فیلمی که در این پست لینکهاشو ملاحظه خواهید کرد، تصاویر غزه نیست، عراق و افغانستان هم نیست؛ تصاویری مربوط به ایرانه. تصاویر مناطق مرزی ایرانه؟ …نه! وقایعی رو خواهید دید که تو پایتخت ایران اتفاق افتاده؛ تهران!
این فیلم کوتاه ِ سی و چند دقیقهای، نهم آذر امسال تو دانشگاه پلیتکنیک نمایش دادهشده. «بازخوانی یک پرونده» روایتی مستند از ظلمییه که رییس دانشگاه آزاد، دکتر جاسبی، در حق مهدی هادوی و خانوادهش روا داشته.
اونایی که کودکانه و خام، تصور میکنن تو این مملکت مافیـا نداریمو همه پاستوریزهن، خوبه این مستند سی و چند دقیقهای رو ملاحظه کنن تا برق از سرشون بپره…
خلاصۀ ماجرا از این قراره که بعد از انقلاب، مهدی هادوی تصمیم میگیره بخش عمدهای از املاک خانوادگیشو به نیت احداث دانشگاه ببخشه؛ بیش از دو میلیون متر مربع. به دکتر جاسبی اعتماد میکنه و غیر از اندکی، بقیۀ ملکشو به دانشگاه آزاد میبخشه. این ملک همونییه که الان واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در بخشی از اون ملک ساختهشده.
مشکل از جایی آغاز میشه که دکتر جاسبی طمع میورزه و با همراهی اطرافیانش، بقیۀ ملک مهدی هادوی رو مورد دستاندازی قرار میده. پیگیریهای خانوادۀ هادوی و شکایتهاشون بینتیجه میمونه. پروندهها یا گم و گور میشن، یا مختومه. آدمها خریده میشن؛ قضات دادگستری، کارشناسان قوۀ قضاییه، مأمورین کلانتری و نیروی انتظامی، رییس ثبت و احوال، و…
صدای مظلوم به جایی نمیرسه؛ از خاتمی استمداد می کنن؛ از حداد عادل؛ و… گویا سعی اونها هم به توفیقی نمیرسه. امیدها یکی پس از دیگری به یأس بدل میشه…
تو این مدت، خانوادۀ هادوی جونشونو کف دستشون میگیرنو مدتها توی ملکشون چادر میزنن تا خودشونو جلوی لودرها و کمپرسیها بندازن بلکه مانع تعرض و پیشروی آدمای جاسبی بشن.
جونشون بارها مورد تعرض قرار میگیره؛ بارها توسط شرورهای اجیر شده کتک میخورن، زندگیشون به آتش کشیده میشه؛ و رییس کلانتری و مأموراش عرصه رو به نفع ظالم خالی میکننو چشاشونو بر ظلم میبندن.
دربارۀ این ماجرا چند مطلب به ذهنم میرسه که طرحش خالی از لطف نیست؛ اول این که مهدی هادوی، یه قاضی و حقوقدان باسابقهس؛ با حکم و دستخط امام، دادستان کل انقلاب میشه؛ بعدها به پیشنهاد شهید بهشتی، یکی از حقوقدانهای شورای نگهبان میشه. سالها حسن سابقه داره و خبرهس.
دوم این که خانوادۀ هادوی اوضاع مالی خوبی دارن. سوم این که خانوادۀ هادوی از همۀ وقایع تصویر برداری کردن؛ اسناد و مدارکی دارن که آدمو به حیرت وا می داره.
اما با وجود همۀ این موارد، حقشون خورده میشه، یه آب هم روش!
البته تو یکی از دیدارهای مردمی، این فیلمو به هاشمی شاهرودی نشون دادن، که منجر به دستور اکید ایشون و احضار عبدالله جاسبی و آدماش به دادگاه شده…
تهیۀ این فیلم کار آسونییه؛ الان تو بازار سیاه راحت پیدا میشه؛ شما جوینده باشین، پیداش میکنین. در ضمن، از طریق نت هم می تونین دانلودش کنین. جهاننیوز برای سهولت دانلود، این فیلمو پونزده تکه کرده. اگه سرعت اینترنتتون خوبه، «بازخوانی یک پرونده» رو از طریق این لینک می تونین کامل دانلود کنین.
چند دقیقۀ ابتدای فیلمو میتونین توی یوتیوب ملاحظه کنین (ده دقیقۀ اول + نه دقیقۀ بعدش). البته من سعی کردم نسخۀ کاملشو توی یوتیوب آپلود کنم اما این سایت به دلیل شدت خشونتها و وحشیگریهایی که در این مستند به نمایش در اومده از پخشش عذر خواست و اجازۀ انتشار عمومی نداد.
