معصومه ابتکار:

 

“پس از اینکه شورای مرکزی برنامۀ تنظیم و مرتب‌سازی اسناد را تأیید کرد، وظایف و مسئولیت‌های خاص هر یک از اعضا مشخص شد. هر گروه از دانشجویان مسئولیت کار مشخصی برا بر عهده داشت که تهیۀ فهرست کامل و طبقه‌بندی اسناد تا ترجمه یا خلاصه کردن آنها را در بر می‌گرفت.

 

برنامه‌ای که در سفارت مورد استفاده قرار می‌گرفت اسناد را به «دسترسی رسمی محدود»،«محرمانه»، «سری»، «فقط برای رؤیت» و «فوق سری» تقسیم‌بندی می‌کرد. در چند ساعت نخست اشغال، امریکایی‌ها توانسته بودند بیشتر اسناد فوق سری و برخی اسناد سری را نابود کنند. با مطالعۀ سایر اسناد به این نتیجه رسیدیم که آنها می‌تواند حاوی نکات مهمی دربارۀ افرادی از درون خود انقلاب باشد.

به‌زودی دریافتیم این افراد – که برخی از آنها سمت‌های بسیار بالایی داشتند – ممکن است در تضعیف نهضت انقلابی ما تلاش کرده باشند. نهضتی که ما قویاً خود را جزئی از آن می‌دانستیم.

 

هر روز بعد از ظهر، من و چند نفر از دانشجویان بین چهار تا شش ساعت را صرف خلاصه‌برداری اسناد می‌کردیم. پس از اتمام کار، گروه دیگری از دانشجویان این خلاصه‌ها را بررسی و مهم‌ترین آنها را برای ترجمۀ کامل و فوری انخاب می‌کردند. از میان این اسنادی را که واقعاً اهمیت داشتند از طریق تلویزیون به اطلاع همگان می‌رساندیم.

 

برخیاز اعضای دولت موقت که در این اسناد از آنها نام برده شده بود به شدت اعتراض می‌کردند. آنها ضمن انکار هر گونه تماس یا همسویی با دولت امریکا، بر حسن نیت خود تأکید داشتند. اما به نظر می‌رسید این اسناد خلاف آن را اثبات می‌کند. مدارک روشن و مکرری از ملاقات‌های مخفیانه و جلسات توجیهی گروگان‌های ما با افراد صاحب نفوذ در دولت، از جمله برخی از مقامات بسیار بلندپایه در دست بود.

سازمان سیا آشکارا بر این باور بود که در صورت نفوذ به موقع در رده‌های عالی می‌تواند هر انقلاب یا نهاد سیاسی را کنترل کند. این سازمان در پی آن بود که این کار را به ویژه در ایران انجام دهد. هر چه باشد سازمان سیا در این زمینه تجربه‌ای طولانی داشت.

 

اسناد سفارت فرمولی تغییرناپذیر را برملا می‌کرد. دو طرف برای گپی غیررسمی در یک میهمانی چای شرکت می‌کردند. طرف ایرانی در برابر غرب احساس حقارت نشان می‌داد و تمایل خود -یا دولتش- را برای استفاده از حمایت‌های امریکا اعلام می‌کرد. آنگاه ابعاد ضد امپریالیستی و دینی انقلاب را مورد انتقاد قرار داده تا اعتماد طرف امریکایی را جلب کند. در این فرایند، آنها میزان شگفت‌انگیزی از اطلاعات بسیار محرمانه و اطلاعات فردی در مورد شخصیت‌های سیاسی اصلی و حتی گاه دربارۀ خود امام را رد و بدل می‌کردند. اسناد معمولاً شامل توصیف روانکاوانۀ منبع، از جمله گرایش‌ها و ویژگی‌های فردی وی نیز می‌شد.

 

یکی از اسنادی که مرا بسیار شگفت‌زده کرد، شرح ملاقات یکی از مأموران سیاسی سفارت با یکی از مقامات وزارت امور خارجۀ ایران بود. این سند سری به توصیف اقامتگاه امام خمینی در قم از زبان مقام ایرانی طرفدار امریکا اختصاص داشت. در آن همه چیز بود: درهای ورودی، پنجره‌ها، اتاق‌ها و حتی درهای پشتی. به موجب این سند، اطلاعات ارائه شده برای سرویس‌های مربوطۀ امریکایی اهمیتی حیاتی داشت.

 

سیا به‌هیچ‌وجه نمی‌خواست این سرمایه‌های حیاتی و ارزشمند را از دست بدهد. اتفاقی نبود که این مدارک بسیار محرمانه و حساس، اهداف اولیۀ فرایند نابودسازی اسناد بودند. برای این کار از دو دستگاه پودرساز استفاده می‌شد که یکی در دفتر رئیس پایگاه سیا در تهران و دیگری در مرکز مخابرات سفارت قرار داشت. حاصل کار این دو دستگاه، دو بشکۀ بیش از 200 لیتری اسناد پودر شده بود. ولی یکی از دستگاه‌ها درست کار نکرده و امریکایی‌ها مجبور شده بودند برای از بین بردن سایر اسناد از دستگاه کاغذ خردکن استفاده کنند.

