عایشه برای کوچ از بصره آماده شد، حضرت علی(علیه‌السلام) دوازده هزار درهم به وی داد و او را با احترام تمام به سوی مدینه بازگردانید. آن حضرت به چهل تن از زنانِ مبارز مأموریت داد تا لباس مردان را پئشیده، سلاح برگیرند و از همسر پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) محافظت و مراقبت نمایند و بدون این‌که آسیبی به وی برسد، او را صحیح و سالم به حرم پیامبر خدا(صلی‌الله علیه و آله) برگردانند.


خود امیرمؤمنان(علیه‌السلام) در بدرقه‌اش شرکت نمود و فرزندانش را فرمان داد تا به اندازۀ یک روز راه رفتن، وی را بدرقه نمایند. عایشه پس از آن‌که به سمت حجاز حرکت کرد، به جای مدینه، به مکۀ معظمه رفت و پس از زیارت خانۀ خدا و انجام عمرۀ مفرده، به مدینه برگشت.(1)


گفته شده که وی پس از رسیدن به مدینه، زبان به گلایه گشود که علی(علیه‌السلام) مردانِ نامحرم را محافظ من قرار داد و آنان را به همراهم فرستاد؛ اما وقتی فهمید که آنان زن بوده‌اند، از اعتراضش پشیمان شد و عذرخواهی کرد، آن‌گاه زنان محافظ را با جوایز و انعام به بصره برگردانید.(2)


فضل‌بن شاذان نیشابوری، این واقعه را از طریقاهل سنت و به نقل از مقاتل بن حیان به صورتی دیگر نقل کرده است. مقاتل از عمه‌اش، که خدمۀ عایشه بود و در ماجرای جمل حضور داشت، چنین آورده است:

«امیرمؤمنان(علیه‌السلام) در آغاز پسرش حسن مجتبی(علیه‌السلام) را به نزد عایشه فرستاد و او را امر به کوچ کردن از بصره نمود، اما عایشه نپذیرفت و در پاسخ وی گفت: من فعلاً آمادگی رفتن به مدینه را ندارم، تا ببینم عاقبت کار مسلمانان به کجا ختم می‌گردد. حضرت علی(علیه‌السلام) بار دوم پسرش حسین(علیه‌السلام) را نزد عایشه فرستاد و به او پیام داد: به خانه‌ات برگرد، همان جایی که رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) تو را بر ماندن در آن دستور داده بود و تو فرمان آن حضرت را نادیده گرفتی، اگر برنگردی، ناچارم سخنانی را بگویم [که تو آن را می‌دانی]!


در این وقت، عایشه تغییر رفتار داد و به امام حسین(علیه‌السلام) گفت: پسرم، به پدرت بگو که من آن کلمات را به یاد آوردم، چیزی درباره‌اش مگو، من هم‌اینک از بصره کوچ کرده، به سوی مدینه می‌روم. ولی نیاز به امکانات و تأمین جانی دارم.

حضرت علی(علیه‌السلام) روز بعد، نیازهای مالی و امنیتی وی را فراهم کرد و او را به همراه چهل [یا پنجاه زن که در لباس مردان بودند] به سوی خانه‌اش بازگرداند»(3)


محافظان از چهار سو عایشه را در میان داشته، او را با عزت و احترام و در کمال امنیت و سلامت به مدینۀ منوره بازگرداندند، ولی عایشه در بین راه از امام علی(علیه‌السلام) گلایه‌مند بود که چرا مردان را برای محافظت و امنیت وی انتخاب کرده است. همین که به مدینه وارد شدند و کار محافظان وی به اتمام رسید، همۀ آنان نقاب از چهره برگرفته، خود را به عایشه نشان دادند و عایشه در کمال ناباوری دید همۀ آنان زن بوده‌اند که در لباس مردان درآمده بودند، بدین جهت از گفتار زننده و ظن و خیالات خویش به امیرمؤمنان(علیه‌السلام) اظهار ندامت و پشیمانی نمود و آن حضرت را با این کلمات دعا کرد: «جزی الله ابن ابی‌طالب خیراً، فلقد حفظ فیّ حرمة رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله)».(4)




[نقش همسران رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) در حکومت امیر مؤمنان(علیه‌السلام)، سیدتقی واردی، انتشارات بوستان کتاب، صص198-200]




پی‌نوشت‌ها:

1- تاریخ ابن خلدن، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ج1، ص592 / انساب الاشراف، بلاذری، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة قم، ص158 / سیر اعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة بیروت، ج2، ص178 / الفتوح، ابن اعثم، انتشارات علمی و فرهنگی، ص436 / الایضاح، فضل‌بن شاذان نیشابوری، انتشارات محدث ارموی، ص79

