“… و اگر جای پدر، مادر بود، حتماً بغضم را به صدای بلند میشکستم که احتیاج داشتم. این تنها راه خروج بغض است و فقط با گریه انبساط ایجاد میشود. نباید جلو گریۀ خود را بگیریم. گریه هم مثل عطسه است که خروجش از بدن اهمیت دارد و کافی است با یک ببخشید مشکل عطسه را در حضور دیگری حل کنیم و این مشکل را در مورد گریه هم میتوانیم به همان صورت حل کنیم و مطمئن باشیم که اگر عطسه همدلی برنمیانگیزد، اما گریه برمیانگیزد…”
[ارتباط ایرانی، علی مؤذنی، سورۀ مهر، ص102]
همچوناین:
از آن وصفها(۲۴): التیام با تار
از آن وصفها(۲۳): در فکر
از آن وصفها(۲۲): فلفل ِ استدلال!
از آن وصفها(۲۱): حماسهای که به چشمی گریان و چشمی خندان خوانده میشود
از آن وصفها(۲۰): پرسشی که در ذهن آنقدر چرخید تا اینکه روی زبان افتاد