“امام در نجف دربارۀ ولایت فقیه مباحثی داشتند، در آنجا مخالفتهایی با این مباحث میشد و اخبار مخالفتها در قم نیز پخش میشد. بازتاب مباحث امام از نظر افکار عمومی یک بحث جدیدی بود؛ ولی در بین فقهای شیعه، بحث، یک بحث کهنه و دیرینه بود.
من بارها در جلسات دانشجویان و طلبهها تکرار کردم که مسألۀ ولایت فقیه از دوران شیخ مفید مطرح شده است. این مسأله نه در باب قضاوت بلکه در زمینۀ امر به معروف و نهی از منکر بود. اینکه امر به معروف و نهی از منکر که ضامن احکام اسلام است، به دست کیست؟
علماء فرمودند: به دست امام زمان(عج) که امام معصوم است، ولی گفتند که در زمان غیبت، فقهای شیعه عهدهدار این گونه امور هستند. «فوضوا ذلک الی فقهاء شیعة من مأمونین». فقهایی چون شیخ مفید، شیخ طوسی، علامۀ طباطبایی؛ حتی تعبیر صاحب جواهر این است که هر کس به ولایت فقیه معتقد نشود، اصلاً فقه را نچشیده است. مثل کاشفالغطاء در کشفالغطا. نمیتوان گفت عالمی مخالف ولایت فقیه است. جملۀ ایشان در کتاب مکاسب در باب ولایت این است که اقامۀ نظام از ضروریات دین است، بعد میفرماید هر چیزی که قابل اجرا باشد، باید با دست ولی فقیه اجرا شود. نتیجۀ قضایای صغری و کبری این است که اقامۀ نظام باید به دست ولی فقیه به انجام رسد.
شیخ انصاری در زمینۀ قضا کتابی دارد. از ایشان در آن کتاب نقل شده است که امام(ع) فرمود: «فانی جعلت علیکم حاکما» یعنی هر کاری من میکردم، این قصد همان را میکند.
تمام فقها هر جا به مسائل مربوط به این بحث میرسند میگویند: جلیل الحاکم، جلیل الحاکم. نمیتوان گفت فقیهی وجود دارد که ولایت نداشته باشد. اینکه ولی فقیه مقید است، به این معنا نیست که دست ولی فقیه را ببندند و او را به دست مردم یا مجلس بدهند، بلکه به این معناست که بعضیها مثلاً در مورد نماز جمعه معتقدند که این مقام، خاص امام زمان است. یعنی این مقام را به ولی فقیه ندادند.
به عقیدۀ بنده حد ولایت فقیه همان صلاح اسلام است… فقیه هر جا صلاح اسلام و مسلمین را ببیند دخالت میکند. اصلاً ما ولایت محدود نداریم مگر به دلایل خاص. به نظر من این سخن شامل کلام تمام فقها از گذشته تا حال میشود. در فقه شیعه نمیشود گفت که فقیهی باشد اما ولی فقیه را قبول نداشته باشد.
از مرحوم میرزای قمی [آیتالله میرزا ابوالقاسم گیلانی] پرسیدند آیا حاکم میتواند از مردم زکات را به اجبار بگیرد. ایشان میگفت: علما حتی تصور چنین کاری را نیز نمیکنند، فلذا آن را مطرح هم نمیکردند.
زمانی از آیتاللهالعظمی گلپایگانی راجع به دیات و حدود سؤال کردم. ایشان فرمودند من مطالعه نکردم، به آقایان دیگری رجوع کنید. بعد وقتی دادگاهها تشکیل شد، باز خدمت آقای گلپایگانی رسیدم. پاکتهایی جلوی ایشان بود، فرمود: اینها از برکات جمهوری اسلامی است که سؤال میشود و ما جواب میدهیم. ایشان فرمود با فتوای من نیز در دادگاهها قضاوت میکنند…
مباحث امام در نجف راجع به ولایت فقیه، در ایران نیز مؤثر واقع شد. آقای شریعتمداری و آقای گلپایگانی هم ولایت فقیه تدریس میکردند. حتی آقایی روی منبر گفت: ما از آقای شریعتمدار گلایهمندیم. میگوئیم خودت ولایت فقیه را با تفسیر زیادی گفتی، پس چرا اینجا این کار را نکردی…”
[خاطرات آیتالله احمدی میانجی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص238-240]
10 جولای ، 2013 در ساعت 08:29
[…] (+) بحثی دربارۀ ولایت فقیه […]
18 سپتامبر ، 2013 در ساعت 09:37
[…] (+) بحثی دربارۀ ولایت فقیه […]
28 سپتامبر ، 2013 در ساعت 18:27
[…] (+) بحثی دربارۀ ولایت فقیه […]