“… و این حکایت نسلی است که [انقلاب کرد] مانند سلمان در یک روز بیدار شد… نسلی که از خود بزرگی به یادگار گذاشت و خود افسانهای شد که به چشمی گریان و چشمی خندان خوانده میشود.”
[۲۷۵ روز ِ بازرگان، مسعود بهنود، نشر علم، ص326]
همچوناین:
از آن وصفها(۲۰): پرسشی که در ذهن آنقدر چرخید تا اینکه روی زبان افتاد
از آن وصفها(۱۹): بنا بر خواستهای که به زبان نیامد
از آن وصفها(۱۸): لبهی موجخور ِ ساحل
از آن وصفها(۱۷): در انتظار خبری که نمیآمد
از آن وصفها(۱۶): خاصیتِ فکر کردن در شب