“… و او راضی بود. که انگار با این سخنرانی ِ حتماً مهم توانسته بوی غذا را تبدیل به طعم آن کند و مرا با فلفل استدلال خود بسوزاند…”
[ارتباط ایرانی، علی مؤذنی، سورۀ مهر، ص102]
همچوناین:
از آن وصفها(۲۱): حماسهای که به چشمی گریان و چشمی خندان خوانده میشود
از آن وصفها(۲۰): پرسشی که در ذهن آنقدر چرخید تا اینکه روی زبان افتاد
از آن وصفها(۱۹): بنا بر خواستهای که به زبان نیامد
از آن وصفها(۱۸): لبهی موجخور ِ ساحل
از آن وصفها(۱۷): در انتظار خبری که نمیآمد