وقتی نتونی پوست بندازی و محدود به پیلۀ باندی ببینی و حرف بزنی، هر قدرم که سابقۀ سطح عالی ِ مدیریتی داشته باشی، بازم ابراز نظرهات میشه یه چی تو مایههای همین فرمایشات دکتر اسحاق جهانگیری که واسه روزنامۀ آرمان نوشته(+).
نویسنده از «جای خالی نقد بنیادین» گلایه کرده و شاکییه: «این وضعیت، روزنهها برای نقدهای کارشناسانه درباره مهمترین مسایل اجتماعی، اقتصادی و سیاست خارجی دولت را تنگ کرده و به منتقدان آدرسهای اشتباه داده میشود».
حالا نگاهی به نقدهای کارشناسانه و بنیادین ِ دکتر جهانگیری بندازیم. ایشون در نقد کارآمدی دولت، با طرح دو موضوع ادعا میکنه: «این نوشته ادعا دارد که میزان کارآمدی در دولت نهم و دهم در حد مطلوب نبوده است».
اول: «یکی از الزامهای حرکت در مسیر توسعه، دمیدن روح همبستگی ملی و ایجاد شرایطی است که همه نیروهای کارشناسی و تکنوکراتیک و همه اقشار و گروههای اجتماعی با حفظ اختلافات دیدگاهی خود و با حفظ مرزبندیها در مبارزه برای کسب قدرت، اما یکدل و یکپارچه و حول محور توسعه ملی گام بردارند. این اتفاق زمانی رخ میدهد که دولت به عنوان نیرومندترین نهاد اجرایی و نهادی که امکانات مادی و مالی قابل توجهی دارد، راه به سوی همدلی به ویژه در میان نخبگان هموار کند».
خب این فرمایش دکتر جهانگیری تو کدوم یک از دولتهای پیشین میسر شده؟ 8سال نخستوزیری میرحسین موسوی و ریاستش بر قوۀ مجریه که به بهانۀ دفاع مقدس، فضا بسته بود؛ نیروهای چپ و مجاهدین انقلاب که عرصه رو دو قبضه کرده بودن، منتقدینشونو با انگهای «لیبرال» و «امریکایی» و «حرفهای رادیو اسرییل و رادیو بختیار» و «مخالف امام» و «ضد ولایت فقیه» به حاشیه میکشوندن. تنها روزنامۀ منتقد، رسالت بود؛ که اون هم بعد از دیماه 1364 به برخی زیرمجموعههای دولت انتقاد میکرد. مگه اونو دولتمردان تحمل کردن؟ تو اون دوره حتـا عرصه بر رییس جمهور وقت هم سخت و تنگ گرفته شد؛ دیگه چه برسه به اساتید دانشگاهی و منتقدین رسانهای.
از دورۀ هاشمی باب شد که دولتمردها با استفاده از رانتهای دولتی حزب تشکیل بدن. کارگزاران که بر عرصه حاکم شد، چه طور شد؟ حتا اصلاحطلبها هم بعدها اذعان کردن عمده موضوعی که متحدشون کرد و برد خاتمی رو رقم زد، مخالفت شدید عمومی نسبت به فضای بستۀ دولت هاشمی بود. «متحد» که چه عرض کنم؛ بخونید «چسبناک». اون همه گروه و دسته که زیر عنوان جبهۀ دوم خرداد جمع شدن، بعد از مدتی نسبت به انحصار طلبی مشارکت و مجاهدین انقلاب، نالهها سر دادن.
هاشمی حتا انتقاد یه نشریۀ دانشجویی رو توی تریبون نماز جمعه جواب میداد و بهش تشر میزد. شما که کروبی رو قبول دارید لابد یادتونه دربارۀ تنگ شدن عرصه بر منتقدین هاشمی طوری که زن ِ شهید رجایی رو به بهانۀ انتقاد از هاشمی رد صلاحیت کردن، چه اعتراضهایی کرد. کارگزاران، همدلی ایجاد کرد؟ واکنش کارگزاران در برابر انتقادهای اساتید دانشگاهی و حوزوی چه طور بود؟ تو دولت خاتمی رسانههای وابسته به دولتمردان چه طور در برابر انتقادها چماق ِ «عدم درک پیام دوم خرداد» رو بالا میگرفتن؟ یادتونه چه طور موج لجنمال کردن رو راه مینداختن؟
اصن این همدلی ِ همۀ نخبهها که چنین گل و بلبلی توصیفش کردین، تو کدوم یک از دولتها فراهم بوده؟ این «همه نیروهای کارشناسی و تکنوکراتیک و همه اقشار و گروههای اجتماعی» که میگید، تو دولتهای پیشین اتفاق افتاده؟!
دوم: «دولت نهم و در ادامه کار، دولت دهم بیش از دو سال است که از اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها خبر داده و صدها خبر، گزارش، تحلیل و تفسیر در این باره منتشر کردهاند. نتیجه کار چه بوده است؟ در حالی که مطابق قانون مصوب دولت، باید قانون یاد شده تاکنون اجرایی میشد، اما دولت به دلایل گوناگون کار را به جایی رسانده است که نیمه دوم امسال را زمان اجرای قانون اعلام کرده است».
این دیگه از اون حرفاس. از این مطلب میگذرم که هدفمند کردن یارانههایی که دولت ملتزم به اجراش بود، چه بود و در میانه چه تغییرات تحمیلی و چکشکاریهایی اعمال شد تا به اینی رسیدیم که قراره اجرا بشه. توجه ِ دکتر جهانگیری رو به سهمیهبندی بنزین که پروژهای بسیار کوچکتر بوده جلب میکنم. دولت اصلاحات چه کرد با این پروژه؟
رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست(+)، بارها اذعان کرد که سهمیهبندی بنزین طرح دولت اصلاحات بوده و حتا کارت هوشمندشم اجرایی شده بود؛ اما فقط واسه حفظ منافع جناحی و واهمه از تأثیر اجراش تو رأی نیاوردن اصلاحطلبها، طرح به این مهمی رو مسکوت گذاشتن. کارآمدی اینـه آقای جهانگیری؟!
23 جولای ، 2010 در ساعت 13:06
تازه شما ننوشتید که در دولت نهم و دهم، دولت بدترین توهین ها را قبول کرد و به خاطر وحدت و همدلی، به کل کل کردن با هاشمی و یارانش نیفتاد. اگر هم یک دولت باشد که از این حق خود برای ایجاد اتحاد در کشور گذشته باشد، همین دولت کریمه است.
24 جولای ، 2010 در ساعت 11:12
حق داره خب…خودش تو دولت گشاد! صابكار بوده معني تنگي نفس از فرط كار و هي جمع كردن سنگاي جلو پا و پر كردن چاله چوله هايي كه قبلي ها كندن رو نبفهمه…
اين حركت تو مسير توسعه اي رو هم كه توصيف فرمودند ، توسعه حزبي و منافع ايل و تباري بوده…آره