2- الفتوح، ابن اعثم، انتشارات علمی و فرهنگی، ص440

3- الایضاح، فضل‌بن شاذان نیشابوری، انتشارات محدث ارموی، ص79

4- الجمل، شیخ مفید، مکتب الاعلام الاسلامی قم، ص415





در این باره:

دربارۀ عایشه بنت ابی‌بکر (۱۱)، (۱۰)، (۹)، (۸)، (۷)، (۶)، (۵)، (۴)، (۳)، (۲)، (۱)


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: دوشنبه، 30 آوریل ، 2012

 

“… پس از آن که عایشه در خانۀ عبدالله‌بن خلف استقرار یافت، عبدالله‌بن عباس از سوی امیرمؤمنان(علیه‌السلام) به نزد وی رفت تا او را برای بازگشت به مدینه آماده کند.

عبدالله‌بن عباس اجازۀ ورود خواست و عایشه علاقه‌ای برای گفت‌وگو با وی از خود نشان نداد، ولی عبدالله‌بن عباس وارد اتاقش شد. عایشه به صورتِ اعتراض به وی گفت: «ای پسر عباس! سنت به جای آوردی و بدون اجازۀ من وارد اتاقم شدی!».

عبدالله‌بن عباس گفت: «تو را با سنت چه کار؟ تو با سنت چه رابطه و تعلق خاطری داری؟ سنت، راه و رسم ماست، تو و پدرت را ما سنت آموخته‌ایم. اگر در آن حجره‌ای که حضرت محمد مصطفی(صلی‌الله علیه و آله) در آن نشانده بود می‌ماندی و از آن بیرون نمی‌آمدی، هیچ‌کس بدون اذن و اجازۀ تو وارد آن نمی‌شد. تو بی‌فرمان خدا و بدون اشارۀ رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) از خانه بیرون آمدی و هر کاری که دلت خواست انجام دادی! اینک امیرمؤمنان(علیه‌السلام) دستور داده که به سوی مدینه بازگردی و بیش از این در بصره نمانی».


در این ملاقات، عایشه با عبدالله‌بن عباس منازعه و مجادله کرد و به خروج از بصره رضایت نداد. از این رو امیرمؤمنان(علیه‌السلام) ناچار شد خود به دیدن عایشه برود.

ادامهٔ مطلب

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: یکشنبه، 29 آوریل ، 2012

 

“با مراجعه به سیرۀ پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه و آله) در می‌یابیم که هرگز شتابزدگی در سیرۀ نظامی آن حضرت دیده نمی‌شد. ایشان هیچ کاری را جز در زمان مناسب انجام نمی‌داد و بسیار موقع‌شناس بود؛ مثلاً وقتی خبر کشته شدن قاریان قرآن را در واقعۀ بئر معونه شنیدند، بسیار متأثر شدند، ولی چون زمان را مناسب ندیدند، گرفتن قصاص خون آنها را به بعد موکول کردند.

در صلح حدیبیه نیز بیشتر مسلمانان میل به جنگ داشتند، ولی آن حضرت با تمام مشکلاتی که به دنبال داشت، به آن رضایت نداد. لذا در همان شرایط و موقعیت از آنان بیعت گرفت که از فرمانش سرپیچی نکنند و از این کار در شرایط حساس جنگ حنین بهره گرفت…”




[بررسی علل عدم موفقیت برخی از قیام‌های شیعی (از سال 65 تا 220 هـ.ق)، محسن شریفی، پژوهش‌کدۀ علوم و معارف قرآنی علامه طباطبائی، انتشارات زائر، ص133]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: یکشنبه، 29 آوریل ، 2012

 

“… دریغا، کار [ِِ ِ انقلاب] بسر حدِ کمال نرسید، اینرا تصدیق می‌کنم؛ ما اصولِ قدیم را در حقیقت برانداختیم، اما نتوانستیم آنرا کاملاً از افکار بزداییم. برافکندنِ مظالم کفایت نمی‌کند؛ باید خصائل را تغییر داد. دیگر آسیابی وجود ندارد؛ اما باد هنـوز می‌وزد.”