توی ویمئو هم آپلودش کردم:
راستی! ازم نپرسیدین چرا چنین تیتری رو واسه این پست گذاشتم؛ چون قرار بود این پست رو روز عید غدیر آپ کنمو نشد؛ و چون ماجرای «علی» و خلخالی که به ظلم ستانده بودند و «فلو ان امرأ مسلماً مات مِن بعد هذا أسفاً ماكان به ملوماً…» این قدر معروف هست که…؛ و چون برام مث روز روشنه که جاسبی «علی» رو نمیشناسه.
در بخشی از خاطرات ناطق نوری جملهای از رهبری خطاب به او که ریاست بازرسی بیت رهبری رو به عهده داشته (و داره) آورده شده که نمی دونم با این اوصاف از خوندنش باید خندهم بگیره یا زار زار گریه کنم:
«خدا کند که اینگونه که اینها میگویند درست نباشد؛ و الا وای بر من، وای بر ما، اگر این درست باشد. اگر این ظلمها در کشور شود، در قیامت چه پاسخی خواهیم داد…»
20 دسامبر ، 2008 در ساعت 01:25
جمهوری اسلامی ایران
20 دسامبر ، 2008 در ساعت 15:09
من بخشهایی از این فیلمو تو نمایشگاه مطبوعات دیدم
خیلی دردناکه
همین بغل گوش خودمون
20 دسامبر ، 2008 در ساعت 17:17
گندیدن نمک تا به آنجاست که از دست- بالاتر از رئیس قوه قضائیه و خودش و تقریبا اغلب مسئولان رده بالایش کاری بر نمی آید.
دلم می خواهد یک راه حل خوب عملی برای اصلاح قوه قضائیه را لااقل بشنوم هر چند امیدی ندارم که عملی اش کنند.
20 دسامبر ، 2008 در ساعت 17:43
این بنده خدا خودش یه روزی دادستان بوده، دستشم به جایی بند نیست
دیگه یه آدم معمولی که صداشم به جایی نمیرسه چه بکنه؟
البته سالیانی است که این چیزا تو ج.ا.ا دیگه عجیب نیست.
مدتهاست مشروعیت این نظام -از صدر تا ذیل- تو نظر من یکی که از بین رفته، شما رو نمیدونم
20 دسامبر ، 2008 در ساعت 18:14
در توصیف دینداری آقایان!، امام حسین 1000 سال پیش حرف بسیار جالبی زده:
«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه مادرتمعايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون»
مردم، بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزى كه طعم و مزه داشته باشد، مىانگارند و تا مزه آن را بر زبان خود احساس مىكنند آن را نگاه مىدارند و هنگامى كه بناى آزمایش باشد، تعداد دینداران اندك مىشود.
21 دسامبر ، 2008 در ساعت 00:26
سلام
با اینکه اصلا حوصلتو ندارم ولی از این پستت بد جوری قاطی کردم
حتما خلوص بچه ها رو یادته
اگه ما فقط نماز و زیارت عاشورا میخوندیم که کسی باهامون بد نمیشد
نمیدونم یادت هس اون روزیو که سه نفر افتادن به جون صالح و میخواستن بزننش؟
بحثامون با بعضی معلما رو یادته؟
چرا باید یه کوتوله 150 سانتی اینقد قدرت پیدا کنه که آبروی یه نظامو زیر سوال ببره.
21 دسامبر ، 2008 در ساعت 14:36
:: به دودینگ هاوس ::
تکبیـــــــــر! :دی
:: به مهدی ::
امان از دست این بغل گوش!
:: به هاجر قاسمی ::
لابد از طرح «بانک ایده» مطلع هستید!
http://www.javanan.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=39&Itemid=9
اسمایلی زرشک!
:: به مانی ::
…من هنوز به این نظام (با وجود همۀ مشکلات و نارساییهاش) امیدوارم و به نظامهای مشابه ترجیحش میدم. کجای دنیا رو سراغ دارین؟ کدوم نظام؟ کدوم سیستم؟ که باندهای قدرت و ثروت نداشته باشه؟؟
…گرچه تفاوتهایی هست، شدت و حدت و نوعش تو جاهای مختلف متفاوته، اما هر جای زمین که بروی آسمان همین رنگ است!
…رها کنم!
21 دسامبر ، 2008 در ساعت 14:58
:: به فرید ::

فرید جان! دلبندم!
گیرم که اصطلاح سیاسی «کوتوله» برای فلانی صادق باشه، این چه ربطی به قد و قامت یارو داره؟!
