آیت‌الله عبدالله جوادی آملی:


«آیت‌الله العظمی خویی (قدّس سرّه) در قیام مردمی مردم عراق، مقابله و قیام کرد و رهبری را به عهده گرفت. او در پایان عمر کاری کرد که حضرت امام (قدّس سرّه) از اوّل تا آخر عمر آن راه را پیمود. البتّه شرایط هر دو یکسان نبود: امام راحل وارث ابراهیم خلیل (علیه السلام) بود، و او وارث یونس (علیه السلام).

البتّه هر دو کار خیر انجام دادند و قرآن کریم از یونس نیز به عظمت یاد می‌کند و او را از اولیای الهی می‌شمارد: «لَوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ».(1)  اگر نعمت «ولایت»(2) نصیب یونس نمی‌شد، در پهنۀ ساحل رها می‌گردید، درحالی که مذموم بود؛ امّا اکنون او در پرتو ولایت، محمود و ممدوح است.


در آن روزها مصلحت نبود که این گزارش در روزنامه‌ها یا سایر رسانه‌های گروهی بیاید؛ ولی در بولتن‌های خبری آمد؛ یعنی وقتی قیام مردمی مردم بزرگوار عراق به دستور همین فقیه اهل بیت شروع شد، طولی نکشید که این صدّامی که به چیزی جز خون‌آشامی آشنا نیست، این قیام را سرکوب کرد و همین فقیه اهل بیت را از نجف به کوفه بردند. در آن روز، تنها کسی که روی زمین به داد این فقیه رسید و کاملاً از او حمایت و اعلامیّه صادر کرد و به شکایت در جوامع بین‌المللی تهدید کرد، امّ‌القرای ایران اسلامی به رهبری مقام معظّم رهبری بود.

دیگران ممکن بود سخن بگویند؛ امّا آن سخن که مجامع بین‌المللی روی آن حساب کند و پشتوانۀ سیاسی داشته باشد و شصت میلیون مسلمان در ایران و قاطبۀ مسلمانها در خارج ایران نیز به دنبال آن باشند، سخن مقام معظّم رهبری بود. ایشان آن اطلاعیۀ بلند و هشدار را داد و تهدید کرد تا جان پاک این فقیه اهل بیت در کوفه سالم ماند و او را بیش از آن نیازردند…»



[بنیان مرصوص امام خمینی(ره) در بیان و بنان آیة‌الله جوادی آملی، نشر اسراء، صص211-212]




پی‌نوشت‌ها:

1- سورۀ قلم، آیۀ 49

2- هرجا نعمت در قرآن کریم، مطلق ذکر شود، نعمتِ ولایت مراد است.




مرتبط:

(+) ولایت فقیه در اندیشۀ سیاسی آیت‌الله خوئی