[بی‌نوایان، ویکتور هوگو، ترجمۀ حسینقلی مستعان، انتشارات امیرکبیر، ج1، ص234]


موضوع: برترین یادداشت‌ها، گزیده نثـر
تاريخ: یکشنبه، 29 آوریل ، 2012

 

“… و در ماه ربیع‌الاخر سنۀ 241 احمد بن حنبل وفات کرد و در بغداد در باب حرب مدفون گشت، و چون جنازۀ او را حرکت دادند جماعت بسیاری از دوست و دشمن در جنازۀ او جمع شده بودند، و در تشییع او امر عجیبی واقع شد، چه جماعتی از آن مردم که دشمن احمد بودند و یکی از ایشان پیوسته ندا می‌کرد مردم را که: ایهاالناس، لعن کنید این کس را که به ضد احکام شریف حکم می‌داد، و جماعتی دیگر که در محبتِ او غالی بودند کسی را گماشته بودند که به صوت بلند در پیش جنازۀ او این شعر را می‌خواند:

و أظلمت الدّنیا لفقد محمد[بن ادریس شافعی]

و أظلمت الدّنیا لفقد ابن حنبل


و احمد بن حنبل یکی از ائمۀ اربعۀ اهل سنت است، و نسبش به ذی‌الثّدیه رئیس خوارج منتهی می‌شود و لهذا به شهرت پیوسته انحراف او، و ابن حنبل از خواص اصحاب شافعی است، و صاحب کتاب مُسند است…

و احمد بن حنبل تجویز می‌کرد لعن یزید را، و قائل بود به عدم خلق قرآن و لهذا در ایام خلفاء[عباسی] محنتِ او بسیار بود از حبس و ضرب تازیانه و غیره.”




[تتمة‌المنتهی، شیخ عباس قمی، انتشارات دلیل ما، صص394-395 (2532-2533)]


موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: شنبه، 28 آوریل ، 2012

 
 

24 نوامبر 22

تجربه‌ی سینما رفتن با دخترکم برای من تجربه‌ی تازه و نویی‌یه. پیش‌تر وسط‌های هفته و توی خلوتی رفته بودیم سینما. این‌بار که وارد لابیِ سینما شدیمو جمعیت رو دیدم، با خودم فکر کردم ضدحال می‌شه و با این‌همه خانواده و بچه، لابد نمی‌شه درست فیلم دید؛ اما تجربه‌ی معرکه‌ای بود.

 

در شرایطِ پمپاژِ یأس و نفرت، جنگِ بی‌امانِ خصم، و عمل‌کردِ انتقادبرانگیزِ مدیرانِ کشور، من حالا با دخترکم در یه سالن سینما به فیلم‌دیدن نشستیمو هر چند دقیقه صدای خنده‌ی معصومانه‌ی قریب به صد کودک فضا رو پر می‌کنه.

 

در تاریک‌روشنِ سینما هر از گاهی به چهره‌ی دخترکم سیر نگاه می‌کنم که محوِ فیلمه و از سِحرِ سینما مسحور.

 

تجربه‌ی فیلم‌دیدن با بچه‌ها تجربه‌ی ناب و روح‌بخشی‌یه. اصن هم‌نشینی و هم‌بازی شدن با کودکان، نشاط‌آور و حیات‌بخشه.

 

اخیراً با دوستی که هر دو سخت درگیرِ کاریم و با مدیریت‌های بی‌عمل و بدعمل، چالشی مستمر و فرسوده‌کننده داریم، صحبت می‌کردم؛ که ای رفیق! بیش‌تر با بچه‌ت وقت بگذرون و بذار فطرتِ زلال‌شون این سرخورده‌گی‌های ناشی از سر و کله زدن با بی‌شعوریِ مسؤولین رو بشوره ببره…

 
 

مهدی پیچک؛ پیچک سر به هوا's bookshelf: read

جهان هولوگرافیک
did not like it
https://www.instagram.com/p/BjqO7apnIl-/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b24p51z3g6jq
tagged: never
کابوس تهمت و جنایت
اگر به هر دلیلی خواستید کتابی از #چخوف بخوانید" بیخیال کتاب کابوس، تهمت و جنایت بشوید. برای درک داستان های این کتاب، آشنایی با سبک زندگی، فرهنگ و روابط کلیسای ارتدکس و اسقف ها در زمان روسیه ی تزاری واجب است." https://www.instagram.co...
tagged: never
خاطرات سفیر
liked it
کتاب «خاطرات سفیر» نوشتهٔ خانم نیلوفر شادمهری رو که خوندم، غرق در خاطرات جوونی‌ها‌م شدم. قریب به اتفاق مطالب‌شو توی هم‌اون وبلاگ‌شون خونده بودم. از پایان‌ش خوش‌م نیومد. زیادی غلیظ بود. نگارشِ متن‌شم گه‌گاه توی ذوق می‌زد. مدتی نیست که ق...
پستچی
it was ok
زرد. آبکی؛ ولی طعم‌دار.
قصه ها و تصاویر
really liked it
این ازجمله کادوهایی بود که برای تولد خواهرزاده‌م خریدم. http://www.30book.ir/Book/56900/مجموعه-قصه-های-سوته-یف-16جلدی%20نخستین نسخه‌ای که خریدم چاپ نشر نخستین بود. ساده و بامزه بود. مفاهیمی چون صبر، کمک، ایثار و فداکاری، هم‌کاری، قناعت و...

goodreads.com