قوربونش از بقیـه یاد بگیـر و کامنت عمومی نذار (این صدبــار!).
و اما بعــد؛
اطلاعاتی که تو این بلاگ منتشر میکنم همهش «اطلاعات سوخته»س؛ مثلن همین پست، اتفاقاتش مال کِی یه؟ چن سال پیش؟؟
این مطالب کِی به حیطۀ افکار عمومی کشیده شده؟ یکی دو سال پیش.
کِی زاکانی و سایت خبریش (…و سلیمینمین و بقیه) این قضایا رو توی بوق کردن؟ بعد از اعلام گزارش تحقیق و تفحص مجلس از دانشگاه آزاد.
این فیلم «بازخوانی یک پرونده» کی منتشر شده؟ شش هفت ماه پیش.
بســه یا بازم بگم؟!
من قصد مچگیری و افشاگری تو این بلاگ ندارم، وگرنه خوب میدونی که توان و اطلاعاتشو دارم.
در ضمن، همین «یه» (به قول تو) کوتولهس؟ تموم؟ دیگه نداریم؟؟
در ضمنتر:
الملک یبقی مع الکفـر، و لایبقی مع الظلم
…رها کنم!
22 دسامبر ، 2008 در ساعت 17:14
جل الخالق
24 دسامبر ، 2008 در ساعت 01:09
بله واقعا وای بر ایشان و وای بر همه حاکمان این نظام که در زیر سایه حکومت شان ظلم هایی بدتر از این هم به نام اسلام می شود!
من برخلاف شما این نظام را به همه نظام ها ترجیح نمی دهم. لااقل اگر در حکومتی مثل حکومتهای دموکراتیک، ظلمی هم می شود به نام حاکمان و باندهای قدرت و ثروت تمام می شود نه مثل نظام اسلامی که از کوچکترین مشکل تا بزرگترین ظلم ها به پای دین و مذهب نوشته می شود! حکومت اسلامی به دست غیرمعصوم نمی تواند اداره شود یا حداقل حاکمان جمهوری اسلامی نتوانستند اداره کنند! البته پذیرش این مطلب برای آنها یعنی پایان حکومت شان و چون این گزینه غیرممکن است پس لاجرم همه چیز باید فدای نظام و حفظ حکومت شود. حتی اگر لازم شد دین هم! خط قرمز جمهوری اسلامی امروز حفظ حکومت است نه دین و مذهب! و این واقعیت تلخی است که حتی طرفداران سینه چاک نظام هم در اعماق قلب شان نمی توانند آن را انکار کنند! واقعا وای بر ایشان که در قیامت چه پاسخی خواهند داشت!
24 دسامبر ، 2008 در ساعت 09:20
:: به راهنما ::
…اسمایلی سکوت و اندوه
:: به دوست ::
موضع من توی این پست کاملن روشن و صریح بوده. من که شما رو نمیشناسم اما دربارۀ نحوۀ موضعگیریتون چیز جالبی وجود داره که نمیدونم ناخواسته چنین مطلبی رو ابراز داشتید یا اینکه از عمق وجود و بهطور سیستمی به همچین موضعگیریای معتقدید:
“حکومت اسلامی به دست غیرمعصوم نمی تواند اداره شود یا حداقل حاکمان جمهوری اسلامی نتوانستند اداره کنند!”
چنین ادبیات و طرز نگاهی متعلق به کدوم تشکیلات فعال جامعهس؟ سکولارها و لیبرالها؟ چپها و سوسیالیستها؟ سلطنتطلبها؟ کدوم یکی از گروههای اپوزیسیون؟ …هیچکدومشون که به حکومت معصوم اعتقادی ندارن.
توی داخلیها هم کسی از فعالان سیاسی با این ادبیات ابراز مخالفت نمیکنه؛ نه ملی-مذهبیها، نه هیچ کدوم از گروههای اصطلاحطلب؛ از راستیها هم که دیگه حرفشو نزن…
اگه چیزی از موضعگیریهای رسمی و غیررسمی «انجمن حجتیه» رو ملاحظه کرده باشید، خواهید دید مو نمیزنه.
ممکنه اصن شما یه جور دیگه نگاه کنین به قضایا که هیچ ربطی هم به انجمن حجتیه و این چیز میزا نداشته باشه، ولی این دو جمله خیلی شبیه ِ موضعگیرهای اونا بود؛ و از این نظر برام جالب.