 

اسنادی که بعدها کشف شد نشان داد با ظهور انقلاب در ایران، ویلیام سولیوان سفیر امریکا، استراتژی کاهش اسناد مکتوب در تهران را تدوین کرده بود. بسیاری از اقلام اصلی به امریکا ارسال و بسیاری دیگر بی‌درنگ نابود شدند. با وجود این و اگرچه تنها پرونده‌های فوری و یا در جریان، در سفارت نگهداری می‌شد، تعداد آنها بسیار زیاد بود.”

 


[تسخیر؛ اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران، معصومه ابتکار، انتشارات اطلاعات، صص127-130]

 

 

 

از هم‌این کتاب:

تسخیر(۱): اقدام به تصرفِ لانۀ جاسوسی

 

موضوع: فیش‌برداری‌‌های منظور دار
تاريخ: شنبه، 7 سپتامبر ، 2013

 
 
 
 
 
 

 

لطفاً برای ارسال پیام غیر مرتبط با این یادداشت از صفحۀ تماس با من استفاده کنید.

 
 

 
 
 

24 نوامبر 22

تجربه‌ی سینما رفتن با دخترکم برای من تجربه‌ی تازه و نویی‌یه. پیش‌تر وسط‌های هفته و توی خلوتی رفته بودیم سینما. این‌بار که وارد لابیِ سینما شدیمو جمعیت رو دیدم، با خودم فکر کردم ضدحال می‌شه و با این‌همه خانواده و بچه، لابد نمی‌شه درست فیلم دید؛ اما تجربه‌ی معرکه‌ای بود.

 

در شرایطِ پمپاژِ یأس و نفرت، جنگِ بی‌امانِ خصم، و عمل‌کردِ انتقادبرانگیزِ مدیرانِ کشور، من حالا با دخترکم در یه سالن سینما به فیلم‌دیدن نشستیمو هر چند دقیقه صدای خنده‌ی معصومانه‌ی قریب به صد کودک فضا رو پر می‌کنه.

 

در تاریک‌روشنِ سینما هر از گاهی به چهره‌ی دخترکم سیر نگاه می‌کنم که محوِ فیلمه و از سِحرِ سینما مسحور.

 

تجربه‌ی فیلم‌دیدن با بچه‌ها تجربه‌ی ناب و روح‌بخشی‌یه. اصن هم‌نشینی و هم‌بازی شدن با کودکان، نشاط‌آور و حیات‌بخشه.

 

اخیراً با دوستی که هر دو سخت درگیرِ کاریم و با مدیریت‌های بی‌عمل و بدعمل، چالشی مستمر و فرسوده‌کننده داریم، صحبت می‌کردم؛ که ای رفیق! بیش‌تر با بچه‌ت وقت بگذرون و بذار فطرتِ زلال‌شون این سرخورده‌گی‌های ناشی از سر و کله زدن با بی‌شعوریِ مسؤولین رو بشوره ببره…

 
 

مهدی پیچک؛ پیچک سر به هوا's bookshelf: read

جهان هولوگرافیک
did not like it
https://www.instagram.com/p/BjqO7apnIl-/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1b24p51z3g6jq
tagged: never
کابوس تهمت و جنایت
اگر به هر دلیلی خواستید کتابی از #چخوف بخوانید" بیخیال کتاب کابوس، تهمت و جنایت بشوید. برای درک داستان های این کتاب، آشنایی با سبک زندگی، فرهنگ و روابط کلیسای ارتدکس و اسقف ها در زمان روسیه ی تزاری واجب است." https://www.instagram.co...
tagged: never
خاطرات سفیر
liked it
کتاب «خاطرات سفیر» نوشتهٔ خانم نیلوفر شادمهری رو که خوندم، غرق در خاطرات جوونی‌ها‌م شدم. قریب به اتفاق مطالب‌شو توی هم‌اون وبلاگ‌شون خونده بودم. از پایان‌ش خوش‌م نیومد. زیادی غلیظ بود. نگارشِ متن‌شم گه‌گاه توی ذوق می‌زد. مدتی نیست که ق...
پستچی
it was ok
زرد. آبکی؛ ولی طعم‌دار.
قصه ها و تصاویر
really liked it
این ازجمله کادوهایی بود که برای تولد خواهرزاده‌م خریدم. http://www.30book.ir/Book/56900/مجموعه-قصه-های-سوته-یف-16جلدی%20نخستین نسخه‌ای که خریدم چاپ نشر نخستین بود. ساده و بامزه بود. مفاهیمی چون صبر، کمک، ایثار و فداکاری، هم‌کاری، قناعت و...

goodreads.com