“… برخی از اسناد بازسازیشده دارای پیامدهای درازمدتی بودند. برخی حتی به روشنشدن حوادث سیاسی که طی دهۀ بعد اتفاق افتاد کمک میکردند. یکی از این اسناد دربارۀ فردی بود که سازمان سیا از او با عنوان SD LURE/1 نام میبرد. در دیماه 1358، در گاوصندوق اتاق رئیس پایگاه سیا در تهران، هفت سند دربارۀ این فرد پیدا کردیم. نخستین سند به تاریخ 27 جولای 1979 به گزارشهای ملاقات فردی بهنام SD ROTTER که بعدها معلوم شد قشقایی است، مربوط میشد. وی مقامات سیا را به تماس با شخص دیگری با عنوان SD LURE ترغیب میکرد. در این سند شمارۀ تلفن او و این نکته که برای اولین بار با وی در پاریس تماس گرفته شود، ذکر شده بود. با کنترل این شماره تلفن متوجه شدیم متعلق به منزل جناب بنیصدر! است که بهزودی به ریاست جمهوری ایران برگزیده میشد.
سند دیگر از او بهعنوان یک منبع اطلاعاتی و تماس بالقوه نام میبرد. یکی از مأموران سازمان سیا با اسم رمز گایراذرفورد(۱) (اسم واقعی او ورنون کاسین بود) در پاریس و تحت پوشش یک تاجر به او نزدیک شده بود. SD LURE موافقت کرد که دوباره در تهران با او ملاقات کند. به موجب دومین سند، نخستین دیدار یک ماه قبل از انقلاب در دیماه 1357 انجام گرفته بود.
این سند نشان میداد که به بنیصدر گفته شده بود: «راذرفورد تاجری امریکایی است که در دنیای تجارت و سیاست امریکا آشنایانی در سطح بالا دارد.» در ادامه آمده بود: «به نظر میآمد او آنقدر به راذرفورد علاقمند شده که با تقاضای ملاقات خصوصی با وی موافقت کند.» این جملات نشان میداد که بنیصدر میدانست با شخصیت ذینفوذی ملاقات میکند. با توجه به تجربۀ سیاسی وی، ممکن نبود از اهداف این ملاقات بیاطلاع باشد.
بر اساس این اسناد راذرفورد در 12 ژوئن 1979 با SD LURE تماس گرفته و قرار شد وقتی بهظاهر از سفر هند بازمیگردد با وی ملاقات کند. او تحت پوشش شرکتی بهنام «کاروِر اسوشیتس» [Carver Associates] از ایران بازدید کرده و هدف این سفر «کار کردن بر روی SD LURE و تحویل او به یکی از افسران سفارت بوده است.»
سایر اسناد به جزئیات توافقها و اقدامات پوششی برای ورود راذرفورد به تهران مربوط میشد. با وجود اینکه بنیصدر هیچ فرصتی را برای انتقاد از ما از دست نمیداد، تصمیم گرفتیم تا زمانی که مدرکی دال بر ملاقات وی با سیا نیافتهایم، این مسئله را افشا نکنیم. در حالی که میدانستیم بهراحتی میتوان بنیصدر را که در آن زمان کاندیدای ریاست جمهوری بود، از صحنه خارج کرد. دانشجویان احساس میکردند افشاگری بدون داشتن دلایل کافی با اصول اخلاقی سازگار نیست. ترجیح میدادیم بهجای از میان برداشتن یکی از کینهتوزترین منتقدان خود که درصدد خیانت به کشورش است، به معیارهای خود پایبند باشیم.
در اوایل فروردین فرایند بازسازی، اسناد بیشتری را برملا ساخت. نخستین سند، گزارش ملاقات راذرفورد با SD LURE در تاریخ 29 آگوست در خانۀ وی بود. در این ملاقات بنیصدر ضمن ابراز نگرانیهای خود، شورای 15 نفرۀ انقلاب را به دلیل ناکارآمدی مورد انتقاد قرار داده و همچنین مخالفتهایی را با امام ابراز داشته بود.
سند دوم، شرح ملاقات راذرفورد با تامس آهرن بود. چهارمین سند، شرح ملاقات وی با بنیصدر بشمار میرفت. سند پنجم، ارزیابی راذرفورد / کاسین دربارۀ ملاقاتهایش با او و خلاصهای از نقاط ضعف و قوت وی بود: «او که جاهطلب و سیاستمداری زیرک است، ظاهراً با احتیاط و با توجه به روزی که (امام) خمینی از صحنه خارج شود نقش خود را بازی میکند… او که توطئهگری کهنهکار است میتواند در آینده و در صورتی که حس کند انقلاب از اهدافش دور میشود یا برای وی منافعی وجود دارد، علیه انقلاب توطئه کند… میداند که باید با اطرافیان خود رفتار محتاطانهای داشته باشد… این تردید احتمالاً باعث خواهد شد همۀ پلها را پشت سر خود خراب نکند.»
حوادثی که بعدها بنیصدر درگیر آن شد، اظهارات راذرفورد / کاسین را دربارۀ او تأیید کرد و توانایی او را در ارزیابی گرایشهای طرف مقابل نشان داد. سازمان سیا میدانست که میتواند بر افراد جاهطلبی که خود را برتر از سایرین میدانند و هیچ علاقهای به اسلام و ایران ندارند تکیه کند.