به وضوح معلومه که با وجود لحن انتقادی ِ پستم، با کامنت شما موافق نیستم؛ بههرحال اختلاف نظر داریم

25 دسامبر ، 2008 در ساعت 00:24
برام مهم نیست که انجمن حجتیه موضع اش چیست. نه انجمن حجتیه را می شناسم نه هیچ کدام از گروه هایی که نام بردید. منبع حرف من اولا استدلالات عقلی خودم بوده و بعد مراجعه به کارشناس دین و منابع دینی و به این ترتیب اعتقادم، از عمق وجود و به قول شما به طور سیستمی هست. از طرفی با چه استدلالی می فرمایید که چون نظر انجمن حجتیه است پس حتما غلط است؟
خوشبختانه اثبات این که جمهوری اسلامی یک تجربه -اگر نگوییم شکست خورده لااقل- ناموفق از اجرای حکومت دینی بود کار سختی نیست. یک نگاه به آرمان های انقلاب بیندازید و مقایسه با جایگاهی که در آن ایستاده ایم. البته اگر مثل صدا و سیما، هر اتفاق باربط و بیربطی از جمله پیشرفت های علمی و صنعتی را دلیل حقانیت نظام ندانید!
یک سوال دارم از محضرتان: اگر به فرض حکومت ایران بعد از انقلاب یک حکومت دموکراتیک و غیردینی بود منتها با حفظ جایگاه دین و احکام شرع در قوانین و سیاستهای نظام، وضعیت امروز ایران چه فرقی با وضعیت موجود می توانست داشته باشد؟ در پاسخ این سوال مد نظر داشته باشید که انقلاب ایران یک انقلاب نسبتا دینی بود و اغلب مردم آن زمان ایران هم دغدغه های مذهبی داشتند و طبعا جهت گیری آرمان های انقلاب هم دینی بوده.
28 دسامبر ، 2008 در ساعت 19:58
:: به دوست ::
من که عرض کردم ممکنه شباهت موضعگیریتون ناخودآگاه بهوجود اومده باشه و اصـن شباهتی موردی باشه.
در مورد انجمن حجتیه هم که شما میفرمایید هیچ اطلاعاتی دربارهش ندارین؛ خب فعلن شما یه سرچ کوچولو بفرمایید، تا بعد؛ اگه همین نقادیای که ازتون سراغ دارمو داشتهباشین، گیرهای انجمن هم دستگیرتون خواهدشد.

و اما دربارۀ «جمهوری اسلامی»؛
ببینید جوابش خیلی سادهس؛ ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و خیلیهای دیگه، چیزی رو به عنوان حکومت اجرا میکردن که خودشون بهش میگفتن اسلام. اما اون اسلام کجا و اسلام نبی کجا؟!
دربارۀ جمهوری اسلامی هم همینطور، اگه حضرات به همون چیزایی که توی چارچوب جمهوری اسلامی تعریف شده عمل نمیکننو و گهگاه تخطی میکنن، چه ربطی به «اصل جمهوری اسلامی» داره؟!
اما دربارۀ سؤالی که مطرح کردین؛ حکومت دموکراتیک غیر دینی یعنی چی؟
ترکیه یعنی؟
بالاتر؟ ایتالیا؟ انگلستان؟؟ فرانسه؟؟ ایالات متحده؟؟؟
تو فضای تخیل که حرف نمیزنیم، تو دنیای واقعی کجاست این آرمانشهر فرضی؟؟!
بنده وکیل مدافع حکومت نیستم؛ از پستم هم معلومه که تا چه حد منتقدم؛ اما توی فضای تخیل هم زندگی نمیکنم؛ این کشور سالها عرصۀ جولان استعمار کبیر و صغیر بوده؛ بعد از انقلاب هم ایرادهای عدیدهای به طرز حکومت وارده؛ اما این ایرادها، مثلن فساد اداری، یا باندهای قدرت و ثروت، تو کجای عالم نیست؟؟
دربارۀ این مطلب که اگه حکومت فعلی، یه حکومت لاییک بود، مردم باتقوا تر و دیندارتر میبودن هم حرف زیاده؛ همین قدر بگم چیزی که میفرمایید فرض ِ خیلی کلیاییـه؛ مثقال مثقال باید بررسی کرد؛ وارد بحثش که بشی اینقدر متغیرهای متنوعی نقش بازی میکنن که تحلیلش اینجور (تو یه کلمه، بله یا خیر) کیلویی از آب در نمیآد.
…رها کنم!
28 آوریل ، 2009 در ساعت 17:00
http://www.ghalamnews.ir/news-9215.aspx
این رو که میخوندم یاد این پست افتادم!
-خودم تعجب کردم چرا واسه این پست نظری نداشتم، نیست که همه جا باید نظر بدم!
بالاخره که اینم شد!
1 می ، 2009 در ساعت 19:01
:: به نجوا ::

ممنونم که این همه اهتمام دارید