این پست هایی که در وبلاگ مان می نویسیم
نمایش دادن خود است؟
یا
پنهان کردن خود؟
ته نوشت ۱: به تازگی با English Listening Language Lab Online آشنا شدم. یه سایت خوب، پر از دیالوگ های متنوع؛ علاوه بر این که دیالوگ ها رو به صورت فایل فلش در اختیار گذاشته،می تونین متن دیالوگ ها رو با فایل صوتی ش (Audio MP3) بریزین تو کامپیوتر تون. مث این دیالوگ. من که خیلی از دیالوگ ها شو واسه خودم آرشیو کردم. تو بعضی از دیالوگ ها ش یه فایل صوتی(Notes MP3) در اختیار گذاشته که اصطلاحات اون دیالوگ رو توضیح می ده.
ته نوشت ۲: اون نقاشی چن پست قبل تر رو یادتونه؟ («در حرف نگنجد…»). از کلبۀ دنج ممنون م که آدرس سایت ایمان ملکی (نقاش اون نقاشی) رو واسه م کامنت گذاشته.
ته نوشت ۳: چه قدر خوبه آدم بتونه هم کلاسی هاشو از تو نت پیدا کنه… بیاین «سایت هم کلاسی ها» رو تبلیغ کنیم تا بیش تر رونق بگیره و بلکه بتونیم خبری از رفقای نوجوونی مون بگیریم.
ته نوشت ۴: شیعه سرچ سایت خیلی خوبی یه؛ فارغ از موتور جست و جو ش،هم دایرکتوری لینک هاش غنی یه هم دایرکتوری پایگاه هاش. هرچی هم که می گذره آپ تو دیت تر می شه.
ته نوشت ۵: یک توضیح:
لازم می دونم توضیح بدمو تأکید کنم که تک تک کامنت ها و ای میل ها تونو با دقت می خونم، و به شون فکر می کنم. نقطه نظرات تون واسه م خیلی مهمه… و ممنون تون م.
22 نوامبر ، 2007 در ساعت 00:06
عرض تبریک ولادت امام مهربانی ها
22 نوامبر ، 2007 در ساعت 00:43
به نام خدا
سلام.
نه بابا .بی منظور بود اگه اینو بردمو اونو آوردم
حالا انشاالله یه روز دیدمتون میگم دلیل فعلیشو .
برای شما هم مبارک باشه میلاد امام رضا.انشالله آقا براتون ….
22 نوامبر ، 2007 در ساعت 16:34
این آفتاب مشرقی بی کسوف را
ای ماه سجده آر و بسوزان خسوف را
«لا تقربوا صلاة» مخوان و به هم مزن
این مستی به هم زده نظم صفوف را
نقاره ها به رقص کشانداهل زهد را
شاعر نمود وصف تو هر فیلسوف را
می ترسم از صفای حرم با خبر شود
حاجی و نیمه کاره گذارد وقوف را
این واژه ها کم اند برای سرودنت
باید خودم بپیچم از نو حروف را
روح القدس! بیا نفسی شاعری کنیم
خورشید چشم های امام رئوف را
کامنت اون پست رو بسته بودی اینجا کامنت گذاشتیم
22 نوامبر ، 2007 در ساعت 16:38
السلام عليک يا علي بن موسي الرضا
ميلاد با سعادت زيبا گل ياسمن
ارض طوس بر عاشقان و شيفتگان
حضرتش مبارک و فرخنده باد

23 نوامبر ، 2007 در ساعت 14:54
پيچک جان!