آنها میدانستند افرادی که به امام اعتقاد دارند همچون ایشان سازشناپذیرند. پروندۀ SD LURE و اسناد مربوط به سایر گروهها و دستههای سیاسی نشاندهندۀ توانایی تحلیلی و قدرت استنتاج کارشناسان وزارت امور خارجۀ امریکا و سازمان سیا بود.
آنها در روانشناسی تبحر داشتند و میتوانستند در گزارشهای خود اهداف، اندیشهها و دیدگاههای سوژه را به تصویر بکشند. تنها ضعف عمدۀ امریکاییها در روابطشان با ایران، ناتوانی ذاتیشان در پذیرش بُعد معنوی سرشت انسان بود.
وقتی مجموعۀ کامل اسناد SD LURE تکمیل شد، آنها را به تامس آهرن نشان دادیم تا دربارۀ آن نظر دهد. آهرن تأیید کرد که یکی از برنامههای دولت امریکا، بهویژه سازمان سیا، تماس با شخصیتهای ذینفوذ در جنبش انقلابی بود. وقتی امام خمینی در پاریس حضور داشتند، به یکی از افسران بازنشستۀ سازمان سیا دستور داده شد به فرانسه برود و با بنیصدر دیدار کند. وی خود را نمایندۀ یک شرکت امریکایی معرفی و ابراز تمایل کرده بود تا با او دربارۀ چشماندازهای روابط اقتصادی با غرب صحبت کند. بنیصدر نیز موافقت کرده بود.
آهرن افزود وقتی بنیصدر به ایران آمد، «ستاد سازمان سیا» تمایل داشت موضوع را دنبال کند و مسئولیت این پروژه به من سپرده شد. هدف نهایی ما استخدام بنیصدر بود، ولی برای رسیدن به این هدف مراحل مختلفی باید طی میشد. در مرحلۀ نخست، وی مستقیماً از قضیه آگاه نبود. او تنها بهعنوان یک مشاور مالی که دربارۀ مسایل سیاسی نیز توصیههایی دارد، خدمت میکرد. در مراحل بعد دربارۀ مسایل مهمتر و حساستر مورد مشورت قرار گرفته و توصیههایی به او میشد.
آهرن به ما گفت که بنیصدر موافقت کرده در ازای دستمزد 1000 دلار در ماه بهعنوان مشاور خدمت کند. ولی هیچوقت پولی دریافت نکرد.
آیا بنیصدر میدانست که با یک مأمور سازمان سیا معامله میکند؟ این سؤال را با آهرن مطرح کردیم. وی در پاسخ گفت: «در آن موقع قرار نبود به بنیصدر اطلاع دهیم که با سازمان سیا طرف است.» ولی این روایت مشکوک است. گام غیرمتعارف پیشنهاد 1000 دلار دستمزد ماهیانه، یک امر کاری متداول نبود. مسلماً این پیشنهاد بدگمانی یک اقتصاددان حرفهای آشنا به غرب را برمیانگیخت.
مسئلۀ مشکوک دیگر، محتوای سؤالی بود که پرسیده شد. اگرچه قرار بود این سؤالات و مشورتها ماهیت اقتصادی داشته باشد، ولی در واقع سیاسی بوده و ارتباطی به مسایل اقتصادی نداشت…”
[تسخیر؛ اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران، معصومه ابتکار، انتشارات اطلاعات، صص150-154]
پینوشت:
1- نام گایراذرفورد که به ویلیام فاستر نیز معروف بود، در واقع او ورنون کاسین نام داشت. وی از مأموران باتجربۀ سازمان سیا بشمار میرفت که از اواسط دهۀ 1950 در خاورمیانه مستقر شده بود. او در تلاش نافرجام برای سرنگونی نظام سوریه در سال 1956 دست داشت و قبل از اینکه مأموریتهای بسیار مخفی خود را در منطقه آغاز کند رئیس مراکز سیا در اردن بود. کاسین به دلیل حساسیت مأموریتش در ایران، از پوشش غیر قابل نفوذ و خط تماس تلفنی 24 ساعتۀ اضطراری برخوردار بود (…) وقتی اسناد سفارت، کل ماجرا را برملا ساخت، تلاش بیشرمانۀ مأمور سازمان اطلاعات امریکا برای استخدام و خرید اطلاعات از بنیصدر تبعات ناخوشایندی در پی داشت (جیمز بیل، ص 287-288).
از هماین کتاب:
تسخیر(۷): جاسوس نبودند جاسوس بودند
تسخیر(۶): اسنادِ لانۀ جاسوسی نشان میداد گروه فرقان با امریکاییها در تماس بود
تسخیر(۵): اصرار بنیصدر بر تحویل اسنادِ لانۀ جاسوسی به دولت
تسخیر(۴): نوشتههای نامرئی و کاستِ رمز
تسخیر(۳): گاوصندوقها
تسخیر(۲): اسنادِ سفارت
تسخیر(۱): اقدام به تصرفِ لانۀ جاسوسی