حرف های اين پايان نامه تصورات من از دردهای مشترک بشريته.واقعی هم نيست و تنها از همون تخيل و تصور سرچشمه می گيره.متولی خاصی هم نداره…اما شما حق داري با دونسته های خودت قضاوت کنی…ارادتمند
23 نوامبر ، 2007 در ساعت 15:18
سلام
خوش گذشت تو وبمون بهت؟
نکنه توام؟
آره؟
زود بیا خبر بده
منتظرم
23 نوامبر ، 2007 در ساعت 21:49
سلام!
عیدت مبارک پیچک جان!
من بالاخره با پست کوتاهی به روز شدم. از سر زدنها و نظراتت ممنونم.
راستی چرا پست جدیدت کامنتش فعال نیست؟!!
یا علی
24 نوامبر ، 2007 در ساعت 14:15
سلام
چرا کامنت دونی پست های جدید را برداشتی ؟
طوفانی هستی که باش
گناه ما چیه ؟
29 نوامبر ، 2007 در ساعت 13:36
براي پنهان كردن خود؟ براي نمايش دادن خود؟
يك مدتي خيلي به اين سوال فكر مي كردم! فكر مي كنم اينجا هم مثل بيرون يك سري آدم هستن كه دنبال ساختن يك پوسته به دور ِ خودشون هستن تا اون چيزي كه هستن رو نشون ندن و يا آدم بهتري رو به نمايش بذارن …
نمي دونم … ولي ساختن شخصيت هاي غير واقعي و كاذب يا شايد هم دوست داشتني (!) نمي تونه هيچ كمكي كنه تا خود ِ واقعي شون رو گم كنن يا از شرش خلاص بشن؟ پس تلاش بيهوده ايه! نه؟
…………..
و در مورد طوفان! … در مورد اون حس قشنگ و قابليتي كه ايجاد مي كنن کتابها، كاملاً باهات موافقم. انگار تو يك نفري با يك حافظه دسته جمعي كه شخصيت فعليت رو ساخته!
دلم خواست بخوانم اين كتاب رو … معرفي كتاب جالبي بود.
…………..
ته نوشت 3 و 5 پست آخرت واقعاً جاي تامل داشت! و ممنون از سايت انگليسي.
30 نوامبر ، 2007 در ساعت 07:22
سلام آقا پیچک ، خوبین ؟

چرا کامنت دونیاتونو می بندین ؟ اعتصاب کردین ؟
من هر وقت بچه ها کفریم میکنن و تو کامنتدونی اذیتم می کنن (حالا به نحوی !) این کار رو می کردم ! امیدوارم شما از هیچکی چیزی به دل نگرفته باشین …
در ضمن خیلی ممنون ، ما هم دعا گوی دوستان هستیم .
موفق باشید
2 دسامبر ، 2007 در ساعت 19:06
گفته اند” پاییز فصل مساعدی ست برای خش خش برگ ها و نم نم باران و غوغای مدرسه” ما این یکی را هم با دست خط کج و کوله مان اضافه می کنیم “…و برای بستن وبلاگ !”
شکر خدا شاعری هست که سروده باشد “سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم” وگرنه دل ما باور نمی کرد که می شود سراپا زرد بود ولی نریخت با فصل خزان.
شاعری هست ؟!
2 دسامبر ، 2007 در ساعت 19:22
به نام خدایی که در این نزدیکی ست .
دلم تنگ شده بود برای اینجا.اومدم بگم سلام
2 دسامبر ، 2007 در ساعت 19:33
عادت کردم بعضی وبلاگها رو هر بار که آن هستم سر بزنم انگار !
این وبلاگ رو ببین .دعای فرج رو میخونه چه دلنشینه : http://koyesheydai.blogfa.com/
4 دسامبر ، 2007 در ساعت 01:57
چرا ! منظورت چی بود؟
بعدشم نمی دونستم چه جوری این رو بایس رو اون متنت بنویسم .
راستی من مشهدم ها. حرفی داشتی چیزی خواستی بگو به آقا سفارشتو میکنم
9 دسامبر ، 2007 در ساعت 08:59
خوب وقتی نظرها رو فعال نمیکنید یعنی دوست ندارید براتون نظر بذاریم پس بهتره سکوت کنم و پست هاتون رو بخونم
14 دسامبر ، 2007 در ساعت 04:47
چرا بخش نظرات رو مسدود میکنین؟
14 دسامبر ، 2007 در ساعت 12:17
واسه یه مدت نیاز دارم که قدری به خودم فرصت بدم… به نظر نمی رسه آدمی باشم که کاری رو بی دلیل انجام بدم…
این م موقتی یه…
اگه اومدی و دیدی کامنت دونی م غیر فعاله،خرده نگیری…
معلومه که نظرت واسه م مهمه…
اما…
به این فرصت نیاز دارم…
ممنون م که درک می کنی.
18 دسامبر ، 2007 در ساعت 15:43
سلام .
امیدوارم طوفانتون خوابیده باشه و این کامنت رو ببینید !
اومدم تشکر کنم که اجازه دادی سربرگم مدتی مهمان کاپاسیتی تان باشد !
از بس خوبید من پاک فرموشم شد که یه جای دائمی براش پیدا کنم .
ممنون .
